تازه فهمیدم تشنگی، قطعی آب، طفل تشنه و اسارت یعنی چه؟
يکشنبه, ۰۱ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۷
نوید شاهد - در عملیات بیت المقدس ۷ بود كه تازه فهمیدیم تشنگی و گرما و گلوی زخمی و طفل تشنه و سپاه محاصره شده و قطعی آب و سم ستوران و اسارت عزیزان یعنی چه؛ البته باز هم نه كامل مانند صحرای كربلا و عطش اهل بیت و یاران حسین (ع).
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، در عملیات بیت المقدس ۷ بود كه تازه فهمیدیم تشنگی و گرما و گلوی زخمی و طفل تشنه و سپاه محاصره شده و قطعی آب و سم ستوران و اسارت عزیزان یعنی چه؛ البته باز هم نه كامل مانند صحرای كربلا و عطش اهل بیت و یاران حسین (ع).
فهمیدیم تا تشنگی نكشیده باشی و زخم نخورده باشی و داغ عزیز ندیده باشی و برادر به مسلخ عشق نفرستاده باشی و چكاچك شمشیر دشمن را در گرمای تابستان ندیده باشی؛ حرف از «عاشورا و كربلا» زدن فقط یك حرف است،حرفی كه حداقل احساس را به همراه خواهد داشت.
حدود ساعت ۱۰ صبح بود كه دیگر تمامی آب همراه بچه ها تمام شد و هُرم گرمای بیابان صورت بچه ها را می سوزاند و جگر تشنه شان را به آتش می كشید و افزایش تشنگی در دمای بالای ۵۵ درجه در كنار آتش انفجارهای سنگین گلوله های خمپاره و توپ و انواع سلاح با كالیبرهای متفاوت به شكل تصاعدی بر جان خسته رزمندگان اثر می گذاشت. تازه این برای بچه هایی بود كه سالم بودند و فقط عطش، امانشان را بریده بود.
در آن عملیات، بعنوان امدادگر وقتی به بعضی از بچه ها كه مجروح شده بودند جهت پانسمان و سركشی سر می زدم ، می دیدم بیش از درد و رنج زخمشان از تشنگی می نالیدند و چه شهدایی كه در آن شرایط فقط دراثر تشنگی با اقتدا به مولای لب تشنه صحرای كربلا در صحرای شلمچه به شهادت رسیدند.
علت نرسیدن آب به رزمندگان، تا حدود ساعت ۱۱ صبح ، آتش سنگین عراقی ها و محاصره از سه جهت و بسته شدن خط عقبه تداركات لشكر از طریق آتش شدید دشمن بود، كه هر تویوتایی می آمد اكثراً مورد اصابت گلوله قرار می گرفت و خودروهای تداركات بیشتر مورد اصابت قرار گرفته بودند و هر از گاهی فقط یك وانت همراه با آب نوشیدنی می آمد كه با توجه به تعداد نیروها و تشنگی و گرمای شدید تقریباً می شود گفت به جایی نمی رسید.
وقتی دستورعقب نشینی ( تاكتیكی ) را دادند از كنار یك خاكریز عبور می كردم كه دیدم ، یكی از بچه ها آنقدر زخمی شده كه دست و پایش قطع شده بود و علیرغم پانسمانی كه به تن داشت و اما به دلیل درگیری شدید و نبود آمبولانس، دركنار خاكریز روی خاك رها شده و شاید وضعیت اسفبار او باعث شده بود كه دیگران از كنار او به خیال اینكه به شهادت رسیده است گذر می كردند ، البته من وقتی كنار او رسیدم دیدم كه او هنوز زنده است و دارد طلب آب می كند ، كه البته هیچ آبی به همراه نداشتیم كه لااقل لب خشكیده این رزمنده عزیز در حال شهادت را بتوانیم تر نمائیم و حتماً او نیز همچون مولایش باید با لب تشنه به دیدار حق می شتافت.
در صبح این عملیات اسرای عراقی طلب آب از رزمندگان می كردند و رزمندگان نیز با خوشرویی قمقمه های آب خود را به اسرای جنگی می دادند و لب تشنه آنان را سیراب می كردند اما در اواسط روز این رزمندگان بودند كه با تشنگی دست و پنجه نرم كردند.
حتما تاریخ گواهی خواهد داد كه چطور جوانان عزیز ایرانی در این روز با لبان تشنه و با ذكر یا حسین و یا زهرا به دیدار معشوق شتافتند ، حتما مورخان خواهند نوشت كه رزمندگان اسلام چطور با عطش در چنگال بعثی ها اسیر شدند ، حتما مردم فهیم كشور قدر آزادگان بویژه برادران اسیر خود در عملیات بیت المقدس 7 را خواهند دانست كه با لب خشكیده و با كام سرخ در لبیك گویی به امام خود كم نگذاشتند و با تحمل سالها درد و رنج به كشور عزیزمان بازگشتند.
یاد همه این عزیزان و شهدا را گرامی میداریم.
گزارش از رضا رضائی مجد
نظر شما