آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۱۷۵
۱۴:۴۵

۱۴۰۴/۰۸/۰۳
زندگی نامه شهید «رمضانعلی امیرخانلو»

آخرین اعزام چند روز بعد از عروسی

مظفری همرزم شهید «رمضانعلی امیرخانلو» می‌گوید: آخرین اعزام او چند روز بعد از عروسی‌اش بود و دوستانش گفتند: شما تازه داماد هستید. الان به جبهه نروید تا مدّتی بگذرد امّا او قبول نکرد و گفت: جبهه به ما نیاز دارد و من باید بروم.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «رمضانعلی امیرخانلو»» یکم فروردین ۱۳۴۰، در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد نام پدرش حبیب و ماردش ننه نام داشت. تحصیلات «رمضان‌علی» به پایه سوم متوسطه در دبیرستان «حنیف‌نژاد» زادگاهش «گلوگاه» در رشته فرهنگ و ادب ختم می‌شود.

آخرين اعزام او چند روز بعد از عروسي اش بود

او که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، همواره در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی خاص داشت. با قرآن، این مصباح هدایت بشر نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

رمضان‌علی از اوایل انقلاب، در مجالس و تظاهرات ضدّ طاغوت حضور فعال داشت و با توزیع اعلامیه‌های امام‌خمینی، به افشارگری‌های حکومت شاهنشاهی می‌پرداخت.

او بعد از پیروزی انقلاب، آمادگی خود را در پایگاه بسیج «شهید دستغیب» مسجدجامع گلوگاه اعلام کرد. لذا، جهت سرکوبی ضدّ انقلاب، شب‌ها به گشت‌زنی مشغول بود.

ناگفته نماند که در تشکیل انجمن اسلامی نیز، نقش قابل توجهی داشت.

با گفته‌های «سمیع‌الله مظفری»، گذری به خلق‌وخوی دوست دیرینش می‌زنیم؛ «فرد خوش‌روئی بود و هرگز کسی را از خود نمی‌رنجاند. خودش را یک بسیجی می‌دانست و تلاشش بر این بود که الگوی دیگران باشد. از این‌رو، محبوبیت و بار تاثیرگذاری خاصی روی افراد داشت.»

با آغاز تحرکات منافقین در سیاهکل، او خود را به آن خطه از کشور رساند تا دوشادوش دیگر نیرو‌های رزمنده، به مبارزه با آنان بپردازد.

رمضان‌علی نخستین بار با اولین گروه اعزامی بسیج گلوگاه، در سال ۱۳۵۹ راهی کردستان شد و مدّت سه ماه در سرمای طاقت‌فرسای آن منطقه به سَر بُرد.

او از بیست شهریور ۱۳۶۱، در کسوت بسیج ویژه خدمت کرد؛ تا این‌که در ۲۱ آذر همین سال ۶۱، به عضویت سپاه در آمد. او دو ماه بعد نیز، به عنوان مسئول تعاون در سپاه بندر گز انتخاب شد.

فرماندهی دسته در دزلی و پنجوین، و جانشینی گروهان و فرماندهی گروه ضربت در گروهان رزمی، از جمله خدمات ارزنده او به‌شمار می‌رود.

آقای مظفری همرزم شهید در ادامه اذعان می‌دارد: «آخرین اعزام او چند روز بعد از عروسی اش بود. دوستان گفتند: شما تازه‌داماد هستید. الان به جبهه نروید تا مدّتی بگذرد. امّا او قبول نکرد و گفت: جبهه به ما نیاز دارد و من باید بروم.»

در نهایت، رمضان‌علی در دوم آبان ۱۳۶۲، طی عملیات والفجر ۴ در مریوان، جامه سرخ شهادت را به تن کرد و به لقای حق پیوست. سپس با بدرقه همسرش «زهرا محمودجانلو»، در گلزار شهدای «سفیدچاه» گلوگاه آرام گرفت.

و اما روایتی از «سید رسول نبوی»، که به نقل از دوستان، درباره همرزم شهیدش این‌گونه بیان می‌دارد: «در عملیات والفجر ۴ همه در این فکر بودند که چگونه از منطقه صعب‌العبور به خاک دشمن نفوذ کنند. رمضان‌علی به لحاظ درایت و توانمندی جسمی، از روحیه خوبی برخوردار بود و توانست در نیرو‌های تحت امرش نیز، انگیزه ایجاد کند. او حرفش این بود که خونسردی‌تان را حفظ کنید. قطعا ما پیروز هستیم. او ابتدا نیرو‌ها را سازماندهی، و سپس خودش پیشاپیش دسته، حرکت کرد. به‌گونه‌ای که تا نوک قله کله‌قندی پیشروی کردند. حال آن‌که آتش دشمن به حدی بود که کوچک‌ترین اشتباه، منجر به شهادت می‌شد. او حتی توانست بعد از عملیات، معبری را باز کند تا نیرو‌ها بتوانند به پایین کوه برسند. اما رمضان‌علی هنگام پایین آمدن از کوه، ناله یکی از دوستانش را شنید. لذا، وفاداری و غیرتش اجازه نداد که دوستش «اسماعیل سلیمی» را تنها بگذارد. برای همین، ناگهان در میدان مین قرار گرفت و کنار دوستش به لقاءالله پیوست.»

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه