نماز عشق
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، ایثارگر «بهادر یزدانی» روایت میکند: هوا هنوز گرگومیش بود پس از سپری کردن شب سخت عملیاتی تازه اول صبح آتش شدید دشمن حکایت از پاتک سنگین داشت. رزمنده عارف دلاور ورزشکار، حسن توکلی کنار من آمد و تیر بارش را به من داد و گفت با این سر عراقیها را گرم کن تا من نماز بخوانم من شروع به تیراندازی کردم و با گوشه چشم مراقب احوال، خضوع و خشوع او بودم. وی بر روی خاکریز تیمم کرد و در حالت نشسته به نماز عشق پرداخت.
کمی تیراندازی کردم و باز متوجه توکلی شدم. رکعت دوم بود دستهایش را بالا آورده، قنوت را زمزمه کرد و از شدت گریه شانههایش را که میلرزید به خوبی میدیدم، تیراندازی را قطع کردم تا ببینم چه دعایی میخواند «اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک، اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک». به حال خوشش افسوس خوردم، دوباره به دشمن پرداختم. باز نگاهی به توکلی انداختنم جلوی لباسش خونی بود و جوی خون بهآرامی از زیر لباسش بر روی زمین جاری بود در حال خواندن تشهد و سلام بود دلم نیامد نماز عشق او را بشکنم. منتظر شدم تا سلام بدهد و یاریش کنم. در حالی که میگفت السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. به حالت سجده بر زمین افتاد. در حالی که از این دعای سریعالاجابه متحیر بودم جسد آغشته به خون این شهید عاشق را کناری خواباندم در حالتی که از این دعای سریعالاجابه متحیر بودم.
منبع: کتاب نسل آفتاب (جلد ۱)