قلب من هنوز برای پرچمِ پُر صلابتِ آستین خالیات / در آسمان ابری بازی دراز پَر پَر میزند
رضا بده علیرضا
سخن ساز کن سردار
بشکن
سکوت سنگینِ خاکریز خواب
بغضِ دردِ خنجرِ یاران در پشت
سرطانی شده
در گلوی زخمیِ شرهانی
رها کن صدای مجروحت را
در شرجیِ نسیمِ اروند
پرده بردار از جریانِ جاریِ نفاق
در رگهای مسمومِ سیاست سازان
قتیلِ قتلگاهِ فکهی دیگری
در قلبِ پایتخت
کردارهای نیک
دوباره در خون میشود
در باغهای سُرخ گلان
روئیده بر اندام فرزندانِ آفتاب هنوز
در دشت ذهابِ امروز
در والفجرهای مکرر دنیا پرستی
دلها دوباره خونین میشود
قلب من هنوز
برای پرچمِ پُر صلابتِ آستین خالیات
در آسمان ابری بازی دراز
پَر پَر میزند
کعبهی مقصود ماست
دل چاک چاکِ تو
چکههای خون یارانت
سر میرود بر شهر شب پرست
پروازِ چکاوکِ چهره ی شهدا
بر دیوارهای سیمانیِ سرد
زمینگیر شدهایم علیرضا
در هور هموارهی هرزگی
که هوار شده بر ایمان ما
کاظم بی تو در جفیر
هلال ناامیدیاش
بدر کامل شد...
رضا بده علیرضا
سخن بگو
از چپاولگران خاک و خون یارانت
که چون تاتار و مغول
اعتقاد و دین ما را
به یغما بردهاند
در توبرهی تجمل طلبی
سوارانِ سوگوار
سردارانِ سَر به زَر
با اسبِ آز میتازند
تازیانِ معاصر
آخرین قطراتِ غیرت را
غارت میکنند
غریبه نیستند
قاریِ غروبِ غیرت
با پینههای پیشانی
پای میکوبند و پَرپَر میکنند
ارزشهای دیروز را
امید تاراج میکنند
راهزنانی همه ترجُمانِ جمود
جهل میچکانند
بر کامِ تشنهی تماشاگرانِ تردید
علیرضا
خط شکن خطوط ناممکن
هنوز جریان دارد
جنگِ بی امانِ تجدد
در جانِ مجروح جوانانِ این دیار
انگار پایان نمیپذیرد
دفاع دیرینِ ما
خصم پلید
خصلتهای خوبِ ما را
نشانه گرفته است
خطوط خطیرِ خواب
خاکریزهای جهل
نونیهای نادانی
مثلثیهای طمع
وای ای علیرضا
تنهایمان مگذار
در محاصرهی بیداد
به دادمان برس
علی دوباره تنهاست
فریادهای مولای ما در چاه
باژگونه میشود تعبیر
فریاد میکند
آتش به اختیار ... اما
شلیک میکنند هر بار
با آتشبارهای جمود
به باورهای نازک دیروز
کمرِ همت و باکری تا شد
در ترافیکِ تردید
دروغ و دنیاطلبی
ابزارِ زندگی است امروز
فریب جریان دارد
در فورانِ بودن
همه در فکر خود
فدا میکنند مردمان را
فدیهی زندگی
لشکر فقر میتازد
به باورهای تابناکِ انقلاب
خطوط خیابان خودپسندی
نقاب
ریا و دروغ
ابزارِ زیستن امروز
ببین چه کردند با مُلک کهنِ کوروش
با قهرمانان آریا
آریوبرزن، باقری، خرازی و شهدا ...
در عمقِ میدانِ مینِ حیات
آه ای علیرضا
رضا بده
سخن بگو
از فریبِ جاریِ جنون
در متن شهرِ شب طلب...
96/8/18