کد خبر : ۵۹۹۳۲۹
۲۱:۱۴

۱۴۰۴/۰۶/۱۱

همسر شهید بودن افتخار بزرگی است

همسر شهید کارمند «میکاییل حسن‌نژادکلو» روایت می‌کند: «آخرین باری که شهید قصد رفتن به جبهه را داشت، فرزندمان سجاد تنها هفت ماه داشت. مدام می‌گفت: می‌دانم سخت است، ولی ما هم سهمی در جنگ داریم. همسر شهید بودن افتخار بزرگی است.»


شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید میکاییل حسن‌نژادکلو، یادگار حمید و زینب سوم تير ۱۳۳۲ در روستای كلو از توابع شهرستان بستان‌آباد ديده به جهان گشود. او تا اول متوسطه درس خواند. در بنیاد جانبازان، در بخش کشاورزی مشغول به کار بود. ازدواج كرد و ثمره آن دو پسر و يک دختر بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و بر اثر بمباران شيميايی مجروح شد. این شهید گرانقدر سوم اردبيهشت ۱۳۷۵ در بيمارستان امام - خمينی تهران بر اثر شدت جراحات به شهادت رسيد. پیکر وی در امامزاده عقيل شهرستان اسلامشهر واقع است.

روایت خواندنی از همسر شهید کارمند «میکاییل حسن‌نژادکلو» را در ادامه می‌خوانید:

آخرین باری که شهید قصد رفتن به جبهه را داشت، فرزندمان سجاد تنها هفت ماه داشت. مدام می‌گفت: می‌دانم سخت است، ولی ما هم سهمی در جنگ داریم. همسر شهید بودن افتخار بزرگی است. نسبت به بیت‌المال بسیار حساس بود زمانی‌که می‌خواستند مهمان را با خودروی بنیاد برسانند، می‌گفت: نمیتوانم از بیت‌المال برای کار شخصی استفاده کنم. یا در مورد غذا گفت: این مهمان من است، نه مهمان بیت‌المال.

با همه بامحبت بود، اما حد و مرز خود را داشت. از رفتار‌های ناپسند دوری می‌کرد. در مقابل وسوسه‌های گرفتن اموال ناحق مثل زمین و خانه که در اختیار برخی کارمندان بنیاد قرار می‌گرفت، می‌گفت: اگر چیزی که حق من نیست بگیرم، چطور در آن خانه نماز بخوانم؟ من دوست ندارم پول حرام وارد زندگی‌ام شود، چون باید در قیامت پاسخگو باشم. دو ماه پیش از شهادت، در بیمارستان بستری بود. در آن روز‌ها بسیار آرامتر شده بود. نه مهمانی میرفت و نه با کسی گرم می‌گرفت. شاید به دلیل شدت درد و رنج، دیگر چیزی نمی‌گفت. اما همچنان روحی‌های معنوی و مقاوم داشت.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه