آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۲۲۲
۱۰:۰۲

۱۴۰۴/۰۸/۰۴

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

زهره افشارونگینی، پرستار قزوینی و دختر شهید «محمدابراهیم افشارونگینی»، از جمله زنانی است که در روز‌های آماده‌باش جنگ ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل، با روحیه‌ای مملو از ایمان و عشق به وطن، در بیمارستان قدس قزوین پای کار ایستاد و امروز به عنوان پرستار نمونه استانی شناخته می‌شود؛ نمادی زنده از تداوم فرهنگ جهاد و خدمت در روزگار صلح؛ که ایثار را از میدان جنگ تا بیمارستان امتداد داده است.


«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، در میان صدا‌های دستگاه‌های مانیتور، رفت‌و‌آمد بیماران و گام‌های آرام پرستاران در بیمارستان قدس قزوین، زنی حضور دارد که لبخندش، آرام‌بخش دل‌ها و روح بیماران است.

نامش زهره افشارونگینی است؛ دختری از نسل شهیدان، که با ایمان و آرامش، راه پدر شهیدش را ادامه می‌دهد. پدرش، شهید محمدابراهیم افشارونگینی، سال‌ها پیش در جبهه‌های نبرد جانش را فدای وطن کرد و حالا دخترش، با دستانی سفید و دلی سرشار از عشق، همان مسیر را در میدان سلامت طی می‌کند. دخترش ثابت کرده است که ایثار زمان نمی‌شناسد؛ و اگر پدر در سنگر جنگ جان فدا کرد، دختر در سنگر سلامت، امید و آرامش را زنده نگه می‌دارد.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

میراث پدر و مسیر دختر

زهره افشارونگینی، وقتی شش سال بیشتر نداشت، پدرش را در راه دفاع از وطن از دست داد. اما یاد و خاطره پدر در ذهن کوچکش، چراغی شد که مسیر زندگی‌اش را روشن کرد.

وی می‌گوید: پدرم اهل کمک بود، حتی قبل از رفتن به جبهه همیشه دغدغه مردم را داشت. مادرم برایم از ایثار و مهربانی‌اش می‌گفت و من از همان کودکی یاد گرفتم که خدمت به مردم، ادامه راه پدر است. همین روحیه ایثار بود که مرا به سمت پرستاری کشاند.

زهره با دیپلم تجربی وارد دانشگاه شد و رشته پرستاری را برگزید؛ نه برای شغل، بلکه برای رسالت.

دختر شهید افشارونگینی بیان می‌کند: از همان ابتدا می‌دانستم پرستاری برایم فقط یک شغل نیست؛ ادامه راه پدرم است. پدر شهیدم از مردم با جان خود محافظت کرد و من با دستانم می‌خواهم همین کار را انجام دهم.

این دختر شهید از سال ۱۳۸۱ در بیمارستان قدس قزوین مشغول به کار است؛ در بخش‌های مختلف از ICU تا جراحی اطفال و معاونت درمان، سال‌هاست بی‌ادعا و صبور، خدمت می‌کند.

همکارانش می‌گویند: زهره حتی در سخت‌ترین شیفت‌ها آرامش خودش را حفظ می‌کند و این انرژی به بیماران منتقل می‌شود. بیمارانش هم معتقدند که حضور پرستار افشارونگینی در کنارشان، مانند نور امیدست؛ دلسوزی و لبخندش فراموش نشدنی است.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

روز‌های سخت و بوی جبهه؛ آماده‌باش در جنگ ۱۲روزه

افشارونگینی از روز‌هایی می‌گوید که بوی اضطراب در هوا پیچیده بود: در جریان جنگ ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل، پرستاران در حالت آماده‌باش کامل بودند. هر لحظه امکان وقوع حادثه یا نیاز به امدادرسانی گسترده وجود داشت. حس می‌کردیم در خط مقدم جبهه‌ای تازه هستیم.

وی با لحنی آرام ادامه می‌دهد: در آن روزها، هر شب قبل از رفتن به بیمارستان، به عکس پدرم نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم: پدر، این بار من در میدان سلامت باید بجنگم. شاید دشمن متفاوت باشد، اما روح ایثار همان است.

زهره و همکارانش شب و روز را در حالت آماده‌باش سپری کردند. هیچ‌کس به خودش فکر نمی‌کرد. همه آماده بودند که اگر شرایط بحرانی شد، تا آخرین لحظه بایستند. لباس سفید به تن داشتیم، اما در دل، احساس می‌کردیم لباس رزم پوشیده‌ایم. هر کدام‌مان آماده بود تا اگر لازم شد، جانمان را فدای آرامش مردم کنیم.

دختر شهید افشارونگینی آن روز‌ها را آزمونی بزرگ از ایمان و فداکاری می‌داند: فهمیدم پرستاری فقط رسیدگی به بیمار نیست؛ یعنی پاسداری از آرامش مردم، حتی وقتی خودت نگران و خسته‌ای. همان حس رزمندگان جبهه‌ها را در آن روز‌ها تجربه کردیم؛ ایمان، مقاومت و امید.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

خانواده؛ پناه صبر و همراهی

زهره افشارونگینی در کنار خود، خانواده‌ای همراه و صبور دارد و می‌گوید: همسرم و دخترم همیشه در کنارم بودند. در روز‌های آماده‌باش، با دعا و صبوری‌شان به من قوت قلب می‌دادند. بدون همراهی آنها، ادامه این مسیر ممکن نبود.

وی معتقد است ایثار فقط کار یک نفر نیست؛ خانواده نیز بخشی از این ایثارند. وقتی پرستاری ساعت‌ها در بیمارستان خدمت می‌کند، خانواده‌اش پشت خط صبر ایستاده‌اند. همسرم و دخترم شریک معنوی همه تلاش‌های من هستند.

مادر؛ آموزگار عشق و ایمان

زهره از مادرش با احترام یاد می‌کند: مادرم همیشه می‌گفت: اگر پدرت جان داد، تو باید با خدمتت راهش را ادامه دهی. همین جمله برایم چراغ مسیر شد. هر وقت خسته می‌شوم، صدایش در ذهنم تکرار می‌شود و دوباره نیرو می‌گیرم.

این آموزه مادر، زهره را در سخت‌ترین شرایط همراهی کرده است؛ مادری که صبر را معنا کرد و ایمان را به دخترش آموخت.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

پرستار نمونه استانی

سال‌ها تلاش، دلسوزی و عشق به مردم، امروز در چهره زهره افشارونگینی می‌درخشد و امسال به عنوان پرستار نمونه استانی انتخاب شده است؛ افتخاری که با فروتنی آن را متعلق به همه همکارانش می‌داند و می‌گوید: این عنوان متعلق به همه پرستارانی است که در سکوت، شبانه‌روز برای بیماران تلاش می‌کنند. ما وارثان ایثاریم، حتی اگر میدان نبردمان تخت بیمارستان باشد.

پرستاران؛ راویان بی‌کلام مقاومت

زهره معتقد است جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری به ایثار نیاز دارد. شاید جنگ تمام شده باشد، اما هنوز مردم درگیر درد، نگرانی و تنهایی‌اند. پرستاران باید پناه و امید مردم باشند. پرستاری یعنی گوش دادن، همدلی، مهربانی و امیدبخشی؛ نه فقط تزریق دارو و مراقبت جسمی.

وی پرستاران را «راویان بی‌کلام مقاومت» می‌نامد و ادامه می‌دهد: کسانی که با صبر و ایمان، بار سنگین انسانیت را به دوش می‌کشند و بدون ادعا، در دل تاریکی‌ها، چراغ امید روشن می‌کنند.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت

پیامی برای نسل امروز

در آستانه روز پرستار و میلاد حضرت زینب (س)، زهره پیامی برای جوانان دارد و می‌گوید: قهرمان بودن فقط در میدان جنگ نیست. قهرمان واقعی کسی است که در هر شرایطی خیر و نیکی را انتخاب کند. ایثار یعنی در دنیایی که همه به فکر خودشان‌اند و تو به فکر دیگران باشی. اگر امروز در آرامش زندگی می‌کنیم، به برکت خون شهیدان است و وظیفه ماست که این مسیر را با عشق و مسئولیت ادامه دهیم.

راه شهیدان ادامه دارد

زهره افشارونگینی، پرستار قزوینی و دختر شهید، امروز در میدان سلامت پرچم ایثار را در دست دارد و یادآور این حقیقت است که راه شهیدان هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد؛ راهی که از خاک جبهه آغاز شد و امروز در دل بیمارستان‌ها با لباس سفید، با ایمان، عشق و فداکاری، ادامه دارد.

«زهره افشارونگینی»؛ پرستاری با بوی جبهه، دختری که ایثار را از پدر آموخت


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه