پیام آخر شهید حاجیقاسمی به خانواده: به حرف منافقین توجه نکنید
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید مهدی حاجی قاسمی در سیام شهریورماه ۱۳۴۹ در شهر کرج چشم به جهان گشود. او در خانوادهای متعهد و انقلابی پرورش یافت و دوران تحصیل خود را تا پایه سوم دبیرستان ادامه داد. این جوان پرتلاش و باایمان، با شعلهور شدن آتش دفاع مقدس، داوطلبانه به صفوف بسیج پیوست و برای دفاع از میهن اسلامی و حریم ارزشهای انقلاب، راهی جبهههای نبرد شد. سرانجام در هجدهم فروردینماه ۱۳۶۶، در عملیاتی قهرمانانه در منطقه شلمچه، در حالی که دلاورانه با دشمن متجاوز میجنگید، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار با اصابت ترکشهای دشمن متلاشی شد و به عنوان مفقودالاثر در میدان نبرد باقی ماند. نام او در امامزاده محمد (ع) کرج به عنوان یکی از مفقودین دفاع مقدس ثبت و جاودانه شده است.
در ادامه متن وصیت نامه شهید «مهدی حاجیقاسمی» را بخوانید.
بِسْمِ رَبِّ الشُّهَدَاءِ وَالصِّدِّیقِینَ
پس از حمد و ستایش خداوند تبارک و تعالی و درود بیکران بر خاتمالانبیا (ص) و سلام بر امامان معصوم (ع) و سلام بر امام مهدی (عج)، منجی عالم بشریت و برپاکنندۀ قسط و عدل، و بر نایب برحقش امام خمینی، که خداوند سایۀ پربرکتش را بر سر همۀ ملل مظلوم جهان تا ظهور آقا امام زمان (عج) مستدام بدارد، و سلام بر شهدای به خونغلتیدۀ جبهههای نبرد حق علیه باطل، و سلام بر خانوادۀ معظّمشان، که خداوند به آنان صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید.
[وصیتم را اینگونه آغاز میکنم]
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛ ما از خداییم و بازگشتمان به سوی خداست. بشر روزی با این دنیای فانی وداع میکند و در پیشگاه [حقتعالی] حاضر و به اعمال گذشته و آیندهاش واقف میشود. وای و صد وای بر آنان که قدر خودشان را در این چندروزۀ دنیای فانی نمیدانند؛ یعنی دستشان را پر نمیکنند و به اخلاق حسنه و اعمال نیک آراسته نمیشوند. افسوس که دل میبندند و دوست میدارند چندروزۀ دنیای فانی را. همچنان دل میبندند که انگار چند سال عمر مینمایند. غرور میورزند، غفلتزدهاند و سرکشی میکنند و درنهایت، از درگاه خداوند رانده میشوند. میگویند وقتی ملکالموت پیششان میآید و میخواهد قبض روحشان بنماید، اجازه میخواهند یک روز به آنان مهلت داده شود. به آنان اجازه داده نمیشود. هرچه اصرار میکنند، کسی به حرفشان گوش نمیکند. میگویند آن روز، روز حسرت است؛ حسرت از این که چرا این چند روز دنیا را در غفلت به سر بردهاند؟ چرا باعث غضب خدا شدهاند؟ چرا قلب ائمۀ معصومین (ع) را به درد آوردهاند؟ چرا گناه کردهاند؟ معصیت کردهاند؟
خدایا، شرمساریم و خجلیم که مدتی از عمرمان با زشتی گذشت، به غفلت و معصیت گذشت. چگونه میتوان در آن دنیا سربلند کرد؛ درحالیکه جز معصیت و گناه کولهباری دیگر نداریم؟ ای کسانی که به فکر پول هستید، پول دوستید، مالپرستید، آیا شما بیشتر مال و منال داشته باشید، نمیمیرید؟ شما چه مال بیشتری داشته باشید چه نداشته باشید، خواهید مرد. پس کمتر حرص و طمع داشته باشید و کمتر کسانی را [که] به فکر مال نیستند و به فکر آخرتند، سرزنش و تحقیر کنید و کمتر باد به غبغب بیندازید.
شکر خدای را که باز چند صباح از عمرمان در کنار برادران عزیز و بزرگوار و مخلص بسیج و سپاه در جبهۀ نور علیه ظلمت گذشت. خدایا، مرگ مرا شهادت در راهت قرار بده. خدایا، تمام عاشقان و عارفان رفتند، تمام دوستانم سعید و مهدی و... رفتند، سعادت و لیاقت شهادت در راهت را نصیب من کن.
بارالها، سایۀ این پیر جماران را از سر مستضعفان کم مگردان. الهی، مجروحین را شفا بده، اسرا را آزاد کن، رزمندگان را پیروز نما، عبادات مرا قبول فرما، دعاهای مرا مستجاب کن، پدر و مادرم را از من راضی کن، به آنان صبر ده و عاقبت ما را ختم به خیر گردان.
و پدر و مادر و خواهر و برادران عزیز و گرامیام، از شما میخواهم که مرا حلال کنید از این که نتوانستم وظیفۀ فرزندی را در مورد شما ادا کنم. و میخواهم که صبور باشید و ناراحت نباشید. و میخواهم از این که مرا در این راه به خدا هدیه کردید، جلوی فعالیت برادران و خواهرانم را نگیرید و به حرف منافقین و سودجویان و ضدانقلاب توجه نکنید که چه شد و چه نشد. همچنین باید به خانوادههایی نگاه کنید که چند فرزند در این راه پرپر کردهاند؛ نه آن که بگویید چرا فلانی سربازی نرفته. بالاخره ببخشید مرا و حلال کنید و از کلیۀ دوستان و آشنایان و فامیل و... حلالیت مرا بخواهید.
«وَالسَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَهُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ»
خدا نگهدار شما باشد انشاءالله
به امید پیروزی
16فروردین ماه 1365
مهدی حاجیقاسمی
سفارشات
اگر شهید شدم، مرا در امامزاده محمد و اگر توانستید، نزدیک دوستان شهیدم دفن کنید. ضمنًا، از تشریفات بپرهیزید. یک تسبیح سبزرنگ که در ساکم هست، بنابه قولی که به برادر اسماعیل، آقا علی دادم، به او بدهید؛ یکی از بچههای ناحیه. ژاکت مرا، که کرم قهوهای است، به برادر ولی سعیدآباد بدهید. قرآن زیپی مرا به احمدرضا حسینی بدهید. قرآن کوچک نو مرا که از مدرسه هدیه گرفتهام، به برادر محمود عشیری هدیه بدهید. ساعتم را به برادرم (رضای خودمان) بدهید و به برادر اکبر رمضانی مهربان و جانماز مرا هدیه کنید و به برادر جعفر رضازاده کتاب دعایم را، که هدیه گرفتهام، بدهید. و یک سری وسایل و کتاب و... در ساک است که اگر کسی هدیه خواست، تا جایی که خودتان صلاح بدانید، هدیه بدهید.
ضمنًا، نماز مرا یا حاجآقا فارغ بخواند یا حاجیآقا جنتی و اگر نشد، مسئلهای نیست. ضمنًا، سه ماه نماز قضا و یک [روز] روزۀ قضا دارم. ضمنًا، اگر توانستید، نمازم را در ناحیه بخوانید. دیگر چیزی ندارم بنویسم. «وَالسَّلَامُ عَلَیْکُمْ»
خدانگهدار
مهدی حاجیقاسمی
انتهای پیام/