«فرمانده روان شناس»/ امیر سرلشکر شهید سیدموسی نامجوی
او در سال 1317 شمسی در بندر انزلی متولد شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی ابتدایی و اول دبیرستان، در سال 1334 وارد دبیرستان نظام شد. سیدموسی در آنجا با شوق و علاقه بسیار زیاد درس خواند و در سال 1337، به عنوان یکی از بهترین شاگردان دبیرستان نظام، دیپلم ریاضی گرفته و وارد دانشکده افسری شد.
ورود به دانشگاه افسری برای نامجوی، سرآغاز کسب تجربه، علم و تخصص برای ارائه طرح های ابتکاری در آینده شد و از همان ابتدای ورود به دانشکده، شروع به تحقیق و مطالعه در امور سیاسی، مذهبی، علمی و همچنین فراگیری زبان های انگلیسی و فرانسه کرد. گاهی اوقات نیز در اوقات فراغت به ورزش سوارکاری می پرداخت و با این برنامه ریزی، روح و جسم خود را پرورش داده و تقویت می کرد. او در سال 1340 با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و با توجه به کسب رتبه ممتاز در این دوره، به عنوان هیئت علمی دانشکده انتخاب و به عنوان استاد نقشه خوانی به تدریس پرداخت. طی همین سال ها، نامجوی با افکار مذهبی و سیاسی امام خمینی (ره) آشنا شد و سعی کرد، آن افکار و عقاید را در بین دوستان و شاگردانش نیز گسترش دهد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357، نامجوی که آشنایی کاملی با دانشکده افسری داشت، سعی کرد ضمن حفظ و حراست دانشکده از ناآرامی های ایجاده در کشور، زمینه های تغییر و تحول انقلابی را در آنجا نیز فراهم کند، بنابراین با توجه به اقدامات انجام گرفته به وسیله وی، مسئولان امر تصمیم به انتصاب نامجوی به عنوان فرمانده دانشکده گرفتند و از این زمان، دوران فرماندهی نامجوی شروع شد.
نبوغ نظامی؛ یک ابتکار، یک افتخار
زمان زیادی از انتصاب شهید نامجوی به عنوان فرمانده دانشکده افسری نگذشته بود که تهاجم رژیم بعث عراق به سرزمین ایران اسلامی آغاز شد. روز 31 شهریور سال 1359، روز آغاز سال تحصیلی در دانشکده افسری بود. در حالی که دانشجویان کلاس های صبح را پشت سر گذاشته و پس از صرف ناهار و ادای فریضه نماز برای شرکت در کلاس های بعدازظهر آماده می شدند، صدای چند انفجار مهیب خبر از رویدادی مهم و در عین حال تلخ می داد. دقایقی چند لازم بود تا معلوم شود که صدای انفجارهای ناشی از حملات هوایی ارتش بعث عراق به فرودگاه مهرآباد و نقاط دیگر است. به دستور سرهنگ نامجوی، کلاس های درس تعطیل شد و فقط پس از چند ساعت، تصمیم به اعزام دانشجویان دانشکده افسری به جبهه های نبرد برای مقابله با تجاوز دشمن گرفته شد.
اعزام دانشجویان دانشکده افسری به جبهه های نبرد، به فاصله زمانی فقط دو روز از آغاز جنگ را چنگونه باید تحلیل کرد؟ حال آنکه این تصمیم و اقدام در همان زمان مخالفان زیادی در میان فرماندهان دیگر داشت که البته همه از سرخیرخواهی و دلسوزی بود. شهید نامجو با درک صحیح از شرایط بحرانی و لزوم بسیج تمامی قوا و امکانات، دست به اقدامی زد که گذشت زمان بر صحت آن مهر تایید زد. اعزام دانشجویان در آن زمان چند خاصیت داشت:
1- از نظر کم، بر تعداد نیروهای اندک در حال مقاومت در سراسر جبهه های جنوب-بویژه آبادان و خرمشهر- می افزود.
2- حضور دانشجویان در جبهه، روحیه نیروهای رزمنده موجود اعم از ارتشی، سپاهی و نیروهای مردمی را افزایش می داد.
3- دانشجویان اعزامی که از دو بخش فارغ التحصیل سال 59 و سال سوم ها تشکیل می شدند، فرصتی یافتند که اولا آموخته های خود را در معرض تجربه قرار دهند و ثانیاً خود را نیز محک بزنند. مگر نه آنکه همه آنان برای چنین روزی لباس مقدس سربازی بر تن کرده و آموزش های لازم را فرا گرفته بودند. اکنون وقت آن فرا رسیده بود تا در این میدان آزمایش شرکت جویند که به لطف و مددالهی شرکت جسته و سربلند و سرافراز بیرون آمدند.
4- این حرکت دانشجویان نه تنها به عنوان بزرگ زرین افتخاری برای زندگی حرفه ای آنان به حساب آمد، بلکه حتی موجب سرافرازی و سربلندی ارتش جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان سلحشور و غیور آن را نیز فراهم کرد.
5- حضور دانشجویان در جبهه های نبرد و در کنار تکاوران نیروی دریایی ارتش و سایر نیروها مانند سپاه و نیروهای مردمی، نه تنها توانست سقوط خرمشهر را بیش از یک ماه به تاخیر اندازد، بلکه خبر این حضور که به طور قطع به اردوگاه دشمن واصل شد، پیامی از میزان پایمردی و استقامت، عزم و اراده و شکست ناپذیر ارتش و مردم ایران را به فرماندهان و سران رژیم بعث عراق رسانید، پیامی که بی تردید بر میزان ترس و تردید آنان بیش از پیش افزود و اینها همه گوشه ای از نتایج و آثار یک تصمیم صحیح، سریع و به موقع بود که از نبوغ نظامی فرمانده ای مانند شهید نامجوی ناشی گردید.
شهید نامجوی ویژگی های دیگری نیز داشت که او را به عنوان فرماندهی ممتاز از دیگران متمایز می ساخت. اخلاق خوب با همکاران و رفتار متواضعانه و مبتنی بر روانشناسی افراد، از او فرماندهی محبوب ساخته بود. در زمینه های آموزشی و به ویژه آگاهی های سیاسی نیز اقدامات مفیدی را در دوران تصدی اش به عنوان فرمانده دانشکده افسری انجام داد؛ دعوت از اساتید آگاه و انقلابی دانشگاهی برای ارتقای بینش سیاسی دانشجویان، از جمله اقداماتی بود که شهید نامجوی از همان ابتدای پذیرش مسئولیتش در دانشکده با جدیت تمام دنبال کرد. او به این هم بسنده نکرد و با سپردن مسئولیت تهیه کتاب هایی تحت عنوان «تاریخ سیاسی معاصر»به دکتر سیدجلال الدین مدنی برای تدریس در دانشکده افسری، گام بلند دیگری برداشت تا افسران آینده این مرزوبوم، تاریخ سیاسی معاصر کشورشان را بهتر بشناسند و بدانند که دست کم در یکصد سال اخیر بر این مرز و بوم چه رفته است. درس دیگری با عنوان «شناخت امپریالیسم» نیز از جمله ابتکارات آموزش سیاسی شهید نامجوی بود که با حضور اساتید مجرب تدریس می شد. البته فرماندهی دانشکده افسری، تنها مسئولیت شهید نامجوی نبود. او مدتی به عنوان نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع نیز، تعهد و لیاقت خود را به عنوان اثبات رسانید و حتی مدتی به عنوان وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران خدمات شایانی را به جمهوری اسلامی ایران ارائه کرد.
در خاتمه، اظهارات چند تن از همرزمان شهید نامجوی به عنوان شاهدی برای مطالب فوق می آید: «سرهنگ عباس باباخانی» که از دانشجویان دانشگاه افسری در آن زمان بوده، می گوید: «در تاریخ 31 شهریور 1359 وقتی به پایان دوره آموزشی رسیده بودیم، عراق به کشور ما حمله کرد. شهید نامجوی، دانشجویان را احضار کرد و با صدایی گرفته و غمگین گفت: هل من ناصر ینصرنی؟ عزیزان! عراق تا پشت دروازه های اهواز رسیده است. ما احتیاج به نیرو داریم تا با این تجاوز مقابله کنیم. سپس او با سخنرانی مبسوطی در مورد حمله عراق، از ما خواست که هر کس داوطلب اعزام به جبهه است، برود و غسل شهادت کند و آماده اعزام شود. صبح روز بعد اتوبوس هایی که از قبل آماده شده بود، ما را سوار کردند و جلو درب دانشکده، مردم با تشویق و اشک شوق ما را بدرقه کردند و ما به فرودگاه رفته و آنجا سوار هواپیمای «سی-130» شدیم. از اینکه به درخواست شهید نامجوی به جبهه آمده بودم، احساس خوشحالی می کردم.»
در مورد ارتباط بسیار مؤثر نامجوی با نیروهای تحت امر همرزمانش، سرتیپ دوم «مصطفی توتیایی» می گوید: «برخورد این با افرادی که با این شهید بزرگوار کار می کردند، به عنوان زیردست و بالادست نبود؛ بلکه باید گفت که شیوه رفتار ایشان با همکارانشان، طوری بود که هیچ کس احساس نمی کرد ایشان در رده پایین قرار دارند. شهید نامجوی تمامی مشکلات کلیه افرادی را که با او کار می کردند می دانست. رفتار او با آنها به این شکل بود که در ابتدا یک رابطه دوستانه و صمیمی با افراد ایجاد می کرد و در طول مدتی که سمت استادی را در دانشکده افسری بر عهده داشت، آن دسته از دانشجویان را که فکر می کرد می شود روی آنان سرمایه گذاری کرد، دسته بندی نموده و آموزش های لازم را به آنان می داد و در قسمت های مختلف به کار می گرفت.»
سرتیپ «عبدالله نجفی»، از فرماندهان سابق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در مورد این شهید بزرگوار می گوید: «ایشان به ترتیب دانشجویان دانشکده افسری اخیلی اهمیت می داد؛ حتی برای افسران و بعضی از دانشجویان دفترچه ای داشت که خصوصیات و ویژگی های آنان را یادداشت می کرد و شناخت بسیار خوبی از کارکنان خود داشت. ایشان تاکید داشتند که فرماندهان گردان ها و گروهان ها، بیشتر با دانشجویان در ارتباط باشند و به طور کامل آنان را بشناسند، چون تا آنان را نشناسند، نمی توانند بر ایشان فرمانده و مدیر خوبی باشند.»
سیدموسی نامجوی در روز هفتم مهر ماه سال 1360، پس از بازدید فتوحات ارتش اسلام در جریان نبرد غرورانگیز «ثامن الائمه» به هنگام بازگشت، در حادثه سقوط هواپیمای «سی-130» به همراه شهیدان فلاحی، فکوری، کلاهدوز و جهان آرا به شهادت رسید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع: فرماندهان دفاع مقدس نبوغ نظامی و خلاقیت/علی سجادی و علی حسین احمدی/1389