شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۰
نوید شاهد - خلبان های نیروی هایی او را می شناسند، خلبان جوانی که در عملیات "چهار راه مرگ " که با حضور خلبان های زبده جهان برگزار شد، خوش درخشید و با عبور از این عملیات، سناتورهای آمریکایی را انگشت به دهان کرد.
خلبانی که
 
 به گزارش نوید شاهد به نقل از ایرنا، آن زمانی که آمریکا همه خلبان های زبده جهان را به نبردی تنگاتنگ دعوت می کرد، کسی فکرش را نمی کرد که یک خلبان ایرانی بهترین نمایش هوایی را در پیش چشم حاضران و سناتورهای معروف آمریکا به نمایش بگذارد.
 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نخستین نیرویی بود که بعد از حمله ارتش بعث عراق به خاک کشورمان واکنش نشان داد. این نیرو همواره در طول جنگ از پیشتازان مقابله با هجوم دشمن بوده است؛ آن هم با تربیت خلبانان نترسی که هیچ هراسی از صدام و هم‌پیاله‌هایش نداشتند. شهید خلبان غفور جدی یکی از آن دسته خلبانانی بود که خودش رفت؛ اما نامش ماندگار شد.
 شهید سرتیپ خلبان غفور جدی اردبیلی از خلبانان پرافتخار هوانیروز بود که مهم ترین وصیتش این بود که دوست دارم بعد از شهادتم پرچم وطنم ایران کفنم باشد. وی به غیرت آذربایجان معروف بود زیرا آن زمانی که دشمن مرزهای کشور را آماج حملات خود قرار داد وی در جواب کسانی که پیشنهاد داده بودند، از رفتن به جبهه خودداری کند و جانش را به خطر نیندازد، گفته بود، من سالها از پول این مردم درس خوانده ام، به آمریکا رفته و تحصیل کرده و خلبان شده ام و حالا که این مردم به من نیاز دارند، ناجوانمردی است اگر کوتاهی کنم و از جان مایه نگذارم.

 گذری به زندگینامه شهید جدی
 در سال ۱۳۲۴ در محله خیرال استان اردبیل کودکی قدم به عرصه هستی گذاشت و به این ترتیب شیر مردی دیگر از حماسه سازان جسور و شجاع این دیار متولد شد تا در آینده صحنه هایی جاودانه از حماسه و ایثار خلق کند.
 پدرش حاج مظفر جدی، راننده ترانزیت بود که به کشورهای خارجی سفر می‌کرد، مردی بسیار روشنفکر و علاقمند پیشرفت و تحصیل فرزندانش بود و مادرش حاجیه صالحه خانم که بعداز ازدواج، نام خانوادگی خود را به احترام همسرش به جدی اردبیلی تغییر داد. مادر این شهید با توجه به علاقه، اشتیاق و ایمان محکم به خداوند و ائمه معصومین (ع) نام تک تک فرزندان خود را از اسامی خداوند انتخاب کرد، رحیم شکور و غفور که همه فرزندان نیز باتوجه به تربیت بسیار عالی آنها به درجات بالای علمی دست پیدا کردند.
  خلبانی که
حاج مظفر بچه هایش را در رفاه و ناز و نعمت بزرگ می کرد و کاری می کرد که آنها کوچکترین نیازی به کسی یا چیزی نداشته باشند، زندگی راحت و درآمد خوب و روشنفکری پدر که دنیا دیده بود، باعث شد که فضای خانواده برای رشد و تعالی فرزندان مهیا شود.
 شهید غفور جدی در مدرسه "آبان" شروع به تحصیل کرد و تا پایان دوره راهنمایی با معدل عالی فارغ التحصیل شد و باتوجه به تمکن مالی پدر،  منزلی در تهران تهیه کرده و وی به همراه برادرانشان برای ادامه تحصیل در تهران ساکن شدند، دوران دبیرستان را نیز با معدل عالی طی کرد و با ورود به نیروی هوایی جز دومین گروه از کار آموزان خلبانی بود که دوره های آموزشی F۵ و F۴ را گذراند، در سال ۱۳۴۲ دوره فانتوم را گذراند و خلبان زبده نیروی هوایی شد.

چگونگی شهادت
 جدی با شروع جنگ تحمیلی در سمت فرمانده پرواز پایگاه هوایی بوشهر مشغول خدمت شد و در طول خدمت،  حماسه های ماندگار و جاودانه ای از رشادتهای خود آفرید و سرانجام در حین عملیات با اینکه هواپیمای وی مورد اصابت گلوله های دشمن قرار می گیرد به کمک خلبان دستور می دهد که خودش را به بیرون پرتاب کند و خود را نجات دهد تا وی هواپیما را به ایران برساند. بنابراین در وضعیتی سخت و جانفرسا هواپیما را تا ماه دشت کرمانشاه می رساند و بر فراز آسمان به خاطر عمل نکردن فشنگ صندلی نجات در تاریخ هفدهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ به مقام والای شهادت نائل می شود و به خیل عظیم شهدای مظلوم تاریخ می پیوندد.

وصف شهید از زبان مادر
خلبانی که

حاجیه صالحه خانم، ‌ مادر شهید می گوید:‌ غفور دو خصوصیت بارز اخلاقی داشت که بسیار دوست داشتم، اول اینکه به حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) و شهدای کربلا بسیار ارادت،  علاقه و تعصب داشت و دیگر اینکه به ایران و وطن خود بسیار عشق می ورزید و افتخار می کرد.
 وی ادامه می دهد: ‌به همین دلیل هرکجای دنیا بود در ایام دهه اول محرم خود را به زادگاهش اردبیل می رساند و در عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی با شور و اشتیاق شرکت می کرد،   غفور میگفت، مادر جان هر وقت مأموریتی به من محول می شود اول با هواپیمای خود دوری بر بالای سر حرم مطهر آقا امام حسین (ع) و حضرت اباالفضل (ع) می زنم سلامی عرض می کنم و سپس به سوی اهداف از پیش تعیین شده حمله می کنم.
 مادر شهید می گوید: جوان قدرشناسی بود هر فردی به وی خوبی می کرد درصدد جبران آن بر می آمد. به پدر و مادر و بزرگترهای خود احترام زیادی قائل می شد، از دوستان صمیمی وی شهید سرگرد خلبان ضیاءالدین ذاکر بود که همه ساله به اتفاق از تهران یا بوشهر مرخصی گرفته و در ایام محرم در دسته سینه زنی محله خیرال اردبیل شرکت می کردند.
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده