از هیچکس و هیچ نهادی دلخور نباشید، مبارزه با دشمنان آرزوی بنده بود

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» نوزدهم شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر از توابع استان خوزستان چشم به جهان گشود. بعد از چند سال به استان مازندران و سپس به شهرستان شهریار از توابع شهرستانهای استان تهران به همراه خانوادهاش نقل مکان کردند. تحصیلاتش را ادامه داد و قبل از اتمام دوره متوسطه وارد حوزه علمیه شد.او سیزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای فاطمه و محمدعلی از او به یادگار مانده است.
سال ۱۳۹۲ برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام شد و بعد از چند بار اعزام به عنوان فرمانده گردان عمار این تیپ فاطمیون شد. پس از رشادتهای فراوان یکم آبان ۱۳۹۴ مصادف با ظهر تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب در درگیری با داعش به شهادت رسید.
متن کامل وصیتنامه شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» را در ادامه میخوانید:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
«خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست»
سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.
شکر خدایی را که از میان اینهمه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد؛ و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد؛ و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا, از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علیخامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است.
از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بنده رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد. چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم. فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید.
فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید، زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید.
حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید. مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند، اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد؛ زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید، اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود، خدا سرپرست اوست. ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه، فاطمی تربیت شود؛ یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر با ببخشد،
زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم...
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی *** دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند
بیبی زینب (س) آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»؛ بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن، مرا قاسم خطاب کن، روی خون ناقابل من هم حساب کن.
و منالله توفیق/ مصطفی صدر زاده/ چهارم مرداد۱۳۹۲