آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۱۶۷
۱۲:۴۰

۱۴۰۴/۰۷/۲۰

آرزوی همسر شهید مرآتی: جوشش خون شهدا و رویش نسل‌های قوی‌تر را آرزو دارم

همسر شهید مرآتی در گفت‌گویی با خبرنگار نوید شاهد البرز با بیان «خون شهدا جوشش دارد»، آرزو کرد این خون‌های پاک، زمینه‌ساز رویش نسل‌هایی باایمان‌تر و قوی‌تر از گذشته شود. او در گفت‌وگوی خود تأکید کرد که شهدا با شهادت نمی‌میرند، بلکه همواره در کنار ما حاضر و زنده هستند.


به گزارش نوید شاهد البرز؛ در میان ما کسانی رفتند تا عشق را معنا کنند. آنان که نامشان "شهید" شد، در حقیقت، زندگی را به تمامی زیسته‌اند و اکنون نوری هستند که راه را به ما نشان می‌دهند. اینجا، روایت یکی از آن نورهاست؛ روایت مصطفی مرآتی، که صدای قرآنش در خانه طنین‌انداز بود و عشق به وطن، در وجودش جاری. آنچه می‌خوانید، روایت دلداده‌ای است که هنوز در سکوت، صدای پای عشق را می‌شنود. با ما همراه شوید تا روایت همسر شهید مرآتی را، از عشق، از ایثار و از آخرین خداحافظی بخوانید...

آرزوی همسر شهید مرآتی: جوشش خون شهدا و رویش نسل‌های قوی‌تر را آرزو دارم

نوید شاهد البرز: با سلام و تشکر از شما که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. لطفاً خود و همسر گرامیتان شهید مرآتی را معرفی کنید.

کامله حمید: بسم‌الله الرحمن الرحیم. کامله حمید هستم، همسر شهید مصطفی مرآتی. من متولد دی‌ماه ۱۳۶۳ در شهر رشت هستم و به‌صورت حرفه‌ای در زمینه وکالت فعالیت دارم. خانواده من نیز پیشینه‌ای فرهنگی-مذهبی دارند؛ پدرم سرتیپ بازنشسته سپاه است و مادرم، که قبلاً ریاست امور مساجد استان البرز را بر عهده داشت، هم‌اکنون از مبلغین حوزه علمیه و از کنشگران فعال در حوزه زنان در استان البرز هست.شهید مرآتی متولد اسفندماه ۱۳۵۳ در تهران بود. او در خانواده‌ای سنتی و مذهبی پرورش یافت. مادرش خانه‌دار و پدرش با سابقه‌ای طولانی در ترابری سپاه، از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی بود. مصطفی جان مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات فارسی اخذ کرده بود و همزمان با دوران تحصیل، در سپاه استان البرز نیز مشغول به خدمت و فعالیت بود.

 

نوید شاهد البرز: از علایق و ویژگی‌های اخلاقی شهید مرآتی بیشتر برایمان بگویید.

کامله حمید: یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های مصطفی جان، علاقه و ارتباط عمیقش با قرآن بود. او از نوجوانی و به واسطه حضور مستمر در مسجد محله، با جلسات قرآن آشنا شد و با پیگیری و شرکت در کلاس‌های اساتید مختلف، در نهایت به یک قاری قرآن با سطح قابل قبولی تبدیل شد. در حوزه شغلی و اخلاقی، مردی فوق‌العاده مسئولیت‌پذیر بود؛ هم در زندگی شخصی و هم در کار. اولویت اول در زندگی‌شان، کار و تعهد کاری بود و رعایت بیت‌المال و حق‌الناس برایش اهمیت بسیار زیادی داشت. این تعهد به حدی بود که در این دوازده سال زندگی مشترک، حتی یکبار هم از محل کار به من زنگ نزد؛ چرا که معتقد بود تماس با همسر و فرزندان، یک کار شخصی است و نباید در ساعات کاری انجام شود.اما در کنار این تعهد کاری، همسری دلسوز و پدری بسیار مهربان بود. هر کاری که از دستش برمی‌آمد برای بچه‌ها انجام می‌داد و احترام بسیار زیادی برای والدین قائل بود.متأسفانه به دلیل حجم زیاد کار، وقتی به منزل می‌رسید اغلب بسیار خسته بود. اما با این حال، اگر زمانی پیدا می‌کرد، در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد، به بچه‌ها رسیدگی می‌کرد و سعی داشت در منزل تلاوت قرآن داشته باشد تا بچه‌ها را بیشتر با قرآن مأنوس کند. از تفریحات مورد علاقه‌اش هم پیاده‌روی بود که معمولاً به صورت چهارنفره (همراه من و بچه‌ها) این کار را انجام می‌دادیم.

 

نوید شاهد البرز: از اعتقادات و آخرین خاطراتتان برایمان بگویید.

کامله حمید: مصطفی جان شغلی را که انتخاب کرده بود، مساوی با دفاع از وطن، ناموس و خاک می‌دانست. راه و روش او در زندگی، کاملاً در راستای ارزش‌های والای انقلاب، نظام و رهبری بود. جانشان فدای این آرمان‌ها بود؛ آنچه برایش اهمیت داشت، اقتدار نظام و ایران بود و سعی می‌کرد با تمام توان جسمی‌اش، مسئولیت محوله را به بهترین نحو انجام دهد تا خللی در این مسیر از جانب او وارد نشود.در طول دوران کاری، دوستانش را به واسطه شهادت از دست داده بود. همیشه می‌گفت: «شهدا زنده هستند. شهید با شهادتش نمی‌میرد.» و الان که من مدام خوابش را می‌بینم و در خواب بی‌تابی و گریه می‌کنم، همین جمله را برایم تکرار می‌کند. به من می‌گوید: «من زنده هستم و پیشتم.» و این برایم بزرگ‌ترین قوت قلب است.مهم‌ترین اصلی که همیشه به آن اعتقاد و عمل می‌کرد، انجام کارها به نحو احسن و با تمام توان بود. می‌گفت: «کاری که به شما سپرده می‌شود را درست و کامل انجام دهید.» درآمد حلال و رزق پاک، بدون کوچکترین شبهه، از خط‌قرمزهای همیشگی او بود و رعایت بیت‌المال و حق‌الناس را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کرد.

و اما آن روز؛ روز شهادتش در دوم تیر ماه 1404... او سرکار بود، طبق روال همیشگی. به خاطر صداهای انفجار، بچه‌ها ترسیده بود و داشتیم با مصطفی تلفنی صحبت می‌کردیم که ناگهان سپاه کرج مورد حمله قرار گرفت و وسط صحبت با ما... تلفن مصطفی برای همیشه قطع شد.

نوید شاهد البرز: از آخرین دیدار و پیامش برای ما بگویید.

کامله حمید: آخرین دیدار ما در همان روز شهادتش بود. در ایام جنگ، هر روز قبل از رفتن به محل کار به من وصیت می‌کرد. آن روز هم طبق روال، حرف‌هایشان را زد و باهم خداحافظی کردیم. برای من بسیار نمادین است که اولین سفر دو نفره‌مان را با زیارت مشهد شروع کردیم و آخرین سفرمان هم دقیقاً دو سه هفته قبل از شهادتشان به مشهدالرضا(ع) بود.

 

نوید شاهد البرز: نحوه قطعی شدن خبر شهادت را به خاطر دارید؟

کامله حمید: همان طور که عرض کردم، در حال صحبت تلفنی بودیم که ناگهان صدای انفجار بسیار بلندی آمد و خط مصطفی قطع شد. بعد از چند دقیقه، دوستانی که اطراف میدان سپاه زندگی می‌کردند، تماس گرفتند و خبر حمله به سپاه کرج را دادند. در آن لحظه، تمام دنیا بر سرم آوار شد. انفجاری که در محل کار همسرم رخ داد، حفره‌ای به عمق تمام غم‌های دنیا در قلبم ایجاد کرد. در همان لحظات اولیه، فرزندانم را در آغوش گرفتم و با خونسردی و آرامشی که خودم هم نمی‌دانستم از کجا آمد، به آن‌ها گفتم: «اسرائیل به محل کار بابا حمله کرده. بابا یا شب میاد خونه، یا دیگه برنمی‌گرده.» الان که بعد از گذشت حدوداً پنجاه روز به آن روز فکر می‌کنم، از این آرامش و تسلط خودم تعجب می‌کنم. هر چه به نیمه‌های شب نزدیک‌تر می‌شدیم، امیدمان کمتر می‌شد. تا اینکه حدود ساعات ۳ یا ۴ صبح، با اعلام قطعی شهادت مصطفی، زندگی من و دو فرزندم وارد مرحله بسیار سخت و غم‌انگیزی شد.

من با سختی بسیار بچه‌ها را آرام کردم. تقدیر الهی بر این بود که شهادت عزیز ما با ایام سوگواری امام حسین(ع) هم‌زمان شود. من تقریباً تا صبح برای بچه‌ها از مصائب و مشکلات فرزندان امام حسین(ع) و حال و هوای آن عزیزان در روز عاشورا گفتم. هر سؤال، ناراحتی و خشم و هر چیزی که در آن روزها بچه‌ها را آزار می‌داد، به داستان کربلا ارجاع می‌دادم و اطمینان دارم که خود حضرت رقیه(س) به داد دختر10ساله و پسر هفت‌ساله‌ام در آن ایام رسید.

 

نوید شاهد البرز: پیام شهید مرآتی به نظر شما چیست؟

کامله حمید: پیام او را در سه کلمه می‌توانم خلاصه کنم: وطن‌دوستی و میهن‌پرستی، پشتکار و مسئولیت‌پذیری، و احترام به بیت‌المال و رعایت حق‌الناس. این‌ها خطوط اصلی زندگی کوتاه، اما پربار مصطفی جان بود.

 

نوید شاهد البرز: چه آرزویی دارید و نقش شهید به عنوان یک پدر را چگونه تعریف می‌کنید؟

کامله حمید: بزرگترین آرزویم این است که خون این شهیدان، جوشش داشته باشد و از این جوشش، رویش‌های جدیدی، بهتر و باایمان‌تر و قوی‌تر از این شهدا به وجود بیاید.

به نظر من، مهم‌ترین نقش یک پدر در تربیت فرزندان، آوردن روزی حلال برای آن‌هاست. اگر فرزندان با رزق حلال بزرگ نشوند، هیچ تربیتی — حتی تربیت قرآنی — برای آن‌ها سودی ندارد. همین که همسرم پول حلال و بدون هیچ شبهه‌ای وارد زندگی ما می‌کرد، مهم‌ترین کار ممکن بود.

مصطفی جان در خسته‌ترین حالت ممکن به منزل می‌رسید، ولی همان چند ساعت کم را هم با امیرحسین و نازنین‌زهرا مشغول بازی می‌شد. همیشه به بچه‌ها در مورد درس و تحصیل تذکر می‌داد و درباره سلامتی آن‌ها دغدغه داشت. ورزش کردن بچه‌ها برایش اهمیت ویژه‌ای داشت و همیشه این جمله را تکرار می‌کرد: «بچه باید بچگی کند.»

 

نوید شاهد البرز: فرزندانتان چه درکی از این اتفاق بزرگ دارند؟

کامله حمید: بچه‌های من کوچک هستند، اما با سن کمشان حرف‌های عمیقی می‌زنند. می‌گویند: «بقیه نباید کاری بکنند خون بابای ما بی‌ارزش بشه. خون شهدا حرمت و احترام داره و همه باید این رو در نظر بگیرن در کارهاشون.» این نگاه، بزرگ‌ترین میراث پدرشان برای آن‌هاست.

نوید شاهد البرز: و در پایان...

کامله حمید: در پایان، برای همه عزیزانی که در راه دفاع از وطن، جان خود را به ایران تقدیم کردند، ادای احترام می‌کنم. برای قلب‌های داغدارشان آرزوی صبر دارم. امیدوارم خدا به همه ما کمک کند تا بتوانیم داغ عزیزانمان را تحمل کنیم و جانشینان لایقی برای آن شهدای بزرگوار باشیم.

 

این مصاحبه، روایتی از عشقی جاودان، ایمانی استوار و مسئولیتی مقدس بود. روایتی که نشان می‌دهد شهدا نمرده‌اند، بلکه در دل تاریخ و جان ملتشان به زندگی پربرکت خود ادامه می‌دهند. برای سرکار خانم حمید آرزوی سلامتی و صبر جزیل، و برای روح بلند شهید مصطفی مرآتی علو درجات را از خداوند متعال مسئلت داریم.

 گفت‌وگو از اباذری


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه