«من به اولاد پيغمبر خيانت نميكنم!»
طيب به او نگاه ميكرد و جملههايش را ميديد. بعد سر بلند كرد و به خبرنگاران خيره شد. پاي خود را روي پاي ديگرش انداخت و در حالي كه دست به دهان خود برده بود، زير لب به قاضي عسگر حرفي زد كه مفهوم نشد. قاضي عسگر از او پرسيد: وصيت داري بكن...»
*****
معمولا دهه اول محرم وقتي مداحان ميخواهند روضه جناب «حر» را بخوانند، براي ورود به روضه، يا داستان توبه «رسول ترك» را تعريف ميكنند يا داستان ادب «طيب حاج رضايي» را در حشر و نشر با سادات. منقول است روزي طيب ديد صاحبخانهاي، اسباب و اثاثيه مستأجر خود را كه جزو سادات بود، از خانه بيرون انداخته و عذر مستأجر را براي ندادن كرايه خانه خواسته است. طيب كه اين صحنه را ميبيند، جلو ميرود و لوتيگري ميكند و خانه را ميخرد و آن را به سيد مستأجر هديه ميدهد.
طيب حاج رضايي يكي از اعضاي طائفه لوتيها بود كه همواره حرفها و حديثهاي زيادي همراه داشته است. او دعواگير شهر بود، به بزن بهادري شهرت داشت و بارها براي همين كارها زنداني شد. با اين حال تا قبل از دهه 40 از طرفداران پروپا قرص شاهنشاه بود. حتي ميگويند روي بدنش عكس شاه و تاج سلطنت را هم خالكوبي كرده بود. البته رژيم هم به چنين افرادي نياز داشت و سعي ميكرد از آنها سر بزنگاه و براي پيشبرد اهداف خود استفاده كند.
با همه اينها، طيب يك ويژگي بارز داشت؛ ويژگياي كه به عقيده بسياري آخر به دادش رسيد و عاقبتبهخيرش كرد و آن ويژگي چيزي نبود مگر اظهار عشق و علاقه و محبت به سيدالشهدا و اهل بيت(ع). طيب در ايام محرم تكيه امام حسين(ع) را برپا و از مداحان و سخنرانان معروف دعوت ميكرد. هنوز كه هنوز است، دستههاي ماه محرم طيب مشهور است. خودش لباس مشكي ميپوشيد و به سرش گل ميماليد و ميان مردم راه ميافتاد.
با اين حال در جريان كودتاي 28 مرداد به اتفاق شعبان بيمخ (جعفري) و بقيه قلدرها، براي براندازي دولت مصدق به خيابان ريخت و مردم را براي شعار دادن عليه مصدق و به نفع شاه تحريك كرد. هرچند به نظر ميرسد بعدها ميفهمد فريب خورده و آلت دست رژيم قرار گرفته است، براي همين به آيتالله كاشاني نزديك شد و به او كمك كرد. مثلا در يكي از گزارشهاي ساواك آمده كه «طيب حاج رضايي چهار صندوق ميوه به منزل آيتالله كاشاني برد.» يا در تاريخ 8/6/1337 اطلاعيهاي به دست ساواك رسيد با اين مضمون: «چندي است كه طيب حاج رضايي تغيير لحن داده و با طرفداران آيتالله كاشاني طرح دوستي ريخته، كما اين كه در ايام سوگواري ماه محرم باقر نهاوندي اغلب در تكيه طيب حاضر ميشود، مخصوصا در ليله جمعه هفتم قتل امام (هفدهم محرم) نامبرده را در آن تكيه مشاهده نمودم كه با طيب صحبت ميكرد. چون طيب حاج رضايي اخيرا عازم عتبات است، ممكن است از طرف آيتالله كاشاني براي علماي مخالف دولت حامي پيامي باشد.»
در ايام محرم سال 1342 رژيم درصدد بود تا با استفاده از لاتها و قدارهكشها و قلدرها، عرصه را براي فعاليت نيروهاي مذهبي تنگ كند تا در فضاي خفقان و ارعاب به وجود آمده، هرگونه اقدام اعتراضي عليه رژيم خنثي شود، به همين دليل با بسياري از اين گروهها ملاقات كرده و دستورهاي لازم را به آنان ميدهد.
درگيري شديد و ضرب و شتم مردم توسط نيروهاي نظامي در عاشورا بهحدي بود كه رژيم خيال ميكرد كار تمام شده و ديگر مردم از پاي خواهند نشست، اما روز بعد يعني در پانزدهم خرداد كه خبر دستگيري امام خميني پخش شد، انبوهي از جمعيت ناراضي از قسمتهاي مختلف تهران به راه افتاد. بارفروشان تهران هم دست از كار كشيدند و با چوب و آهن و كارد و ... به سيل تظاهركنندگان پيوستند. در همين زمان، رئيس پليس تهران به طيب تلفن ميزند و از او ميخواهد كه مردم را از تظاهرات عليه رژيم باز دارد، اما طيب پاسخ ميدهد كه اين تظاهرات جنبه مذهبي دارد و براي او ممكن نيست بتواند مردمي را كه از روي مباني مذهبي به پا خاستهاند، از حركت باز دارد. دولت اسدالله علم كه حسابي مستأصل شده است با دستور آتش به گارديها، كشتار عجيبي را راه مياندازد. روز بعد به موازات دستگيري عدهاي از روحانيون و دانشجويان و مليها و امثالهم، طيب رضايي و حاج اسماعيل رضايي هم دستگير ميشوند.
يكي از مقاصد رژيم از دستگيري طيب و حاج اسماعيل اين بود كه ماجراي 15 خرداد را از روحانيت به سمت چند نفر آشوبطلب و قلدر و دعواگير تغيير دهد تا بدين نحو ماهيت ديني و مذهبي آن لاپوشاني شود، به همين دليل، روزنامههاي آن موقع تيتر زدند كه جاسوسي مصري اعتراف كرده كه قصد داشته چمداني پر از پول را وارد كشور كند تا آن را به مزدوران عبدالناصر، از جمله طيب و حاج اسماعيل بدهد و آنها هم اين پول را به آقاي خميني بدهند، اما هر قدر طيب را شكنجه دادند كه به چنين دروغي اعتراف كند، نكرد كه نكرد. طيب حرفش تنها يك چيز بود: «من به اولاد پيامبر خيانت نميكنم.» و البته سر حرفش ماند و تا آخر عمرش هم به اولاد پيامبر خيانت نكرد؛ به همين دليل در صبح روز يازدهم مهرماه 42، دادگاه نظامي حكم اعدام طيب و حاج اسماعيل رضايي را به اجرا درآورد و آنها را به شهادت رساند.
نقل است كه شهيد طيب رضايي در آخرين دفاع خود چنين گفت: «من در عمرم خيلي گناه كردهام و از خيلي چيزها گذشتهام، اما قيام آيتالله خميني يك قيام ديني است. در اينجا ديگر نميتوانم گذشت كنم، چون از دينم نميتوانم بگذرم. من طيبم، اي خدا پاكم كن، خاكم كن».
منبع شاهد یاران68
انتهای پیام/ز