پیمان برادری/ خاطرهای از شهید «مصطفی صفریتبار» به روایت همسر
نویدشاهد: در مورد رفاقت خاص «محمدمحرابی» و «کمیلصفری» حرفهای زیادی شنیده بودم. میگفتند این دو شهید با هم عقد اخوت بسته بودند. دنبال سندی میگشتم که روایت همرزمان شهید را سندیت بیشتری ببخشد تا این که کلیپ کوتاهی دیدم که همۀ گفتهها را تایید میکرد.
«یاد شهیدان محمدعلیمعصومیان و هاشمآقاجانی افتادم که در گردان «یارسول» به دوقلو معروف بودند و شوخی این دو عزیز با هم تمامی نداشت. هر دو از شهادت خود خبر داده بودند. هاشم میگفت: «محمدعلی شما در عملیات آینده شهید میشوی!» محمدعلی میگفت: «شما چی؟» هاشم میگفت: «از اینکه من شهید میشوم شکی ندارم؛ چون هنگام خداحافظی به مادرم گفتم: «مادر شهید خداحافظ».
در عملیات کربلای چهار، ابتدا هاشم تیر خورد و به شهادت رسید. محمدعلی بوسهای بر پیکر شهید هاشم زد و ساعتی بعد خودش به شهادت رسید که خاطرات آن در کتاب «غواص دریادل» آورده شد.
برایم جالب بود که بعد از 25 سال میشنوم کمیل و محمدمحرابی آنقدر با هم صمیمی بودند که در یگان به عنوان دوقلوهای به هم چسبیده معروف شدند و از لحاظ معنوی نردبانی برای رشد همدیگر شده بودند. این دو عزیز در تخت فولاد اصفهان با هم عقد اخوت بستند.
شهید کمیل میگفت: «اگر محرابی شهید شد، دست منو باید بگیره ببره بهشت. تا دست منو نگیره و به بهشت نبره، حساب نیست.» و اینطور شد که در سحرگاه 13 شهریور 1390 در کردستان، منطقۀ «سردشت»، در ارتفاعات «جاسوسان»، بچهها با گروهک پژاک درگیر شدند. محمد محرابی تیر خورده بود و داشت نفسهای آخرش را میکشید. کمیل خیلی بیقراری و گریه میکرد. کمیل پیکر نیمه جان محرابی را به مکانی برد که امنیت بیشتر داشته باشد. وقتی این دو دوست در کنار هم قرار گرفتند، خمپارهای ناگهانی فرود آمد. کنار این دو یار خورد و هردوشان را به آسمان کشید. عقد اخوت یعنی همین که شهید کمیل میخواست.
شهید کمیل اهل مازندران، شهرستان بابل است و شهید محمد محرابی از بچههای کاشان؛ اما بُعد مسافت کجا میتواند جلوی اتصال و رفاقت و دوستی دو دلدادۀ خداوند را بگیرد؟