الگویی برای اخلاص
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمدحسین تولی» همچون شاپرکی رقصکنان در آغوش زمین جای گرفت. به یمن آمدنش، هزاران ستاره در دل پدر و مادر خندید. یکم فروردین ۱۳۴۶ خداوند گل وجود محمدحسین را به گلستان آقا ذوالفقار عطا نمود. پدر از شوق تولد فرزند، پیشانی بر خاک نهاد و بارها و بارها سجده شکر به جای آورد.
اخلاص
محمدحسین روزهای شیرین خردسالی و کودکی را با تمام وجود تجربه میکرد. کردکوی گرگان زادگاهش بود و زادگاه تمام خاطرات کودکیاش. تحصیلات خود را تا پایان دبیرستان خواند و در امتحان تربیت معلم دانشگاه ساری قبول شد، اما برای ادای تکلیف، عازم جبهه شد. همرزم محمدحسین نقل میکند: «اولین بار نبود که به او پیشنهاد مسئولیت میشد، این بار هم قبول نکرد. گفتم: محمدحسین چرا قبول نکردی؟ گفت: دوست دارم توی خط پدافندی باشم تا دستاوردهای عملیات را حفظ کنم. دلم میخواد یه نیروی عادی باشم. او در گردان امام حسین(ع) مستقر در منطقه عملیاتی کربلای پنج خدمت میکرد. گفتم: مسئولیت بگیری بهترهها! گفت: میخوام توی گردان باشم و جاهایی را که عزیزان خط شکن قدم برداشتند، با جان و دل حفظ کنم. با همه توانمندی که داشت از این که کنار نیروهای عادی کار میکرد، خیلی خوشحال بود و همه میدیدند که چطور با جان و دل کار میکند و از او کار کردنِ خالصانه را یاد میگرفتند.»
میهمان رزق ربوبی شد
دویست و هشتاد روز حضور مداوم او در کنار رزمندگان بیمدعا، در کنار خاکریزهایی که محرابش بودند، در لحظههای ناب بندگیاش و نجوای رازهای مگویش با خداوند سبب شد که گامهایش جز به سمت اهالی شهادت حرکت نکند. هرچند بارها به او پیشنهاد گرفتن مسئولیت داده بودند، اما نپذیرفت و دوست داشت به عنوان فردی عادی کنار دیگر یاران، کارهای سخت و معمولی را انجام بدهد. یکم فروردین ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه به تمام چشم انتظاریهای او پایان داد. آن هنگام که گلوله دشمن به جسم پاکش نشست و محمدحسین بر آستان شهادت بوسه زد. و چه خوش او و خدایش به عهد خود وفا کردند. او تن و جان به راه دوست تقدیم کرد و خدایش او را میهمان رزق ربوبی کرد. پیکر غرق به خون این پرنده سبک بال در فردوسرضای دامغان به خاک سپرده شد.
انتهای متن/