آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۱۵۹۷
۱۰:۲۹

۱۴۰۴/۰۷/۱۲

باید بروم و از ناموس و وطن خودم دفاع کنم

خواهر شهید «هوشنگ عزیزپور لیندی» تعریف می‌کند: برادرم گفت؛ «باید بروم به جبهه و از ناموس و وطن خودم دفاع کنم»، به او گفتم یک حسی به من می‌گوید دیگر تو را نمی‌بینم و تو شهید می‌شوی و او با شنیدن این حرف خدا را شکر کرد.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «هوشنگ عزیزپور لیندی» شانزدهم مرداد ۱۳۳۷، در شهرستان سوادکوه به دنیا آمد. پدرش آقابرار و مادرش بانو نام داشت. در تاریخ دهم مهرماه ۱۳۶۱، بر اثر جراحات وارده به بدن به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای لیند به خاک سپرده شد.

باید بروم و از ناموس و وطن خودم دفاع کنم

چند خاطره‌ای از شهید «هوشنگ عزیزپور لیندی»

مادر شهید: ایشان وقتی بعد از ۴ ماه از مریوان برگشتند من یک مرغ محلی کشتم و با آن غذای مفصلی درست کردم ولی او لب به غذا نزده بود و می‌گفت: «این مرغ و میوه‌ها را باید بفروشید و پول آن را خرج مردم جنگ زده و جبهه بکنید.»

خواهر شهید: آخرین باری که او به من سر زد من بهترین غذا را برایش درست کردم و آوردم ولی او رفت کاسه‌ای ماست آورد و برنج و ماست خورد گفتم چرا این غذا را نمی‌خوری گفت: «وقتی دوستان و همسنگرانم این چیز‌ها را ندارند بخورند من چرا بخورم من هر چه در آن جا می‌خورم این جا هم همین را می‌خورم» گفتم مگر باز می‌خواهی بروی دیگر بس است چندبار رفتی آن جا توپ و تانک است تو جوانی اگر بروی بلایی سرت می‌آید. او گفت: «باید بروم و از ناموس و وطن خودم دفاع کنم» به او گفتم یک حسی به من می‌گوید دیگر تو را نمی‌بینم و تو شهید می‌شوی و او با شنیدن این حرف خدا را شکر کرد. من باز گفتم نرو ایشان در جواب به من گفت: اگر باز از این حرف‌ها بزنی و مانع شوی دیگر به خانه تو نمی‌آیم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه