من باید در بیت المقدس 5 شهید می شدم
يکشنبه, ۰۵ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۷
خاطره ای کوتاه از شهید محمدجعفر نصر اصفهانی برگرفته از کتاب ره یافته عشق .
شرط رفاقت حکم می کرد که واقعیت را به او بگویم. با خود گفتم: « بگذار حساب کار خودش را بکند.» گفتم:« حاجی واقعیت این است که وضع حیلی وخیم شده و دکترها جواب کرده اند.»
نتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی سینه اش گذاشتم و گریستم. سرم را گرفت و در حالی که نوازش می کرد گفت: «حسین جان من یک سال و نیم است که اطلاع دارم. چرا ناراحتی؟ من در بیت المقدس5 باید شهید می شدم. خدا لطف کرد تا به حج مشرف شوم و دوبار به سوریه بروم و از همه مهمتر این که افتخار پیدا کردم که سرباز ثامن الائمه بشوم.»
بالاخره کار به جایی رسید که دیگر هیچ نمی خورد و چیزی از گلویش پایین نیم رفت و بعد از چند روز در حالی که به شدت ضعیف شده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار دوست شتافت.
راوی: سرگرد آزاده، حسین مبارکی
نظر شما