مردی که «مکتب» شد!
به گزارش نوید شاهد، سیزدهم دی 1398، مردم ما، ناباورانه و در بهتی سنگین، خبر شهادت بزرگمردی در قامت اساطیر و دلیری از تبار تاریخسازان حماسه را شنیدند که در این سالها تبدیل به محبوبترین نام در عرصه غرور و غیرت ملی ایرانیان و کانون امید و دلگرمی مجاهدان و رزمندگان محور مقاومت در منطقه و جهان اسلام شده بود. شیرمردی دریادل و دورانساز که همه عمر، در جستجوی شهادت، سنگر رزم را معبد سلوک و معاشقه با مرگ سرخ کرده بود. دلیرمردی که علم شهیدگونه زیستن بر دوش، از «فتح المبین» تا «بوکمال»، از «طریق القدس» تا «قدس»، لحظه لحظه حیاتش، محراب عشق بود و معنای عروج. در چنین روزی، سردار بزرگ اسلام و ایران، سپهسالار خط مقدم پیکار با سلطه استکبار و صهیونیسم در سراسر جهان، یادگار و بازمانده نسل سرداران بزرگ شهید دوران دفاع مقدس، «حاج قاسم سلیمانی» همراه با همرزم همیشگی خود «ابومهدیالمهندس» توسط دولت مستکبر آمریکای جهانخوار به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
«مرد میدان» و «سردار دل ها»؛ طراح و معمار بزرگترین جبهه جهانی مقاومت ضد محور عبری- عربی- غربی
نقش این «مرد میدان» و «سردار دلها» در شکلگیری و تقویت محور مقاومت از ایران تا سوریه، لبنان، عراق و یمن بینظیر بود. او نهتنها فرماندهی در میدانهای جنگ را بر عهده داشت، بلکه همزمان با هوش دیپلماتیک بینظیر خود، روابط راهبردی میان گروهها و کشورها را تقویت میکرد. حاج قاسم در کنار مردم و نیروهای مقاومت، علیه تروریسم داعش ایستاد و همچون بازوی قدرتنمایی ایران در مقابله با این تهدید جهانی عمل کرد. سرداری که از فرماندهی «لشکر 41 ثارالله کرمان» و حماسهسازی در «خیبر» و «والفجر 8» و «کربلای 4» و «کربلای 5» تا مقابله با اشرار داخلی و تا رسالتی تاریخی به عظمت فرماندهی «عمق راهبردی» و رفع فتنه جهانی تروریسم سلفی و تکفیری و جانیان «داعش» و پاک کردن این لکه ننگ از کل منطقه و دنیای اسلام و ایجاد بزرگترین محور اقتدار منطقهای و جهانی در برابر شرارت صهیونیسم بینالملل، در راه مبارزه با تجاوز، جنگافروزی، جنایت علیه بشریت، تروریسم و گسترش صلح و استقرار امنیت و ثبات در منطقه و دفع و مهار قدرتهای سلطه گر و ضد بشر، جان خود را نثار کرد و خونش الهامبخش و آموزگار مکتب جهاد و شهادت تا همیشهی تاریخ شد. شهیدی که «شاهد شهیدان» و شجره طیبه فرهنگ «شهادتطلبی» و الگوی جهانی «استکبارستیزی» و مطلعالشمس مدافعان حرم عزت و کرامت و سرلوحه «شهداءالقدس» شد.
تا شهید نباشی، شهید نمی شوی!...
چه چیزهایی حاج قاسم را از یک شخص، به قامت و قالب یک «مکتب» تبدیل کرد و ارتقاء داد؟ همان که در بیان فرمانده و مقتدای حاج قاسم و همه شهیدان مقاومت، رهبر معظم انقلاب اسلامی، «یک راه و یک مدرسهی درسآموز» است؟ چند خصلت محوری است که به این شهید بزرگ، جایگاهی متعالی بخشیده و «مکتب سلیمانی» را فراتر از شخص «قاسم سلیمانی» شکل بخشیده است.
حاج قاسم، به یقین یکی از یادگاران و بازمانده های نسل سرداران بزرگ جنگ در دوران ما بود. بازمانده بزرگمردانی اساطیری چون «همت» و «باقری» و «باکری» و «خرازی» و «کریمی» و «چراغی» و... در امتداد همان ویژگیها و خصلتها و فضیلتهای معنوی و اخلاقی تربیت یافتگان مکتب معنویت و عرفان و سلوک دفاع مقدس. حیات او از همان دوران فرماندهی لشکر 41 ثارالله کرمان که جوانی تازه سال بیشتر نبود، آینه یک تکامل و تعالی و بلوغ باطنی و معرفتی بود که به گفته مقام معظم رهبری، تربیت این جوانان عاشق شهادت و مظهر اخلاص و ایمان و تقوی و طهارت قلب، «فتح الفتوح» امام راحل (ره) و بزرگترین گنج این جنگ هشتساله بود. او خود این جمله مشهور را که کلید شناخت شخصیت او و همه بزرگمردان شهید عرصه جهاد و مقاومت است در تاریخ ماندگار کرده بود که: «تا شهید نباشی، شهید نمیشوی» و او یک عمر، شهیدوار و شاهدگونه زیست تا شهادت او را بر بلندای بام جاودانگی نشاند.
مظهر فضیلت های معنوی و ثمره تربیت و تکامل فرهنگ شهادت در دوران دفاع مقدس
سلوک او در دوره فرماندهی، تجسم همه آنچیزهایی بود که امثال همت و باکری و... را آفرید، شجاعت و شهامت، ابتکار عمل و خطشکنی در تصمیمگیری، تواضع و خلوص، اخلاقمداری، روحیه معنوی و عارفانه، محبوبیت بسیار در میان رزمندگان، و... در حقیقت، فرماندهی او ثمره این کمال یافتگی روح او بود. به گفته رهبر فرزانه و حکیم: «آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود؛ پس مجاهدتهای بیرونی، متّکی به مجاهدتهای درونی است.»
به گفته «رضا ایرانمنش» هنرمند جانباز تئاتر و سینما که از نیروهای تحت امر «سردار دلها» در لشکر 41 ثارالله در دوران دفاع مقدس بوده: «در همه دنیا رسم بر این است که فرمانده تا جایی پیش میرود و از آنجا بهبعد را به نیروهایش میسپرد؛ اما سردار سلیمانی بهعنوان یک فرمانده لشکر همواره پیشرو بود و بسیاری از عملیاتها را بهتنهایی برای شناسایی میرفت و زمانی که برمیگشت، محال بود ادواتی را با خودش نیاورده باشد. در زمان فرماندهی، بسیار جدّی بود؛ اما در مراوداتی که خارج از میدان جنگ داشت، به بچههای جنگ و آدمهای اطرافش (چه میشناخت، چه نمیشناخت) بسیار اهمیت میداد. در زمان جنگ بهسراغ خانواده شهدای لشکر میرفت و از آنان دلجویی میکرد و پساز جنگ هم این عادت را کنار نگذاشت.» و خاطره ای دیگر از عملیات «کربلای 1»: «یادم میآید کربلای یک، 5 روز بود که حاج قاسم اصلاً نخوابیده بود. ما برگشتیم خط را به بچهها سپردیم و آنها پدافند کردند. حاج قاسم گفتند بچهها من خیلی خستهام. کسی هست مرا ببرد اهواز؟ ساعت 6 صبح جلسه دارم. میخواهم در ماشین استراحت کنم. گفتم حاجی خودم هستم. کنار من نشست با شهید دلیجانی، هر دو آنقدر خسته بودند که تا خود اهواز تکان نخوردند. جالب است بدانید زمانی که در تاریکی شب رانندگی میکردم دستاندازهایی که خمپاره خورده بود، ماشین به زمین میخورد اما آنها اصلاً تکان نمیخوردند. حدوداً ساعت 5 و نیم صبح بود که آفتاب میخواست طلوع کند حاجی را بیدار کردم نزدیک بود نماز قضا شود. گفت چرا بیدارم نکردی؟! گفتم شما خودتان گفتید میخواهید 6 صبح جلسه باشید. سن و سالِ کمی داشتم و از این واکنش ناراحت شدم. بعد از جلسه سراغم را گرفت که چرا انقدر زود ناراحت میشوی؟!»
سردار سیاست «عزت»، دیپلماسی «افتخار»
افق نگاه حاج قاسم، منظومه جهانی عزتمندی و اقتدار ایران بود. سیاست و دیپلماسی او هم سیاست عزت و دیپلماسی اقتدار بود. این مرد میدان، هرگز مرعوب و مقهور نشد. دیپلماسی او عرصه ذلت و مغلوب شدن در سیاستها و منافع نظام سلطه نبود. پیشرو و پیشتاز بود در ترسیم محوری که ایران را بعنوان امالقرای مقاومت، در بازیها و سیاستهای منطقه ای و معادلات جهانی، «تعیین کننده» و «تاثیرگذار» کند. تعریف و تثبیت «عمق استراتژیک» در قلب منطقه و در مرز رژیم صهیونیستی، نشان از این تفکر رو به جلو، فرصتساز، تهدیدزدا و مبتنی بر ابتکار عمل و سد شکنی و راهگشایی داشت. نگرش او با انفعال و ذلت پذیری و منتظر حوادث ماندن، میانهای نداشت. او خود، همه معادلات را تابع تصمیم و اراده جبهه مقاومت ساخت. ایجاد یک میدان عظیم دفاعی و نظامی با بهره از نیروهای مجاهد و پاکباخته و مومن و مخلص، از «حشدالشعبی» عراق تا «انصارالله» یمن و از «حماس» تا «حزب الله»، بزرگترین ضربه را به منافع استکبار و صهیونیسم جهانی زد و روح امید را در همه مسلمانان ظلمستیز دنیا زنده کرد و خون شهامت را در رگ رزمندگان این جبهه جاری ساخت. پاکسازی منطقه از لوث وجود خبیث جریانهای سلفی- تکفیری جنایتکار و مزدور از «جبههالنصره» و «احرارالشام» تا «داعش»، ایجاد پایگاهی بزرگ و سراسری در مقابل زیادهخواهی رژیم غاصب و آمریکا، نزدیکی و دوستی ملتهای منطقه و ایران بر اساس مشترکات دینی و سیاسی، گسترش روح خودباوری و تقویت اراده در ملل تحت ستم و سلطه، که «طوفان الاقصی»ها و مقاومت رشادتآمیز مردم مظلوم غزه، ثمره این شجره طیبه است، همه و همه حاصل نگاه عزت باور و اقتدارگستر اوست. همانگونه که در کلام رهبر بزرگمان متجلی است: «آمریکاییها در مورد فلسطین طرحشان و نقشهشان این بود که قضیّهی فلسطین را به فراموشی بسپرند؛ فلسطینیها را در حالت ضعف نگه دارند که جرئت نکنند دَم از مبارزه بزنند. این مرد[سردار سلیمانی]، دست فلسطینیها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقهی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد، کاری و بلایی سرِ آنها میآورد که آنها سرِ ۴۸ ساعت میگویند آقا بیایید آتشبس بدهید؛ اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد. دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند. این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر در مکرّر پیش خود بنده گفتهاند. البتّه من میدانستم امّا آنها هم آمدند پیش ما شهادت دادند.»
ضربه به حیثیت و منافع آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، فرماندهی بزرگترین محور ثبات و امنیت و مقابله با تروریسم، و ایجاد دیوار و پوشش امنیتی برای ایران، از دیگر برکات این سیاست عزت و اقتدار است.
مردی که «مکتب» شد!
سلیمانی، مردی است که فراتر از فردیت و در امتداد ظهور و تکامل شخصیت خود، تیدیل به یک «طریقت» و یک «مکتب» شد. او همه چیز خود را در ماهیت و منش و معرفت جهادی خویش خلاصه کرد و «جانفدا»ی این راه و این مسیر گردید. زندگی و مرگ او تجسم همین جانفدایی و فنای در مقصد مقدس بود. حیات او مظهریتی از همه ارزشهای مکتبی بود که او سرباز آن شده بود و جان در راهش بر کف دست گرفته بود و چهل سال آن را سنگر به سنگر در تیررس دشمن، از بعث عراق تا آمریکا و صهیونیسم جهانی قرار داده بود. به گفته رهبر معظم انقلاب: «اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم کنیم، قیمتگذاری کنیم، قدر آنها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است؛ در صورتی تحقّق پیدا میکند که ما به حاجقاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسهی درسآموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت، اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیّه روشن خواهد شد.»
قهرمانی برای همه دورانها
جایگاه اسطوره وار و ابدی سلیمانی و قرار گرفتن او در شمار محبوبترین قهرمانهای ملی ایران، منبعث از این حقیقت است که او تجلی همه مواریث و پشتوانه ها و پیشینه های معنویت و معرفت یک ملت و عصاره همه فضیلتهای تاریخی و تمدنی ما هم در بعد اسلامی و هم در بعد ایرانی است. در تبیین این معنا باز هم به سخن پر ارج رهبری استناد میکنیم که: «شهید سلیمانی، قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران، داشتههای فرهنگی و معنوی و انقلابی خودش و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید. ایشان هنوز زنده بود و رفت و آمد میکرد -خیلی هم معمولی؛ هیچ پیرایهای هم برای خودش قائل نبود- که من میدیدم در این خیابانها عکسهای او را زدهاند و به او افتخار میکنند. وقتی شهید شد، فقط انقلابیها نبودند که او را تکریم کردند و بزرگداشت برای او در ذهن و عالم واقع و خارج ایجاد کردند [بلکه] همهی اقشار نسبت به او -حتّی کسانی که انتظار نمیرفت نسبت به یک عنصر انقلابی، این جور ابراز احساسات بکنند- ابراز احساسات کردند؛ چرا؟ به خاطر همین: تبلور ارزشهای فرهنگی ایرانی و ایران بود؛ این خیلی باارزش است.»
رزق اگر باشد شهادت، «شام» با «تهران» یکی ست!...
سینه ها با سوختن، ارزنده تر خواهند شد
شمع ها در عمق شب، تابنده تر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! می کُشند و غافلند
دم به دم با مرگِ ما بازنده تر خواهند شد
سنگ اگر هم صحبت آیینه های ما شود
ما زبان هامان از این بُرّنده تر خواهند شد
چون جواب صخره تکراری ست، پرسش های موج
بعد از این از صخره ها کوبنده تر خواهند شد
چشم هایی که پی میراث ما افتاده اند
منتظر باشند! در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی می کُشد
عاشقان با مرگ اما زنده تر خواهند شد!
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفه ها، تزیین شده، زیبنده تر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی ست
«بی تفاوت ها» فقط شرمنده تر خواهند شد!
شاعر: محمدحسین ملکیان