چهارشنبه, ۰۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۳
من بی مهابا پدال ترمز را فشردم و گفتم: چی شده ناصر؟! گفت: نماز اوّل وقتم

با ناصر قاسمی که بعدها جمع ما را ترک کرد و به شهادت رسید به نصر می رفتیم. من راننده جمع بودم. به یک باره ناصر داد زد: نگه دار نگه دار.
من بی مهابا پدال ترمز را فشردم و گفتم: چی شده ناصر؟!
گفت: نماز اوّل وقتم
سریع از ماشین پرید بیرون. کاری نداشت به اینکه ما یا دیگران می خوانیم یا نه. خودش رفت وضو گرفت و خواند. ما هم خجالت کشیدیم و رفتیم نمازمان را خواندیم.
راوی: حمیدرضا گلی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده