حال ما را کسی نمی داند جز همان کس که مثل ما جان داد

حال ما را کسی نمی داند جز همان کس که مثل ما جان داد

آن که مرگش به چشم های کویر حس و حالی شبیه باران داد

آسمان در ولایت خورشید لحظه ای هم سیاه و ابری نیست

اتفاقی شبیه یک کابوس آسمان را به دست طوفان داد

یک نفر آل فتنه را با خود دست در دست کینه ها آورد

باز با یک اشاره اش شیطان صد بهانه به دست انسان!!! داد

کوفه شاید اشاره ای کرد از کوچه پس کوچه ها به آل سعود

که چنین مرگ را به یک ترفند در خیابان به خورد مهمان داد

ما به امید قطره ای تنها قدر یک عمر در منا بودیم

عاقبت صبح سرزمین منا با طلوعش به هجر پایان داد

بی گمان رب کعبه می دانست عشق یعنی به سر دویدن ها

سرِ ما را در ازدحام جنون بر بلندای عشق سامان داد

ما که فانی شوندگان هستیم مرگ بهتر که این چنین باشد

برسانید دست فرزندم هدیه ای را که عید قربان داد

شکیبا غفاریان

منبع: از آن زنان اساطیری/ گزیده اشعار کنگره ملی زنان عاشورایی/نشر شاهد/ 1395


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده