لحظههای مرگبار در اسارت؛ وقتی عراقیها اسلحهها را به سمت ما گرفتند

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آزاده و جانباز «عزیزالله فرجیزاده»، متولد دهم خرداد سال ۱۳۳۸ است، سیام دی ماه سال ۱۳۶۰، در سن ۲۱ سالگی داوطلبانه به جبهه اعزام شد در حالی که از سربازی معاف بوده است. وی آزاده و جانباز ۵۵ درصد است که طی هشت سال دفاع مقدس در عملیاتهای مختلفی مانند رمضان، خیبر، والفجر ۸ و کربلای ۴ حضور مستمر داشته و با تحمل ۴۴ ماه و ۲ روز اسارت در اردوگاههای رژیم به آغوش خانواده بازگشت.
آزاده و جانباز عزیزالله فرجیزاده از خاطراتش روایت میکند: صبح شد و ما در حال نشسته نماز میخواندیم که عراقیها حاج حسین صباغ را که کمی از آن فاصله داشت دیدند و او را با گلوله زخمی کردند. او که از ناحیه چشم و دستهایش زخمی شد متوجه حضور ما هم شدند من و حسین صباغ، رضا نظرینژاد، مصطفی کردی و اسفندیار حجتیپور، به هر زحمتی که بود خود را به بالای کانال عراقیها رساندیم.
دیدیم عمق کانالها دو متر است و هیچ جای نفوذ ندارد و فقط منافذی وجود دارد که لولههای اسلحه برای شلیک از آن خارج شدهاست و مرتب به سمت نیروهای ما شلیک میکنند. سنگرها و کانالهایی که عراقیها ساخته بودند کاملاً بتنی و غیرقابلنفوذ بود دیگر هیچ راه فرار و عبوری نداشتیم.
در حالی که عراقیها هم تا بالای سرمان آمده بودند. ما هفت نفر بودیم و عراقیها با اسلحههایشان ما را نشانه گرفته و مرتب اشاره میکردند که به پشت برگردیم و دستهایمان را ببریم پشت سرمان، ما که نمیدانستیم آنها چه قصدی دارند، فکر میکردیم که میخواهند ما را به رگبار ببندند تا حواسشان پرت میشد برمیگشتیم به سر جای اول، اما آنها مرتب به زبان عربی فحش و بدوبیراه میگفتند و در نهایت به ما فهماندند که میخواهیم دستهایتان را ببندیم ما هم چارهای نداشتیم و دستهایمان را به پشت برده و آنها دستهایمان را با پارچههای سفید بستند و حرکت دادند که به عقب نزد نیروهایشان ببرند.
منبع: کتاب من پاسدار نیستم!
