سردار شهید «حبیب الله افتخاریان»؛ شهیدی که از «امام(ره)» لقب «ابوعمار» گرفت

چهارشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۰
از بهشهر مازندران تا فرانسه و آلمان و سپس جبهه مقاومت سوریه و لبنان و از مریوان و سرپل ذهاب تا خاکهای گرم جنوب، زندگی این مجاهد خستگی ناپذیر، در مبارزه معنا شده بود. فرمانده ای که از جنس مردم بود و جان خود را نیز بر سر کمک رسانی به مردم و هدایت آنان برای رفتن به پناهگاه در بمباران مریوان بدست جانیان خونخوار بعثی نثار کرد. او زمانی محافظ امام بود و از آن یگانه دوران ها، «ابوعمار» لقب گرفته بود. سرنوشت یاران روح الله هم، چیزی جز شهادت نمی‌توانست باشد.  

سردار شهید «حبیب الله افتخاریان»؛ شهیدی که از «امام(ره)» لقب «ابوعمار» گرفت

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، نوزدهم اسفند 1363 در جریان بمباران شهر مریوان، یکی از فرماندهان اسطوره‌ای دفاع مقدس، که سرباز و مجاهد جبهه جهانی مقاومت اسلام، از ایران تا قلب اروپا و از عمق خاکریزهای محور ضد صهیونیستی، تا وسط معرکه خونین جبهه های غرب و جنوب کربلای ایران، در حین کمک و امدادرسانی و هدایت مردم به پناهگاهها جهت حفظ جانشان از خطر بمباران دشمن متجاوز بعثی، به کاروان شهیدان پرافتخار اسلام پیوست. سردار شهید «حبیب الله افتخاریان» فرمانده و بنیانگذار سپاه اصفهان، فرمانده و موسس سپاه بندر ترکمن، فرمانده تیپ 25 کربلا، قائم مقام قرارگاههای حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل (ع)، فرمانده سپاه مریوان، معاونت عملیات سپاه اصفهان، فرمانده توپخانه سر پل ذهاب، فرمانده بسیج گنبد، چهره تابناک مبارزات انقلابی، جنبش جهادی جهان اسلام و دوران دفاع مقدس است. او تجسمی تمام عیار از تربیت معنوی و فرهنگ شهادت طلبی امامی است که نام این سرباز عاشق راه خود را که محافظ او نیز بود، «ابوعمار» لقب داده بود. 

در مسیر خودسازی و رشد معنوی و فکری برای ورود به عرصه مبارزه

حبیب الله افتخاریان در سال ۱۳۳۴ در خانواده‌ای مذهبی در بهشهر استان مازندران چشم به جهان گشود. در ۴ سالگی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمویش بزرگ شد.
پس از دوران طفولیت و با گذشت ایام، خصوصیات اخلاقی و انسانی او آشکار‌تر شد و در بین دوستان و هم سن و سال‌های خود می‌درخشید. از همان ابتدای زندگی با قرآن و اهل بیت (ع) آشنا شد و در جلسات قرآن و مراسم و آیینهای مذهبی مسجد محل، حضور فعال داشت. پس از اتمام مرحله ابتدائی و شروع دبیرستان، شور و شوق بیشتری نسبت به اسلام در او شکل گرفت و توجه به دانش اندوزی و مطالعات مذهبی توام با مطالعه علوم و معارف اسلامی در وجودش رشد یافت. او تلاش زیادی در به کار گیری اندوخته‌های مذهبی خود در عرصه عمل داشت.
مقطع ابتدائی «حبیب‌الله»، در دبستان زادگاهش بهشهر طی شد و سپس به دلیل شرایط نامطلوب مادی خانواده، تحصیل در مقاطع بالاتر را در کلاس‌های شبانه، توأم با کار و تلاش از سر گرفت و موفق به اخذ دیپلم شد. بعد از پایان خدمت سربازی، سال ۱۳۵۵ در اداره برق اصفهان مشغول به کار شد و در همین ایام، مبارزات سیاسی علیه رژیم را از سر گرفت. بعد از دستگیری یکی از دوستانش در سال ۱۳۵۶، عازم بهشهر شد و فعالیت­های انقلابی خود را در آن جا ادامه داد. 

سردار شهید «حبیب الله افتخاریان»؛ شهیدی که از «امام(ره)» لقب «ابوعمار» گرفت

از دانشگاه عالی «فرانکفورت» تا پیوستن به امام در «نوفل لوشاتو»

در سال 1356 جهت ادامه تحصیل به آلمان رفت و در دانشگاه عالی فنی فرانکفورت مشغول به تحصیل شد. در آن‌جا بود که با افکار و شخصیت امام خمینی (ره)، بیشتر آشنا شد. او حتی برای دیدار با ایشان به نوفل‌لوشاتو رفت که در آن زمان اقامتگاه ایشان و مقر فرماندهی انقلاب و کانون خبرساز جهان شده بود و برای اقامت در آلمان یا بازگشت به کشور، از محضر ایشان، کسب تکلیف کرد. 

از محضر امام (ره)، یکراست تا جبهه مقاومت ضد صهیونیستی سوریه، فلسطین و لبنان 

او سپس با توصیه و ترغیب حضرت امام نسبت به حضور در صحنه انقلاب، برای تکمیل دوره آموزش‌های تخصصی، نظامی و چریکی، به فلسطین رفت و از آن‌جا راهی سوریه و لبنان شد و پس از آموزش دیدن رزم چریکی و جنگ شهری، در خط مقدم مصاف با صهیونیسم جهانی، دوشادوش رزمندگان مقاومت، نبرد کرد. او با این اندوخته ارزشمند، با اطلاع از تصمیم امام به بازگشت به ایران، به موکب آن قافله سالار دلها پیوست و همراه ایشان وارد ایران شد. 

سردار شهید «حبیب الله افتخاریان»؛ شهیدی که از «امام(ره)» لقب «ابوعمار» گرفت

امام (ره)، اسمش را گذاشت «ابوعمار»!

حبیب الله در روز 12 بهمن 57 و بهنگام ورود پیروزمندانه امام به ایران، در تیم حفاظت ایشان و جزو محافظان ویژه رهبر کبیر انقلاب بود. امام خمینی بخاطر اینکه اسم فرزند تازه به دنیا آمده‌ی حبیب الله، «عمار» بود، او را «ابوعمار» لقب داد و این اسم برای همیشه بر رویش ماند.

 

بنیانگذار سپاه اصفهان، فرمانده و موسس سپاه ترکمن

حبیب‌الله در اسفند همین سال (۱۳۵۷)، در پی فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل سپاه، از محضر و ملازمت ایشان، به اصفهان رفت و به عنوان پایه‌گذار سپاه پاسداران این شهر، تلاش زیادی کرد. نقش او در راه اندازی سپاه دومین استان محوری و راهبردی ایران که در دوران دفاع مقدس بیشترین شهید را پس از پایتخت تقدیم ایران کرد، بسیار ارزشمند و محوری است. او سپس از اصفهان راهی شمال شرقی کشور شد و برای مبارزه با غائله ضد انقلاب، به گنبدکاووس و بندرترکمن عزیمت کرد و به عنوان فرمانده سپاه پاسداران بندرترکمن، رشادت‌های فراوانی از خود نشان داد.

 

از همراهی با شهید «دکتر چمران» تا فرماندهی تیپ و قرارگاه در عملیاتهای بزرگ

با شروع جنگ تحمیلی، ابوعمار از همان آغازین روز‌های جنگ، فرماندهی تیپ ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او با همین سمت، در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان و خنثی‌سازی حمله دشمن در سرپل‌ذهاب، نقش مهمی ایفا کرد. علاوه بر آن، در جنگ‌های نامنظم نیز با شهید دکتر چمران همراه بود. او همچنین قائم‌مقام قرارگاه ابوالفضل در جنگل‌های گیلان و مازندران، معاونت قرارگاه حمزه و فرماندهی سپاه مریوان، مسئول آموزش نظامی در ستاد منطقه ۳، جانشین واحد عملیات در اصفهان، مسئول تشکیل انجمن‌های اسلامی، فرمانده آموزش بسیج در کردستان، فرمانده توپخانه در سرپل ذهاب، فرمانده نیرو‌های بسیج گنبد، و جانشین تیپ کربلا نیز بود و اینهمه سمت و جایگاه مهم در فرماندهی نظامی جنگ، نشان از تدبیر و شایستگی او دارد.

سردار شهید «حبیب الله افتخاریان»؛ شهیدی که از «امام(ره)» لقب «ابوعمار» گرفت

 

برای خودش قبری کنده بود و شبها داخل آن می‌رفت!

همسر شهید از حالات عارفانه و زهد آن شهید چنین می گوید: «وقتی عمار سه، چهار ساله بود، حبیب‌الله اکثر نیمه‌شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت. برایم سوال شده بود که او کجا می‌رود؟ یک شب که از او پرسیدم، گفت: می‌خواهی به تو بگویم؟ گفتم: بله. گفت: فقط اگر آمدی، نترس. بعد، یک شب با هم به یکی از قبرستان‌های اصفهان رفتیم. در آن‌جا برق نبود؛ فضایی بزرگ و تاریک بود. دیدم که او، در انتهای قبرستان، برای خودش یک قبر کنده بود، که به داخل آن می‌رفت و از خدا طلب مغفرت می‌کرد.»

 

تنها آرزویم از کودکی تا امروز، لقای خداوند بود

 و فرازی از وصیتنامه شهید «ابوعمار» سردار پرافتخار اسلام:

«با سلام و درود فراوان خدمت مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود به امت شهیدپرورمان و با سلام ودرود به پدر و مادر ایثارگر و مهربانم، وصیت می‌کنم که فرزند خود را در راه خدا قربانی نمایید و دین خود را از گردنتان ادا نمایید.‌ای آنکه وصیت نامه‌ام را می‌خوانی؛ بدان که از کودکی آرزوی بسیاری داشته‌ام و آن هم تنها رسیدن به لقاءالله و جهاد فی سبیل الله بوده و هست.
دوست داشتم که در جنگ مانند امام حسین (ع) شهید شوم، هرچند که در آن زمان نبودم به ندای حسین لبیک بگویم، اما اکنون هستم، می‌توانم به ندای حسین لبیک بگویم و گفته ام و به آرزوی خود نیز که شهادت است رسیدم و، چون که باید زمینه‌ای برای شیفتگان الله فراهم کنیم تا بتوانیم از آن عبور نماییم. خواهران وبرادران مسلمانم قدر رهبر کبیر امامت امت را بدانید و روحانیون مبارز و همیشه در صحنه را حامی باشید، به نماز جمعه و جماعت و دعای کمیل و توسل و … اهمیت دهید، نماز شب را بپا دارید، جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را یاری کنید، در جبهه‌ها شرکت کنید، چون که امام واجب شرعی اعلام فرموده اند.

خواهران حجاب خود را رعایت کنید، که دشمن از همین حجاب شما می‌ترسد و بدن آنان به لرزه می‌افتد، خواهرم حجاب تو از خون سرخ من افضل است، از منافقین کوردل می‌خواهم که دست از این اعمال زشت و کثیف خود بردارند و به اسلام عزیز روی آورند...»

انتهای گزارش/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده