دال یعنی دوکوهه مکتب شد
میشه در تو جماعتی برپا،
تک و تنها به اقتدای شهید
یه کمی جای گوش، دل که بدی،
میشه واضح وصیتش رو شنید
میشه واضح شنید حرفای
اون که از پیش تو سفر کرده
اون که واسه وجب وجب از تو،
خیلی ساده واسه ت خطر کرده
واسهي تو که مرزی و مادر،
واسهي ساکنین عاشق تو
یه روزی دل زدن به کرخهي عشق،
واسه مرزی که هست لایق تو
باید از تو نوشت، از روزی،
که زدن پای عهدشون امضا
قبل خون دادنِ به خونین شهر،
خوندن اینجا زیارت عاشورا
توی دفتر نوشتمت اول،
چون الفبای من فقط «داله»
این زبون بی تو، نه! نمی چرخه،
بی تو اصلاً زبون من لاله
دال یعنی دوکوهه مکتب شد
و همین ابتدای معراجه
باید از اون گذر کنه هرکی
به پلاک و چفیّه محتاجه
باید اینجا نوشت: ایرانم!
با وجود خدا، شهید، وطن
نه، نمیشه که چپ نگاهت کرد،
حتی با ائتلاف صد دشمن
باید اینجا به افتخار وطن،
روی مرزای عشق اینو نوشت
السلام یا بهشت خوزستان،
یا دوکوهه درِ ورود بهشت
سروده ای از ایوب شیخی زاده
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.