اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی - بخش چهارم
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۴
در تاریخ 1982/2/7 صدام یک فرمان حمله صادر کرد. این فرمان براي باز پس گرفتن شهر بستان بود. او براي دست یافتن به این هدف بیشترین و بزرگترین نیرو را بسیج کرد. از جمله لشکر زرهی 12 و لشکر 18 پیاده و لشکر 5 و 1 پیاده، لشکر 423.
نویدشاهد: در تاریخ 1982/2/7 صدام یک فرمان حمله صادر کرد. این فرمان براي باز پس گرفتن شهر بستان بود. او براي دست یافتن به این هدف بیشترین و بزرگترین نیرو را بسیج کرد. از جمله لشکر زرهی 12 و لشکر 18 پیاده و لشکر 5 و 1 پیاده، لشکر 423، لشکر 27 پیاده و گردان تانک ابوعبیده و چهار لشکر دیگر به همراه مهمات فراوان، در همین حمله بود که دو لشکر تازه نفس دیگر از شهر ثورهشرکت کردند، همچنین یک لشکر دیگر از شهر دیوانیه به اضافه ي نیروهاي ویژه و صدها توپ و تعداد بی شماري موشکهاي زمین به زمین.
ساعاتی قبل از حمله، شخص صدام به این منطقه آمد و عده اي از پرسنل که در آنجا بودند شروع کردند به ابراز احساسات کردن و قربان صدقه ي صدام رفتن و چندتایی از فرماندهان هم براي خود شیرینی و خوش رقصی به صدام گفتند «چون فردا سالگرد انقلاب 8 شباط است ما فتح شهر بستان را به شما هدیه خواهیم کرد.» صدام هم خوشحال و مغرور از آنها تشکر کرد. آنها گفتند « شما از روی جنازه ی ما به بستان خواهید رفت» و صدام گفت «همه با هم خواهیم رفت»
حمله ساعت هفت صبح شروع شد. آتش بسیار سنگین و بی سابقه اي روي نیروهاي شما تدارك دیده شده بود که ریخته شد. من به عنوان پزشک در منطقه مشغول خدمت بودم. خیل زخمی ها و کشته شدگان به سوي ما سرازیر شد و جنگ به مدت پانزده روز ادامه یافت. ارتش عراق با همه ي قوا فقط توانست دو کیلومتر پیشروي کند. تعداد کشته شدگان در حوزه ي ما به یک هزار نفر می رسید. تعداد مجروحین حدود سه برابر آنها بود. اجساد کشته شدگان عراقی صد تا صد تا روي زمین انباشته بود و من ناچار بودم در هر آمبولانس که ظرفیت بیش از چهار نفر را نداشت هیجده تا بیست کشته جاي بدهم. بیچاره مجروحان که بر اثر وحشت و عدم رسیدگی تلف می شدند. در آن جا بود که بیشتر فهمیدم صدام چه خیانتی دارد به اسلام می کند و باید هر طوري هست ریشه ي این مرد فاسد از روي زمین برداشته شود.
بنده بسیار احساس خطر می کنم. صدام میل دارد که حتی یک نفر از مسلمین را زنده نگذارد و اگر دستش برسد کلیه ي بقاع متبرکه ي مسلمین را ویران می کند. ابعاد تبهکاري صدام را بنده مشکل بتوانم براي شما بیان کنم. شما اگر جاي من بودید حتی براي یک ساعت هم نمی توانستید ببینید آن همه نیروي ما، در واقع نیروي اسلام، به دست این صدام تباه می شود.
دنیاي کفر از او پشتیبانی می کند؛ زیرا او کاملا در جهت منافع آنان است. آنها این دیوانه ي فاسد را تراشیده و به جان مردم عراق انداخته اند.
مقصد اصلی از حمله به ایران از بین بردن اسلام بود.
نکته ي جالب این است که چند روز پس از شکست در منطقه ي بستان و آن حمله ي شوم و نافرجام که به بهاي بسیار گرانی براي ما تمام شد صدام خود آمد پشت تلویزیون و مختصري درباره ي جنگ حرف زد و دست آخر گفت که «جنگ برای گرفتن بستان داراي لذت خاصی است».
وقاحت و شعبده بازي این مرد نظیر ندارد. شاید خوشتان نیاید اگر بگویم در مقایسه با صدام خدا رحمت کند شاه شما را. هرچند هر دو آنها در بهترین مکان جهنم با هم محشور خواهند شد، ولی این جانی خیلی کمیاب است.
مردم دنیا بیندیشند و فکر به حال و روز مردم بیچاره و ستم کشیده ي عراق بکنند. این آدم کیست که سرنوشت چند میلیون بنده ي خدا در دست اوست وهر کاري که دلش می خواهد انجام می دهد و کسی هم نیست که به او بگوید بالاي چشمت ابرو است.
این حقوق بشر سرش را بگذارد زمین و بمیرد. کور بشود این حقوق بشر که تنها چیزي که نمی بیند حقوق بشر است. اصلا لفظ بشر براي اینها معنی ندارد. یک دکان است که امپریالیسم باز کرده است چند تا نوکر در آن مشغول به کارند و هر از گاهی با کیف و کتاب می آیند اینجا که احوال شما چطور است؟ غذاي شما خوب است؟ استحمام شما خوب است؟ وضع نظافت چطور است و... با این که چند بار آنها را رانده ایم ولی باز هم می آیند و سؤالهاي چرت و پرت از ما می کنند.
ما به آنها گفتیم که وضع خوب است. شما به جاي اینکه بیایید اینجا، اگر مرد هستید و ریگی در کفشتان نیست و مزدور امریکا و صدام نیستید یک سري هم بزنید به زندانیان جنگی ایرانی ها و زندانیان سیاسی عراق و از حال و روز آنها هم باخبر شوید. ولی تنها چیزي که این حضرات ندارند چشم و گوش است. همین تشکیلات حقوق بشر در تمام جنایتهاي جهان شریک است. این را بنده با جرئت عرض می کنم.
صداي شیون کودکان یتیم و بی سرپرست و ضجه هاي همان بیوه زنها و خانواده هاي داغدیده ي عراقی که نمی دانند جوانشان یا پدرشان چه شده است براي صدام و حقوق بشري ها لذت بخش است. بسیاري از این جوانها و پدرها را دیدم که توسط بعثی ها اعدام شدند و بعد هیچ نشانی از آنها به دست نیامد.
در یک نامه ي محرمانه آمده بود که اصراري به جمع آوري کشته ها نداشته باشید. می دانید چرا؟ زیرا کثرت آمار کشته ها صدام را رسوا خواهد کرد. آنها آمار را تقلیل می دهند و بر این همه جنایت سرپوش می گذارند؛ اما تا کی خدا می داند. به قول برادرمان آقاي هاشمی رفسنجانی وجدان دنیاخفته است.
نظر شما