سه‌شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۸
صفحات تاریخ دفاع مقدس شاهد ایثارگری و رشادت‌های بانوان رزمنده‌ای بود، که نقش بسزایی در پشتیبانی از رزمندگان داشتند و چه بسا که خود در این راه به مجروحیت، اسارت یا شهادت می‌رسیدند. روایت جهادگری پرستاران و امدادگران در آن برهه حساس تاریخی وجهه دیگری از الگوی زن مسلمان و انقلابی را بازآفرینی می‌کند که در همه عرصه‌ها حضور فعال و مثمر ثمر دارد.

روایت‌هایی از ایثارگری پرستاران در دوران دفاع مقدس


نام پرستار با شخصیت عظیم و گرانقدری همچون حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) گره خورده. نقش‌آفرینی این قشر متعهد در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بی نظیر بوده است. به طوری که دوران دفاع مقدس شاهد ایثارگری و رشادت‌های بانوان رزمنده‌ای بود، که نقش بسزایی در پشتیبانی از رزمندگان داشتند و چه بسا که خود در این راه به مجروحیت، اسارت یا شهادت می‌رسیدند. روایت جهادگری پرستاران و امدادگران در آن برهه حساس تاریخی وجهه دیگری از الگوی زن مسلمان و انقلابی را بازآفرینی می‌کند که در همه عرصه‌ها حضور فعال و مثمر ثمر دارد.


*** ایثارگری و مجروحیت در خط مقدم جبهه***

در روزهای آغازین جنگ تحمیلی، بخشی از بانوان خرمشهری به حمل مجروحین جنگی از خط مقدم به عقب مشغول بودند. خانم آمنه وهاب‌زاده از جمله امدادگرانی است که در زمان‌های مورد نیاز برای حمل و به عقب آوردن مجروحین به خط مقدم می‌رفت و در یکی از همین نقل و انتقالات مجروح شد.

وی در این زمینه می‌گوید: «اولین مجروحیت من بر می‌گردد به شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچه‌های رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله‌ عراقی‌ها به گروه امدادی بی‌سیم زدند که آمبولانس اعزام کنند، ولی آمبولانس به مأموریت رفته بود، وقتی هم که آمبولانس آمد راننده آنقدر خسته و زخمی بود که نمی‌توانست دوباره اعزام شود. برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه به راه افتادم.

وقتی به آنجا رسیدم با صحنه‌ تکان‌دهنده‌ای رو به رو شدم. همه‌ بچه‌ها شهید شده بودند و آن‌هایی هم که نفس می‌کشیدند آنقدر خون زیادی از بدنشان رفته بود که کاری از دست من بر نمی‌آمد. در این میان یک مجروح خیلی وضعیت وخیمی داشت و من به هر زحمتی بود او را سوار آمبولانس کردم. رزمنده‌ زخمی به زحمت لب‌هایش را تکان داد و گفت: امدادگر. گفتم: بله. بعد گفت: راننده آمبولانس. گفتم: بله منم. بعد بیهوش شد. 

در همین لحظه یکی از رزمنده‌ها که جان سالم به در برده بود و تنها از کتفش خون می‌آمد، جلو آمد و گفت: خواهرم شما به مجروح برسید، من رانندگی می‌کنم. از بد حادثه راننده آمبولانس مسیر برگشت را فراموش کرد و با وجود اینکه نباید چراغ آمبولانس را در شب روشن کرد، این کار را انجام داد که با روشن‌شدن چراغ آمبولانس عراقی‌ها ما را به گلوله و خمپاره بستند. آنقدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمی‌شنیدم، فقط احساس کردم شکمم می‌سوزد.

وقتی به بیمارستان پتروشیمی رسیدیم آنقدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردن ما درب آمبولانس را اره کنند. وقتی درب آمبولانس باز شد دکتر گفت: «این خواهر که متعلقات شکمش روی زمین ریخته...» آن وقت بود که بیهوش شدم».


***اهدای خون پرستاران به مجروحان جنگی***

در برهه‌ای از تاریخ جنگ تحمیلی که امکان اهدای خون به مجروحین و آسیب‌دیدگان با در نظر گرفتن شرایط حساس جنگ و اینکه امکان خون‌گیری از افراد داوطلب نبود، خود پرستاران و امدادگران در امر خون‌دهی به مجروحین خویش پیشقدم می‌شدند. گاه ضرورت نجات رزمندگان به حدی بود که این بانوان امدادگر در هفته سه بار خون می‌دادند، بدون آنکه غذای کافی برای جبران خون از دست رفته داشته باشند. 

آمنه وهاب‌زاده که در دوران جنگ تحمیلی به عنوان امدادگر در بیمارستان پتروشیمی، کار امدادی و بهیاری انجام می‌داد می‌گوید: «در آن لحظات کار پرستاران تنها پرستاری و درمانی نبود؛ ما هم مشاور روان‌شناس بودیم، هم سنگ صبور رزمندگان و هم نویسنده‌ وصیت‌نامه‌ها و حتی خاک تیمم برای رزمندگان مجروح تهیه می‌کردیم تا نمازشان قضا نشود.»


*** روایتی از فعالیت‌های شبانه‌روزی پرستاران ***

مریم کاتبی، یکی از پرستاران در دوران دفاع مقدس، درباره فعالیت شبانه‌روزی پرستاران و بانوان امدادگر در این دوران و جانفشانی‌های آنها می‌گوید: «هنگامی که در مریوان بودیم، یک روز خواهری آوردند که دستش سفید سفید شده بود و حالت غش و بیهوشی داشت و از ضعف مفرطی رنج می‌برد، ما بلافاصله به مداوایش مشغول شدیم. بعدا که قدری حالش بهتر شده از وضعیت او پرس‌وجو کردیم. فهمیدیم که این خواهر اهل شمال است. چندی پیش که عملیات شروع شده، نیمه‌شب به منطقه رسیده و اظهار داشته که می‌خواهم در یک مرکز درمانی کنار پرستارها کار کنم. او به مدت ۷۲ ساعت بی‌آنکه چیزی بخورد، در اتاق عمل پنس‌ها را می‌شسته و دسته‌بندی می‌کرده است. از بس که دستش داخل آب بوده و خون به دستش نرسیده است، سفید شده بود. این خواهر شمالی بعد از بهبودی مجددا در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت».


*** از خودگذشتگی پرستاران برای نجات مجروحان ***

آمنه وهاب‌زاده از جمله بانوان امدادگری است که ماسک خود را به رزمنده‌ مجروح می‌دهد تا جان وی را نجات دهد. وی در این رابطه می‌گوید: «آن زمان در عملیات والفجر 1 که در منطقه فکه انجام شد امدادگر بودم. چند ساعتی از اذان صبح گذشته بود و من در چادر امدادی پانسمان پای یکی از مجروحان را تعویض می‌کردم که هواپیماهای بعثی منطقه را بمباران کردند. 

پس از بمباران به سرعت از چادر بیرون آمده و به عمق منطقه‌ بمباران شده رفتم تا مجروحين را نجات دهم. بوی سیر «گاز خردل شیمیایی» در همه‌ منطقه پخش شده بود، به سرعت ماسکم را زدم، ولی وقتی به چادر برگشتم دیدم آن جانبازی که داشتم مداوایش می‌کردم ماسک ندارد. برای همین ماسکم را برداشتم و به صورت آن مجروح زدم. 

صورتم و چشمانم خیلی می‌سوخت و بدنم شروع به خارش کرد و دستانم تاول زد. به طوری که تاول‌های روی صورتم آویزان شده بود، آنقدر که بیهوش شدم. از آنجا مرا به بیمارستان صحرایی و پس از آن به بیمارستان اهواز منتقل کردند. یادم هست که آن جانباز در بیمارستان صحرایی فریاد می‌زد این خواهر جان مرا نجات داد.»


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده