نگاهی به خاطرات شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی
سه‌شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۴۴
کمتر از یک ماه به آغاز دهه مبارک فجر نمانده بود. روزی جنان سرهنگ یاسینی از من خواست تا همراهی شان کنم و در پایگاه بوشهر گشتی بزنیم. او همواره در صدد فراهم نمودن امکانات لازم برای آسایش پرسنل و خانواده هایشان بود.
نان صلواتی

کمتر از یک ماه به آغاز دهه مبارک فجر نمانده بود. روزی جناب سرهنگ یاسینی از من خواست تا همراهی شان کنم و در پایگاه بوشهر گشتی بزنیم. او همواره در صدد فراهم نمودن امکانات لازم برای آسایش پرسنل و خانواده هایشان بود. در طول مسیر در این زمینه مشغول گفت و گو بودیم. ناگاه نگاهش به مردمی افتاد که برای خرید نان صف کشیده بودند. صف طویلی بود، او از اینکه وقت خانواده ها برای خرید چند قرص نان تلف می شد خیلی ناراحت بود و می گفت:

- آقای جمالی! آیا به ضرب المثلی که می گوید وقت طلاست تاکنون فکر کردی؟ من می خواهم بگویم که این ضرب المثل اشتباه است. چرا که ارزش زمان به مراتب بالاتر از طلاست. چون هرگز باز نمی گردد در حالی که این امکان برای به دست آوردن طلا متصور است.

و آنگاه املی کرد وادامه داد:

- آقای جمالی! شما ازامروز پیگیر خرید دستگاهی برای نانوایی باشید!

از همان روز دست به کار شدم. همه روزه به فرمانداری بوشهر می رفتم و مسئله ر ا پیگیری می کردم. چند روزی گذشت و مراحل اداری جهت خرید دستگاه، به قیمت دولتی انجام شد.

شهید یاسینی نیز از تاسیسات پایگاه خواسته بود که در حداقل زمان ممکن ساختمانی بدین منظور احداث کند.

با گذشت کمتر از دو هفته ساختمان نانوایی آماده شد و پس از چند روزف دستگاه آن نیز نصب شد. با فرارسیدن روز 19 بهمن (روز نیروی هوایی) ایشان نانوایی را افتتاح کردند. او که از سرعت و کیفیت کار انجام شده راضی و خشنود به نظر می رسید رو به من کرد و گفت:

- خداوند ان شاءالله از همگی شما عزیزان قبول کند. حال برای اینکه من هم سهمی در این امر خیر داشته باشم. از شما می خواهم تا یک ساعت اولیه شروع کار نانوایی، نان صلواتی به پرسنل بدهید. وجه آن را من می پردازم.

منبع: انتخابی دیگر/ مروری بر زندگی شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی/ نیروی هوایی ارتش/ 1377

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده