شهادت ریحانه نبوت و کوثر عترت، حضرت فاطمه زهرا (س)؛ ای کشتی شکسته که پهلو گرفتهای!....
به گزارش نوید شاهد، سوم جمادی الثانی سال 11 هجری قمری، روز شهادت بزرگ بانویی است که چادر مطهرش پرچم خونرنگ قداست و معنویتی است سایهگستر بر تمامیت تاریخ وحی و ولایت. حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها»، دخت پاک حضرت خاتم المرسلین محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) در چنین روزی نخستین شهیده دفاع از حقیقت قرآن و حقانیت نبوت و میراث و امانت قدسی امامت گشت و پس از زمانی کوتاه از بیتابی بر فراق و هجران پدر بزرگوارش، برترین عالمیان و مفخر کائنات، و خروش و فریاد بر وارونهسازی و مسخ و به مسلخ بردن باطن توحید و روح دیانت و جراحت و ضرب و شتم در راه این دفاع غیورانه و پاکبازانه از قرآن و عترت نبوی (ص) از بیت الاحزان فراق به دارالسلام وصل و سراپرده قرب و لقای معشوق، تشرف یافت: «والاخره بنورک مشرقه»...
فضیلت و تقدس مقام معنوی و عرفانی «ریحانه رسول» و «زهرای بتول» در آینه تاریخ و روایات
حضرت فاطمه(ع)، فرزند پیامبر مکرم اسلام (ص) و حضرت خدیجه کبری (س)، در بیستم ماه جُمادیالاخر سال پنجم بعثت متولد شد. امامصادق (ع)، فاطمه (ع) را نزد خدا دارای 9 نام معرفی کرده است: فاطمه، صدیقه، مُبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، مُحدّثه و زهرا. و دلیل نامگذاری به فاطمه را این دانسته که ایشان از بدیها به دور است و خدای متعال او و شیعیان و دوستدارانش را از آتش جهنم دور کرده است. علامه مجلسی (ره) در ذیل ترجمه این حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب برکات در علم و فضیلت و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه ازصفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی محل خطاب و محادثه ملائکه الله و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت میکند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیهالسلام) از جمیع انبیاء الهی و اوصیای ایشان به غیر از حضرت ختمی مرتبت (ص) افضل است و بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا (س) بر ایشان نیز کرده اند. گوهر وجود فاطمه از میوههای بهشتی است؛ بدین سبب رسول خدا(ص) ایشان را «حوراء انسیه» نامید و هر وقت مشتاق بوی بهشت میشد، او را میبویید و کنیه او «امّابیها» است و به جز علی(ع) که همسر ایشان است، همه امامان شیعه فرزندان اویند. پیامبر اکرم(ص) در بیان عظمت شخصیت و جایگاه معنوی فاطمه(ع)، ایشان را سرور زنان جهان: (سیده نساء العالمین» و از جمله چهار زن برتر دنیا و آخرت و پاره تن خویش معرفی کرده و تأکید کرده است هر آنچه فاطمه را ناراحت کند، بیازارد و به خشم آرد، او را ناراحت کرده، آزرده و به خشم آورده است. دیدار فاطمه(ع) همواره پیامبر(ص) را خشنود میساخت و هرگاه فاطمه(ع) نزد پیامبر(ص) میآمد، ایشان برمیخاست، دستش را میبوسید و او را جای خود مینشاند. در احادیث متواتر روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او را و شیعیانش را از آتش جهنم بریده است و در روایتی از امام صادق (ع) وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه این است که همه خلایق از فهم و معرفت مقام او بریده و بازداشته شدهاند: «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخلْقَ فطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»
فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت میایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند. در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل است که به امیرمومنان(ع) فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:
۱- تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
۲- همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.
۳- به تو فرزندانی مانند حسن و حسین (ع) عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. با این حال شما از من هستید و من از شما.»
شیخ صدوق (ره) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (ص) از سفری مراجعت میفرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (س) تشریف میبردند و مدتی میماندند و بعد از آن به خانه زنان خود میرفتند. همچنین از ایشان نقل است که رسول خدا (ص) شبی را نمیگذراند که صورت مبارک خود را بر سینه فاطمه (س) نگذاشته باشد. شیخ مفید و شیخ طوسی (علیهما الرحمه) از طریق عامه روایت کردهاند که حضرت رسولخدا (ص) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (س) عزیزترین مردم است نزد من.
یادگار پیامبر (ص)؛ اولین فریادگر بر بدعت و نفاق و اولین مدافع حریم ولایت و عترت
اما بزرگترین فصل حیات الهی آن ریحانه نبوت و طوبای عصمت و طهارت (س) فصل مجاهدت غیورانه و شیردلانه آن کوثر نور در دفاع از حق ولایت و مقابله و اعتراض بر غصب و ستم و سرکوب و بدعت جریانی است که به طلب قدرت، با نام و ظاهر دین، همه میراث وحی و شریعت نبوی را مسخ و تحریف و وارونه کرد و همه رسوم جاهلی را از فردای رحلت پیامبر از نو زنده نمود و با آرمانها و اهداف اصیل پیامبر، در لوای خلافت و جانشینی آن حضرت، ستیزه آغاز کرد. ماجرایی که به مضروب و سقط شدن جنین و هتک حرمت و شهادت مظلومانه آن سرور زنان دو جهان منتهی شد و سرچشمه همه ظلم ستیزیها و حقطلبیها و عدالتخواهی های شیعه در طول تاریخ گردید.
«فدک»؛ جغرافیای مظلومیتی به وسعت تاریخ...
غصب زمین فدک که توسط رسول خدا به فرزند گرامیش بخشیده شده بود، و استیفای حق، بهانه حرکت اعتراضی حضرت بود اما هدف، تملیک زمین نبود. انگیزه این بزرگ بانوی دین، شوریدن بر تمام ستمکاری و بدعت و بطلان و افشای توطئه شومی بود که در قالب سقیفه با منحرف کردن جریان طبیعی دین از مسیر خویش و با ستم و سرکوب و بیعت به اجبار و ارعاب همه معترضان و مخالفان این ناروایی و تبعیض تاریخی و محروم کردن اهل بیت پیامبر از حق بدیهی و مسلم خود، اصل و کلیت دین را هدف گرفته بودند. پس از آن که گروهی از مردم با خلیفه تعیین شده در شورای سقیفه بیعت کردند، علی (ع) شبانه فاطمه (س) را بر چهارپایی سوار نموده و بر در خانه های انصار میرفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری میطلبید ولی آنان در جواب میگفتند: «ای دختر رسولخدا، بیعت ما با این مرد به پایان رسیده و اگر همسر تو قبلتر می آمد ما با او بیعت نمیکردیم.» علی (ع) در پاسخ آنان میفرمود: «آیا شما میخواستید من پیامبر (ص) را که رحلت کرده بود، رها میکردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز میپرداختم؟!» از همینروی، جمعی از صحابه مشهور از اطرافیان خلیفه اول به فرماندهی و ملازمت کسی که بعدها جانشین ابوبکر و خلیفه دوم اسلام شد، بر در خانه آن دو بزرگوار رفتند و ساکنان خانه را اجبار به بیعت و در صورت امتناع، تهدید به سوزاندن خانه با همه اهلش کردند. در این شرایط، دخت گرامی پیامبر خطبه ای ایراد کرد که ادعانامه تاریخی جریان اصیل امامت در برابر جریان غصب و غارت و بدعت است.
«خطبه فدکیه»؛ شهادتنامه غربت وحی در ظلمت انحراف و بدعت
در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر (ص) در آمد. سپس لحظه اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد. و در فرازی از این خطبه آتشین و ستم سوز و افشاگر و رسواگر بر مردم خاموش در برابر ظلم و تعدی به حدود الهی و حق اهلبیت (ع) فرمود:
«آن گاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانههایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفىگاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آمادهاید، این در حالى بود که زمانى نگذشته بود، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود. آگاه باشید که در فتنه قرار گرفتهاید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده است.
این کار از شما بعید بود؛ چطور این کار را کردید، به کجا روى مىآوردید، در حالى که کتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احکامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بىرغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم مىکنید؟...»
من مرغ عشق حیدرم تنها در این کنج قفس...
در کتاب «الهجوم»، نوشته «عبدالزهراء مهدی»، نویسنده قرن پانزدهم، ۲۶۰ روایت و نقل تاریخی از بیش از ۱۵۰ راوی و نویسنده شیعه گردآوری شده است که در هر یک از آنها بخشی از علل شهادت فاطمه زهرا(س) ذکر شده است؛ مثل هجوم به خانه فاطمه(س)، سقط جنین او، سیلی زدن و تازیانه زدن به او. قدیمیترین منبع مورد استناد نویسندگان شیعه، «کتاب سلیم بن قیس هلالی» است که در سال 90 قمری درگذشته است. بنابه گفته شیخ طوسی در کتاب «تلخیص الشافی»، شیعیان اختلافی ندارند که عمربن خطاب، ضربهای به شکم و پهلوی مبارک فاطمه(س) زده که باعث شده فرزندش سقط شود و روایات متواتر و متعدد اهل سنت از جمله «ابن عبد ربه» در «العقد الفرید» و «طبری» و «آلوسی» نیز تصریح بر این واقعه دارد. حضرت فاطمه (س) قبل از شهادت، وصیت کرده بود دوست ندارد افرادی که به او ستم کردند و اسباب خشم و غضب او را فراهم کردند، بر پیکرش نماز بخوانند و در تشییع او حاضر شوند؛ از این رو خواسته بود او را مخفیانه تشییع و دفن کنند و محل دفن او مخفی بماند.به گفته مورخان، علی(ع) به کمک اسماء بنت عُمیس، پیکر مطهر حضرت صدیقه کبری (س) را غسل داد و خود بر پیکرش نماز خواند. به غیر از امام علی(ع) چند نفر دیگر نیز در نماز شرکت کردند که در مورد تعداد و نام افراد اختلاف وجود دارد. منابع تاریخی از امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، عقیل، زبیر، عبدالله بن مسعود و فضل بن عباس بعنوان حاضران در این نماز ذکر کرده است. امیرمومنان (ع) پس از دفن، آثار قبر را از بین برد تا قبر مشخص نباشد.علاوه بر نامعلوم بودن مکان دقیق قبر، در کلیت مکانی که قبر در آن قرار دارد نیز نقلهای مختلفی وجود دارد.
«عاشورای فاطمی»؛ افق تجلی «فرهنگ فاطمی»
کوتاه سخن آنکه قیام و خطبه کوبنده و شهادت مظلومانه آن اولین شهیده و مدافع حریم ولایت، الهامبخش و الگوی تاریخی همه مبارزات شیعه گردید و چراغی روشن در برابر ظلمت انحراف و شرک و نفاق و بدعت و جهالت برافروخت. چراغی که شعاعی از آن در عاشورای حسینی (ع) جلوه یافت. این «عاشورای فاطمی» است که تا ظهور منجی موعود آخرالزمان (عج) راهگشا و هدایتگر و مکتب تربیت و تفکر و «فرهنگ فاطمی» است: فرهنگ و طریقت و سلوکی که با حق طلبی، فهم و معرفت اصیل حقیقت دیانت و وحی، مقابله با انحراف و ظلم و تبعیض و نفاق در نقاب ظواهر دین، مطالبه عدالت، مبارزه جویی و روح حماسی و اعتراضی در برابر بدعت و باطل، تعریف شده است و اینها همه از برکات بزرگ بانویی است که به تعبیر امام موسی کاظم (ع) و امام علی بن موسی الرضا (ع): «صدیقه شهیده» است و به بیان امام حسن عسکری (ع): «ما حجت خداوندیم بر خلایق و جده ما فاطمه حجت خداست بر ما» و به سخن آخرین وصی و وارث امامت حضرت امام عصر (عج): «دخت رسول خدا و مادر ما فاطمه اسوه ای است برای من»
آتش زبانه میزد!...
از لاله زار توحید، آتش زبانه میزد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه میزد
در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود
گر میگذاشت گلچین، آن گل جوانه میزد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه میزد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه میزد
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
وقتی که باغ میسوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه میزد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از نالهای که مادر در آستانه میزد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک، دیده میشست با دست، شانه میزد
هنگام شرح این غم، از قلب زار «میثم»
مانند خانه ما آتش زبانه میزد
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
انتهای گزارش/