«مرخصی آخرش که تمام شد توی حیاط جمع شده بودیم تا با او وداع کنیم. خواهرش برای او یک لیوان آب آورد، اما قبل از اینکه عمران آب را بگیرد. لیوان شکست و آب ریخت. با ریختن آب دل ما هم ریخت ...» ادامه این خاطره از شهید «عمران شاهسوند» از زبان مادر این شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

با ریختن آب، دل ما هم ریخت!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید عمران شاهسوند، یکم اسفند ماه سال ۱۳۴۵، در روستای حصار عبدالکریم از توابع شهر ابهر به دنیا آمد، پدرش محمدحسین، خواربارفروش بود و مادرش گل‌خانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد. این شهید بزرگوار به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت، بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۶۷، در بمباران هوایی حاج‌عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

با ریختن آب، دل ما هم ریخت!

گل خانم شاهسوند مادر شهید عبدالله ملکی روایت می‌کند: مرخصی آخرش که تمام شد توی حیاط جمع شده بودیم تا با او وداع کنیم. خواهرش برای او یک لیوان آب آورد، اما قبل از اینکه عمران آب را بگیرد. لیوان شکست و آب ریخت. با ریختن آب دل ما هم ریخت.

دست خودم نبود خیلی نگران شدم گفتم عمران نرو گفت من برای اسلام به خدمت می‌روم مادر برایم دعا کنید فقط اسیر نشوم. او رفت در حالی که اشک‌هایم بی‌اختیار جاری شده بود.

مدتی گذشت یکی از دوستانش خبر آورد که عمران زخمی شده و در منطقه حاج عمران عراق است. من که حسابی دل‌شوره پیدا کرده بودم گفتم من باید به حاج عمران بروم تا پسرم را ببینم این را که گفتم دوست عمران هول شد و گفت تو را به جان شهید نرو.

منبع: کتاب آخرین وداع (آخرین وداع مادران شهدا با فرزندانشان)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده