گفت‌وگو با خواهر شهید «محمدرضا همایونی حقیقی» در جوار مزار شهید:

«محمد» اهل شعار نبود/ تا لحظه آخر به فکر مردم بود، نه جان خودش

پنجشنبه, ۲۶ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۲۵
صدیقه همایونی حقیقی گفت: محمد اهل شعار نبود؛ اهل عمل بود. تا لحظه آخر زندگی‌اش، به فکر مردم بود، نه خودش. باورم نمی‌شود هنوز… اما این افتخار ابدی ماست که برادری داشتیم که جانش را فدای مسئولیت، فدای مردم و فدای ایران کرد.

محمد، اهل شعار نبود، اهل عمل بود/ حتی لحظه آخر هم به فکر مردم بود، نه جان خودش

به گزارش نوید شاهد، در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به تهران در روز دوشنبه، دوم تیرماه ۱۴۰۴، جمعی از هم‌وطنان مظلوم ما از جمله شهید محمدرضا همایونی حقیقی، کارمند فداکار نیروی انسانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. خبرنگار نوید شاهد در جوار مزار این شهید گرانقدر گفت‌وگویی با صدیقه همایونی حقیقی، خواهر بزرگ‌تر شهید انجام داد او با لحنی آمیخته به افتخار و اندوه، از برادر شهیدش چنین روایت کرد: محمدرضا در سحرگاه ۲۸ خرداد، مصادف با ششم ماه رمضان به دنیا آمد؛ او کوچک‌ترین عضو خانواده‌ بود، اما همیشه رفتارش فراتر از سنش نشان می‌داد. از همان کودکی همراه مادرم در مراسم‌های مذهبی شرکت می‌کرد. اهل سکوت و تأمل بود، ولی وقتی پای معنویت و محبت به میان می‌آمد، جانش را هم می‌داد. همیشه میگفت تا من زده‌ام کسی حق ندارد سختی بکشد.

 

خواهر این شهید بزرگوار با لحنی اندوهگین ادامه داد: از همان دوران دبستان در برنامه‌های مذهبی مدرسه فعال بود. بعدها، وارد مسیر مداحی شد و با تمام وجودش برای اهل‌بیت (ع) نوحه‌سرایی می‌کرد. استادش، حاج آقا مهدوی‌پور، به او لقب ذاکرالحسین (ع) داده بود. با اینکه سن و سالی نداشت، اما شور حسینی در صدایش موج می‌زد. 

ببینید| مداحی دلنشین ذاکرالحسین شهید «محمدرضا همایونی»

خواهر شهید از دوران نوجوانی محمد گفت: در بیست‌سالگی، پدرمان را از دست داد. آن شب، همه در شوک و غم بودند، اما محمد تا صبح کنار مزار پدر نشست؛ قرآن خواند، دعا کرد، بی‌آنکه شکایتی کند. همان‌جا فهمیدم که قلبی به بزرگی آسمان دارد.

 

وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، درباره روز حادثه توضیح داد: روز دوشنبه، دوم تیر، مثل همیشه رفته بود سرکار. محمد در بخش مالی نیروی انسانی سپاه کار می‌کرد و مسئول پرداخت حقوق کارمندان بود. وقتی اولین صدای انفجار آمد، به همه گفتند ساختمان را تخلیه کنند، اما او مانده و به همکارانش گفته که «حقوق خیلی‌ها مونده؛ نمی‌تونم بزارم کسی بدون حقوق بره خونه». تنها یک فرم مانده بود تا کار تمام شود که ناگهان موشک دوم اصابت کرد و همه‌چیز تمام شد.

محمد، اهل شعار نبود، اهل عمل بود/ حتی لحظه آخر هم به فکر مردم بود، نه جان خودش

صدیقه همایونی حقیقی از آخرین تماس و لحظاتی که برای همیشه در ذهنش ماندگار شده روایت کرد: در همان لحظاتی که محل کار محمد مورد حمله موشک قرار گرفت؛ منزل مادرم هم در فاصله‌ای کوتاه از این حادثه مورد اصابت قرار گرفت. با نگرانی با مادرم تماس گرفتم و اصرار کردم بیاید خانه من، ولی قبول نکرد. با محمد تماس گرفتم، از او خواهش کردم که با مادر صحبت کند و او را راضی کند. در همان لحظه‌ای که داشتم با محمد حرف می‌زدم، ناگهان صدای انفجار در خط پیچید… و بعد سکوت… دیگر صدای محمد را نشنیدم.

 

خواهر شهید محمدرضا همایونی در پایان صحبت‌هایش گفت: محمد اهل شعار نبود؛ اهل عمل بود. تا لحظه آخر زندگی‌اش، به فکر مردم بود، نه خودش. باورم نمی‌شود هنوز… اما این افتخار ابدی ماست که برادری داشتیم که جانش را فدای مسئولیت، فدای مردم و فدای ایران کرد. این جوان‌ها بی‌گناه و بی‌ادعا رفتند. تقاص خونشان باید گرفته شود. آن‌ها گل‌هایی بودند که پرپر شدند، اما بوی ایمان‌شان هنوز در هواست. از مردم می‌خواهم نگذارند راه شهدا فراموش شود؛ شهدا راه را نشان دادند، حالا نوبت ماست که ادامه‌دهنده باشیم.

انتهای پیام/ ر

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده