یاد و خاطرهای از شهیدی که در حین تهیه گزارش خبری به شهادت رسید
این شهید بزرگوار در ادامه مسیر زندگی خود بینش عمیقتری نسبت به انقلاب و امام پیدا کرده و در جریان پیروزی انقلاب به پخش اعلامیه و دیوارنویسی پرداخت، بعد از پیروزی انقلاب به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تربت حیدریه درآمد و در بخش فرهنگی سپاه ضمن انجام امور محوله به کار خبرنگاری برای روزنامه جمهوری اسلامی و صدا و سیما مشغول شد.
«ناصر خسروي نيک»، دوست و همسنگر او، خاطرهای تعریف میکند از روزی که خبر شهادت شهید حجتی را میشنود. در ادامه این خاطره را میخوانیم:
ما در منطقه سوسنگرد بوديم و قرار بود در عمليات آزاد سازي بستان از دست دشمن وارد عمل شويم. بچهها هر کدام درگوشهاي خلوت کرده بودند و مشغول نوشتن نامه يا وصيت نامه و يا احياناً خاطرات خود بودند. مجيد هم گوشهاي نشسته بود و سخت مشغول نوشتن بود. به همراه صالحي کنار او رفتيم و گفتم: غلط نکنم خبريه؟ حتماً وصيت نامه مينويسي؟ با همان حالت شيرين گفت: نه اشتباه ميکني. ميدانيد من چه مينويسم. گفتم: نه، گفت: نور شهادت را در چهره هر دوي شما ميبينم. درحال فراهم کردن زمينهاي هستم که با خانواده شما مصاحبه کنم. گفتم: مجيد جان ما کجا و شهادت کجا؟ دقايقي با هم بوديم و صحبتهاي بسيار شيريني باهم داشتيم.
ساعتها ميگذشت و بچهها در انتظار شروع عمليات بودند. وجود نيروهاي نفوذي و منافقين از خدا بيخبر در بين خوديها خيلي بود و بايد رعايت اخبار ميشد. کم کم هوا تاريک ميشد و نماز مغرب و عشاء را خوانديم ولي هنوز از عمليات خبري نبود. مجيد گوشهاي با خداي خودخلوت کرده بود و راز و نياز ميکرد. رفتم و پشت سر او نشستم و من هم با او هم نوا شدم.
به دستور مسئولين، نيروها به منطقه اعزام شدند. مجيد بيسيم چي بود بالاخره عمليات طريق القدس با رمز "يا حسين" شروع شد . هجوم بيامان لشگريان اسلام به مواضع عراقيها، دشمن را سردرگم و کلافه کرده بود. مبارزه ساعتها طول کشيد و بالاخره دشمن عقب نشيني کرد و شهر بُستان و هفت روستاي آن آزاد شد و دستور استقرار بچهها رسيد. همه در همان سنگرهاي فتح شده ساکن شديم. مجيد پيش من آمد و جوياي حال بچهها شد و صالحي را از من پرسيد. من از او هيچ اطلاعي نداشتم. با بيسيم خود با چند نقطه تماس گرفت ولي هيچکس از او خبر نداشت، تا اينکه صالحي را ديديم که لباس عراقي به تن کرده و درحاليکه آرپيجي بر دوش داشت پيش ما آمد و در سنگر مجيد جمع شديم. من از صالحي پرسيدم کجا بودي؟ صالحي شروع به تعريف کردن ماجرا کرده بود که ناگهان صداي مهيب انفجار، خط را لرزاند و تا خواستم تکان بخوريم، بمبي به سنگر مجيد اصابت کرد. بعد از چند روز که من در بيمارستان به هوش آمدم فهميدم که مجيد حجتي و عليرضا صالحي شهيد شدهاند .
گفتنی است؛ شهید مجید حجتی در نیمروز خونین 9 آذرماه 1360 بود که بر اثر تیر مستقیم دشمن در حین تهیه گزارش خبری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.