کرامات شهدا / عرض ادب به حضرت
سهشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۲
نوید شاهد - خاطره ای از رزمنده ای که بعد از شنیدن داستان شیخ مرتضی و توسل به امام زمان(عج) شبی بی اختیار از خواب بیدار می شود و محضر ایشان را درک می کند.
نوید شاهد: در تاریخ 66/11/5 در منزلی که مخابرات لشکر 7گرفته بود، جهت صرف ناهار رفته بودم، قبل از اخبار ساعت 14رادیو در برنامه ای با عنوان «در تاریخ آورده اند که »داستانی از شیخ مرتضی نقل می کرد که : یک روز شیخ همراه با تعدادی از دوستانش از نجف اشرف به سوی بصره رفتند. در بازگشت از بصره چند ساعت زودتر به نجف اشرف رسیدند و مجبور شدند چند ساعت اول صبح را پشت دروازۂ شهر بمانند. در آن میان یکی از همراهان به شیخ گفت: در گذشته ما از علماء و بزرگان کراماتی مشاهده کرده و شنیده ایم، پس چرا شما کرامتی از خود نشان نمیدهید تا دروازه بر روی شما باز شود؟ شیخ در جوابش گفت: خیلی از کرامات آنها بعد از مرگشان هویدا گشته است. بعد از اتمام این داستان، سید مجتبی موردگر از بچه های مسجد زینب (ص) به دنبال این داستان گفت:یکی از دوستان شیخ شبی میبیند که شیخ با فانوس در حال راه رفتن در کوچه ای می باشد، دنبال او را می گیرد ولی شک دارد که آیا او شیخ است یا نه، تا اینکه وارد خرابه ای می شود. دوست شیخ منتظر می ایستد تا شیخ از خرابه خارج شود، چون مطمئن می گردد که او شیخ است دوست شیخ از او پرسد که در این وقت شب برای چه کاری وارد خرابه شده است؟ شیخ در جواب می گوید: چیزی را به شما می گویم به شرط آنکه تا زنده ام برای کسی نگویید، بعد از این به دوستش می گوید: هرگاه به مشکلی برخورد می کنم که قابل حل شدن نیست ؛با امام زمان(عج) ملاقات می نمایم و مسائل و مشکلات خویش را به ایشان عرض می کنم و آن وجود عزیز برای من رفع می نماید.
به دنبال این جریان فردای آن شب که دوشنبه بود و شب میعاد، بعد از خواندن یکی از سوره هایی که با «یسبح» شروع می شود، با امام زمان(عج) به مناجات پرداختم. بعد از راز گفتن با آن عزیز جانها زیارت جامعه کبیره را خواندم، باشد که با این توسل، از جانب آن امام جبین گشایشی و وسعتی در مشکلات امورم پدید آید. بعد از زیارت و انجام مقدمات خواب بستر خواب را انداخته و خوابیدیم. در نیمه های شب بی اختیار از خواب بیدار شدم و احساس کردم کسی آمده که یک دفعه بر زبانم السلام علیک یا بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء جاری شد. بعد از این سلام شخصی آن بزرگوار و عظیم الشأن را دیدم که در جوابم گفت: «و علیک السلام» (روحی فداه).
منبع:کتاب لحظههای آسمانی /غلامعلی رجایی/ناشر: نشر شاهد
نظر شما