ذبیح­ اله ذبیحی
ناگهان من بودم و تشتی پر از آواز توپ

به شهید و نخستین ایثارگر سه ساله­ی کربلا حضرت رقیه (س)


هرچه سیلی بیشتر بر صورتم آمد فرود

من تو را از هر زمانی بیشتر می­خواستم

کوچه­ها بن­بست و درهای مصیبت، پیش­رو

تا تماشای تو خود را دربه­در می­خواستم

هر کجا رفتم نصیبم سنگ بود از هر طرف

من، فقط آغوش گرمت را سپر می­خواستم

از زمین جز خار بر پایم نرفت و زین سبب

از خدا تنها فقط یک بال و پر می­خواستم

نذر ناز چشم تو­، ویرانه خفتن­های من

در مقابل از تو تنها یک نظر می­خواستم

تشتی آوردند­، از بس بی­قرارم دیده­اند

آب و نان از سفره‌ي دشمن مگر می­خواستم

ناگهان من بودم و تشتی پر از آواز تو

من کجا در مقطع این شعر سر می­خواستم


ذبیح­ اله ذبیحی


منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده