آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۷۰۳
۰۸:۰۸

۱۴۰۴/۰۵/۰۸

اول از صاحب خانه اجازه بگیریم، بعد انجیر بکنیم

دوست شهید «سیدرجب رشیدایی» می‌گوید: پسرم خیلی حلال و حرام را رعایت می‌کرد و همیشه با آدم‌های خوب معاشرت می‌کرد. یکبار به من گفت: مامان دوستم رضا به من گفت: برویم خانه همسایه انجیر بچینیم. من به او گفتم، آقا رضا اول از صاحب خانه اجازه بگیریم، بعد انجیر بکنیم. رضا گفت: ول کن، دنیا دو روزه، پسرم ناراحت شد و گفت با من دیگر حرف نزن. انجیر دزدی حرام است.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «سیدرجب رشیدایی» هفدهم خرداد ۱۳۳۱، در شهرستان ساری به دنیا آمد. پدرش سید علی اصغر و مادرش سلیمه نام داشت. در تاریخ پنجم مرداد ۱۳۶۷، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید. پیکر او در گلزار امام زاده حمزه به خاک سپرده شد.

حرف او با عمل همراه بود

خاطره‌ای از دوست شهید «سیدرجب رشیدایی»:

دوست او قربانعلی ذبیحی آبدانسری با بیان مطالب و مواردی نقل می‌کند: در مقابل آن همه جوانمردی و حماسه آفرینی قلم و زبان قاصر است. او یک انسان با صداقت و مخلص در محیط کار بود.

همیشه جدی صحبت می‌کرد، حرف او با عمل همراه بود من یک خاطره‌ای از ایشان دارم همیشه نزد دوستان ذکر و خیر آن می‌شود. در سال ۶۴ صحبت از جبهه و جنگ و اعزام نیرو در اکثر نقاط کشور بود مثل امروز نبود که صحبت از پول و زندگی مجلل باشد.

صحبت از نماز شب، دعای کمیل، توسل و روایت‌ها و ... روایت ما بود. در جلسه‌ای که در پایگاه مقاومت مسجد محل جهت اعزام و نظرخواهی از نیرو برگزار شده بود. آن موقع ۷۰ نفر جمع شده بودند صحبت شد چه کسی برود و چه کسی نرود که تنها تعدادی قبول کردند که به جبهه اعزام شوند. او گفت من می‌دانستم قول شما تا همین جا است و نزد زن و فرزند می‌روید و فراموش می‌کنید. واقعاً درست می‌گفت او به حرف خود ایمان داشت و در مقابل خواسته‌ی امام از همه چیز خود گذشت و به حرف خود عمل کرد. این خصلت و خصوصیات دیگری که داشت همه ما را شیفته خود می‌کرد او با این کار به ما درس بزرگی داد.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه