من از حوالی بابالجواد آمدهام/ کبوتر حرمم، عزم کربلا دارم
در این که عاشق تو هستم… ادعا دارم
من از تمام جهان ها فقط تو را دارم
زمین حکایت شیرین با تو دم زدن است
به شوق روی شما رنگی از خدا دارم…
کسی درون من از عشق دم گرفته مدام
که در حریم حرم، ذکر یا رضا دارم...
شبیه دستهی آشفته کبوترها
دو بال محض پریدن به ناکجا دارم
کنار گریه به لبخندها دلم خوشتر
درون سینهام از عشق ابتلا دارم
همیشه آخر دنیاست صحن گوهرشاد
همیشه حس پریدن از ابتدا دارم
اگر به زلف مشک تنیدهام هر بار
کنار پنجره فولاد دل رها دارم
من از حوالی بابالجواد آمدهام
دو قطره اشک از ایوان ربنا دارم
دلم به گندمِ گنجشکهایتان خوش باد
هنوز آینه در چشم صحنها دارم
غریب و بی کس و تنها تو نیستی آقا
که در کنار شما حس آشنا دارم
درست در وسط صحن خوب آزادی
چقدر شوق رسیدن به یک شفا دارم
کسی کنار حرم با صدای خسته خود
گرفته است زبان شاه یک دعا دارم…
به بغض سمت شما دست بر سینه گذاشت
که السلام علیکم …که حرفها دارم؛
به نام حضرت سلطان به نام حضرت عشق؛
کبوتر حرمم ...عزم کربلا دارم…
شاعر: حامد حجتی