مادرانههایی از فرمانده مقاومت: قلبم همیشه میگفت شهید میشود
"محمد معافى" متولد شهرستان نکا در استان مازندران، فرمانده زبده نظامی و مستشار ایرانى با نام جهادى "صابر" که در سوریه به شهادت رسید. این شهید مدافع حرم در 30 دى ماه 96 در شهر البوکمال واقع در استان دیرالزور سوریه در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به دوستان شهیدش پیوست. شهید معافی متولد سال 61 بود که در 35سالگی به شهادت رسید. یک پسر 9ساله و یک دختر 2ساله از او بهیادگار مانده است.
پدر شهید مدافع حرم، محمد معافی با اشاره به شغلی که روزی شهید را در کودکی تأمین میکرد، میگوید: من کشاورزم و کارم با بیل و کلنگ بوده است. از سحرها ساعتها کار کردیم تا حالا یک خانه کلنگی در روستا داریم.
او با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزندش میگوید: محمد اولین بچه من بود. بچه مظلومی بود. شاد بود و رشید و از کوهها و درهها میپرید. شیر پاک و پول پاک و مال و کار حلال او را یک شهید تربیت کرد.
پدر شهید معافی با اشاره به آخرین دیدارش با فرزند میگوید: آخرین سفری که پیش من آمده بود. از او پرسیدم: مأموریت جدیدی نداری؟ گفت هر موقع بخواهم بروم به شما میگویم. میدانست که من نسبت به رفتنش معترضم. آن سفر آخرین باری بود که او را دیدم تا اینکه گذشت و پیکرش را در معراج شهدا دیدم.
معافی از دلیل عزیمت پسرش به سوریه و شهادتش چنین میگوید: رفت سوریه در دفاع از حرم اهل بیت(ع) تا حجاب زنان ما و ناموس مملکت حفظ شود. به خاطر ناموس کل ایران رفت و در مقابل داعش ایستاد.
معصومه اسفندیاری مادر شهید مدافع حرم محمد معافی هم با اشاره به فرزند شهیدش میگوید: هر چه از خوبی محمد بگویم کم گفتهام. تمیز و مرتب بود. از بچگی نورانی و دائم الوضو بود. از خردسالی مکبر مسجد بود. زمانی که برای ورود به سپاه اسم نوشت و از تهران آمدند درباره او تحقیق کنند. وقت اذان شد و برای اقامه نماز رفتند به مسجد نکا. پسر من در جایگاه اذان میگفت. بعد از نماز، امام جماعت از خوبیهای پسرم گفت. کسی که از بچگی تا بزرگسالی مکبر مسجد بود.
او ادامه میدهد: فقط مکبر هم نبود. هر کاری میتوانست برای مسجد میکرد. گاهی تا ساعت سه و چهار نصفه شب میماند. میگفتیم پسر حداقل پتو با خودت ببر و آنجا بخواب. با رفقایش مسجد را تمیز میکرد. وقتی همه جا را نظافت میکرد، به خانه میآمد. حالا میخواست صبح شده باشد و یا 12 شب باشد. هرچقدر طول میکشید برایش مهم نبود.
معصومه اسفندیاری با اشاره به شهادت طلب بودن محمد معافی و ارزویش در این راه گفت: از حرم حضرت زینب(س) هم تعریف میکرد و میگفت من حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را عوض شما زیارت کردم و انشاالله این زیارت قسمت شما هم بشود. همیشه میگفت: «مامان فقط دعا کن من شهید شوم و در راه خدا بروم. آیت الکرسی را هر روز برای من بخوان.» قلب من همیشه میگفت او شهید خواهد شد.