جمعه سیاه به روایت محمدعلی بشارتی
دوشنبه, ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۱۹
نوید شاهد: روز 17 شهریور فوج عظیمی از مردم، كه بسیاری از آنها، از جملهخودم، نسبت به اعلام حكومت نظامی بیاطلاع بودند، در تهران بهخیابانها ریختند. در این تظاهرات من از طرف تسلیحات به میدان ژالهیسابق میآمدم كه یك مرتبه تیراندازی شروع شد و مردم را به رگباربستند؛ همه متفرق شدند و من هم فرار كردم.
واقعه 17 شهریور(جمعه سیاه) به روایت محمد علی بشارتی
روز 17 شهریور فوج عظیمی از مردم، كه بسیاری از آنها، از جملهخودم، نسبت به اعلام حكومت نظامی بیاطلاع بودند، در تهران بهخیابانها ریختند. در این تظاهرات من از طرف تسلیحات به میدان ژالهیسابق میآمدم كه یك مرتبه تیراندازی شروع شد و مردم را به رگباربستند؛ همه متفرق شدند و من هم فرار كردم. در این راهپیمایی جمعزیادی از خانمها شركت داشتند و در آن وضعیت بعضاً با سر و پای برهنه به این طرف و آن طرف میدویدند. بعضیها بچههایشان را هم آوردهبودند و شرایط بسیار ناگواری بود. بچهها افتاده بودند، جوانها در خونآغشته بودند و كفشها و چادرهای زیادی در خیابان بود. من از تسلیحاتبه خیابان دماوند رفتم. آنجا باز پانصد نفری جمع شده، شعار میدادند ومیگفتند: �كشتند ای برادرها، هموطنانتان را كشتند�. جمعیت به طرفمیدان امام حسین (ع) راه افتاد كه در آنجا نیز خودروهای نظامی آمدند ومردم را متفرق كردند. ما از یك خیابان فرعی كه اسمش اقبال (اقباللاهوری كنونی) بود به طرف میدان ژاله آمدیم. حالا دیگر از آغاز درگیری مدتی گذشته بود و میخواستیم ببینیم چه اتفاقی افتاده است. در نزدیكمیدان دیدیم همهی نظامیان كلاهخود گذاشته، مسلح و مجهز هستند. منبه یكی از این نظامیان گفتم كه آیا میتوانم به آن طرف بروم؟ او با شنیدن این حرف به یكی از سربازها دستور شلیك داد و او نیز برای اینكه ما رابترساند پشت سر هم سه تیر هوایی شلیك كرد. وضعیت جنگ و گریزهمچنان ادامه داشت. یك بخش از مردم هم كه در تظاهرات شركتنداشتند آمده بودند ببینند كه چه خبر شده است. نظامیان مصمم بودندكه از بهوجود آمدن هرگونه تجمعی جلوگیری كنند، ولی مردم بهطورمتفرِ رفتوآمد میكردند. این وضعیت ادامه داشت كه ما دیگربرگشتیم. من در آنجا انبوه جنازهها و افراد مجروح را دیدم كه درفاصلهی دویست متر مانده به میدان ژاله در جوی آب ریخته شده بودند.مطمئن هستم كه آنها خودشان به جوی نیفتاده بودند؛ معلوم بود كه آنهارا مأموران در جوی ریختهاند. جنازهها در سطح خیابانها افتاده بود، كه بهمنظور باز كردن مسیر برای رفت و آمد خودروها و كامیونهای ارتشی،آنها را كشانده بودند و به جوی آب انداخته بودند كه البته بعداً آمدند وجنازهها را جمع كرده و بردند. مجروحانی هم كه در بیمارستان بودندعمداً مورد رسیدگی قرار نگرفتند و شهید شدند. مثلاً یكی از افرادی كهمیشناختم، پایش تیر خورده و در بیمارستان بستری بود. به ملاقاتشرفتم و متوجه شدم كه شهید شده است. بعید است كسی از پایش تیربخورد و بمیرد.
آمار رسمی كه درخصوص تعداد شهدا اعلام كرد خیلی كمتر از تعدادواقعی آنها بود. رژیم تعداد شهدا را هشتاد و نه و تعداد مجروحین رادویست و پنجاه تن اعلام كردند. البته قبل و بعد از انقلاب هیچ آمار دقیقیاز تعداد شهدای 17 شهریور به دست نیامد؛ اما من كه در بهشتزهرا (س)بودم روی پای یكی از جنازههای شهدا عدد 1723 را دیدم. معلوم بود كهاینها را از یك كانال رسمی، مثلاً ساواك، عبور داده و جواز دفن صادركردهاند و آن شماره هم، شمارهی مسلسل افرادی بود كه از كانالگذشتهاند. بنیصدر تعداد شهدا را سههزار نفر اعلام كرد و رادیوهایبیگانه تا چند هزار هم ذكر كردند. بعد از انقلاب هم آمار دقیقی از تعدادشهدا به دست نیاوردیم؛ یعنی به دنبال آن نبودیم كه این آمار را به دستآوریم. علتش هم این بود كه ما بیشتر به دنبال ماهیت قضیه بودیم و نهشكل آن. تعداد شهدا شكل قضیه است. ماهیت قضیه این بود كه شاهحرف آخرش را زد و مردم هم حرف آخرشان را به شاه زدند. این برای مامهم بود. خدا هم در قرآن ما را به این امر توصیه میكند كه دنبال شكلقضیه نباشیم و به دنبال ماهیت و هدف آن باشیم و به همین دلیل هنگامیكه داستان اصحاب كهف را میگوید تعداد آنها را ذكر نمیكند. از این رواختلاف است و عدهای میگویند سه نفر بودند و چهارمی، سگشان بود؛برخی دیگر میگویند پنج نفر بودند و ششمی، سگشان بود. خدا خودشمیگوید تعداد آنها را میداند ولی تعدادشان را نمیگوید.
خدا میخواهد به ما بفهماند كه به شكل توجهی نداشته باشیم وبیشتر به دنبال هدف و برنامه باشیم. من واقعاً بر مبنای درسی كه از اینآیه گرفتهام، هیچ وقت دنبال تعداد شهدا نبودم و این پیام را از آن قضیهگرفتم كه دیگر هیچ راهی برای مذاكره با شاه، نه برای خودمان و نه برایكسانی كه دنبال مذاكره بودند، وجود ندارد. 17 شهریور به پایان آمد و ازآن به بعد، مردم به بهانهی تشییع جنازهی شهدا در بهشت زهرا (س) گردهم میآمدند. آنجا دیگر حكومت نظامی نبود. آتش روشن میكردند ودور آن جمع میشدند، یا یكی پیت نفت زیر پایش میگذاشت و در بالایآن برای افراد صحبت میكرد. من خود در آنجا این فعالیتها را دنبالمیكردم و در جریان آن دستگیر شدم كه شرح ماوقع را پس از تبییندستاوردهای واقعهی 17 شهریور خواهم گفت.
دستاوردهای واقعه 17 شهریور
امامخمینی(ره) در پیامی كه پس از واقعهی 17 شهریور به مردم دادنداین روز را �یومالله� نامیدند. لابد امام با آن درایت و تیزبینی خود، در اینواقعه منافع زیادی برای انقلاب میدیدند كه قطعاً آن طور بود.
اولین فایدهی واقعهی 17 شهریور این بود كه راه هر گونه ارتباط وآشتی مخالفان با رژیم بسته شد. از آن به بعد شریفامامی هر چه زور زدنتوانست هیج مستمعی برای حرفها و بحثهایش پیدا كند؛ بهطوری كهحتی افراد محافظهكاری چون آقای شریعتمداری هم اعلامیهی تند دادندو كشتار مردم را محكوم كردند. خلاصه آنكه واقعهی 17 شهریور هیچراهی برای ارتباط با شاه و نزدیكی با دولت و دربار باقی نگذاشت و اینقویترین بیتالغزل آن روز است.
دومین دستاورد واقعهی 17 شهریور آن بود كه اگر چه مردم بلافاصلهپس از واقعه اندكی ترسیده بودند، اما بعداً جرئت و تهور پیدا كرده وپیوسته حكومت نظامی را نادیده میگرفتند و بعضاً اعتصابهایی به راهمیانداختند و یا شبها بر فراز بامها شعارهای ضد شاهنشاهی میدادند.مثلاً دوم مهرماه كاركنان پالایشگاه آبادان، اعتصاب كردند و بعد كاركنانتأسیسات بندری و پالایشگاه خارك نیز به آنها پیوستند. بازار تبریز همتعطیل شده بود. امام پیام داده بودند كه عجلهای برای پایان بخشیدن بهاعتصاب نداشته باشید. از این رو اعتصابها طولانی شد و اعتصاب بازارتبریز سه ماه بهطول انجامید. اصولاً در كلیهی شهرهایی كه حكومتنظامی اعلام شده بود تحركات زیادی از جانب مردم برای نادیده گرفتنآن صورت میگرفت. در قم، كه ما به آنجا رفت و آمد داشتیم، صولتحكومت نظامی كاملاً شكسته شد. ابتكار بسیار خوبی كه آنجا پیاده شدهبود این بود كه مردم شبها بر فراز بامها میرفتند و بدون توجه بهحكومت نظامی شعار میدادند. هیچ كس جرئت نمیكرد به درونكوچهپسكوچهها برود و دنبال آن باشد كه ببیند شعار از كجاست. در آنایام مابین شهرهای مشهد، تبریز، تهران و قم رفتوآمد داشتیم و در آنشهرها، پیوسته شاهد چنین وضعیتهایی بودیم. در سایر شهرهایی همكه حكومت نظامی اعلام شده بود كمابیش اخباری حاكی از تداوم اینوضعیت را میشنیدیم. البته در شهرهای مختلف كشور، همهی نگاههامتوجه تهران بود. هر تحولی در تهران به وقوع میپیوست به شهرهایدیگر نیز سرایت میكرد و تحول و اقدامی مشابه آفریده میشد.
سومین دستاورد واقعهی 17 شهریور استحالهی ارتش شاهنشاهیبود. امامخمینی(ره) در پیامی كه بعد از این واقعه دادند ارتش را موردخطاب قرار داده و فرمودند: �ای ارتش وطنخواه ایران؛ شما دیدید كهملت دوست شما است و شما را گلباران میكند و میدانید كه اینچپاولگران برای ادامهی ستمگری شما را آلت قتل برادران خود قراردادهاند. به دیگر برادران ارتشی خود كه شاه را رها كردند و در پشتیبانیمردم به دشمن حمله نمودند، بپیوندید.�
شاه با بهوجود آوردن واقعهی 17 شهریور در پی آن بود كه از مردمزهرچشم بگیرد؛ ولی امام با این گونه پیامها، مهمترین قدرت شاه، یعنیارتش را به هم میریختند. این پیام بر روی جوانان ارتشی تأثیر زیادیگذاشت و خیلی از آنها استعفا دادند و بعضی دیگر از داخل ارتش باانقلابیون ارتباط برقرار كردند و اطلاعات درون ارتش را به بیرون انتقالمیدادند. من خودم با چند تن از آنها در ارتباط بودم. انصافاً آنها خوببا ما همكاری میكردند و كمك بزرگی به استحالهی ارتش كردند. فرارارتشیها از تبعات بزرگ 17 شهریور بود. اگر چه قبلاً این روند بهطورپراكندهای وجود داشت، اما پس از این واقعه، سرعت بیشتری پیدا كرد.اوایل سلاح خودشان را میگذاشتند و فرار میكردند، ولی بعدها به آنهاپیام داده شد كه سلاحهایشان را هم با خود بیاورند تا مردم مسلح شوند.رفته رفته تعدادی از جوانان مسلح شدند. اگر تا آن موقع در كوچه پسكوچهی سیدون (واقع در قم) آب بر سر سربازها میریختند، از آن، بهبعد علاوه بر آن چند تیر هوایی هم شلیك میكردند كه به آنها بفهمانندكه مسلح هستند. برخی از طرفداران شاه ادعا میكردند كه از غرب وشرِ كامیون، كامیون برای انقلابیون اسلحه میرسد. اینها همه كذبمحض بود. هر چه اسلحه در دست بچهها بود از خودشان ]ارتشیها[گرفته شده بود. البته تعدادی از گروهها و گروهكها كه با خارج در ارتباطبودند، بعضاً از خارج اسلحه آورده بودند. شایان ذكر است كه انقلابیونهیچ وقت نیازی برای استفاده از اسلحه پیدا نكردند و فقط برخی اوقاتبرای خالی نبودن عریضه چند تیر هوایی شلیك میكردند. یكی از اینافراد مسلح من بودم كه هیچگاه از آن علیه كسی استفاده نكردم. بایدبگویم كه ما به پیروی از امام(ره) با خشونت مخالف بودیم. حضورمیلیونی مردم در صحنه و فروپاشی تدریجی رژیم، نیازی به قیام مسلحانهنداشت.
اجمال قضیه اینكه پس از واقعهی 17 شهریور تمّرد و عصیان به نحوچشمگیری در بین ارتشیان رسوخ كرده، وضعیت به گونهای شده بود كهمثلاً در جهرم سربازی به نام فرد اسدی كه میبایست به دستور فرماندهخود به سوی كسانی كه حكومت نظامی را نادیده میگرفتند شلیك كند،فرماندار نظامی و رئیس شهربانی آن شهر را با ژـ3 ای كه در دست داشتهدف قرار داده و كشته بود. خلاصه آنكه در آن وضعیت، رژیم با هردستی كه میزد دستش میرفت و با هر پایی كه میزد، پایش میرفت.وضعیت واقعاً بههم ریخته بود. دیگر هیچ كس برای حكومت نظامی، كهبه تعبیر حضرت امام (ره)، قبلاً یك پاسبانش با اطاعت از درجهدارشمیتوانست یك بازار را به ستوه آورد، تره خرد نمیكرد. حالا دیگر نبایدبگوییم كه چرا و چگونه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ؛ برای سلطنتیكه همّ و غم و فكر و امیدش به این آبا و اجداد سفاك و خونریزش بود وبا آن همه خونریزی كه كرده بود هیچ تأثیری در مردم مشاهده نكرده و ازرسیدن به مقصود بازمانده بود، دیگر چه كاری از دستش برمیآمد كهانجام دهد.
وضعیت ارتش بهحدی به هم ریخته بود كه ارتشبد اویسی، فرماندارنظامی، غزل خداحافظی را خواند. ارتشبد فردوست در كتاب �ظهور وسقوط پهلوی� نقل میكند كه بعد از جریان 17 شهریور اویسی پیش منآمد و به او گفتم كه چرا در این روز اقدام به این كار كردید؛ پاسخ داد كهدستور بود؛ من نیز گفتم پس حالا نتیجهاش را هم ببینید، مدتی پس ازواقعهی 17 شهریور، اویسی استعفا داد و سپهبد رحیمی جانشین ویشد. به هر حال استحالهی ارتش از تبعات بزرگ واقعهی 17 شهریورمحسوب میشود. این روز از �یومالله�های بزرگ است كه صولت و پشتشاه را شكست و مهمترین سلاح او را كه، ارتش بود، از كار انداخت. اینرا باید با زیباترین خط و با بهترین مركب نوشت و در اعلیترین نقطهنصب كرد.
چهارمین دستاورد واقعهی 17 شهریور تبعید امام(ره) از عراِ بهپاریس بود. شاه بعد از این واقعه دید هر كاری انجام میدهد امام (ره) آنرا خنثی میكند لذا با مشاوره و همدستی دوستان آمریكاییاش با دولتعراق تماس گرفتند كه امام(ره) را از نجف اخراج كند. آنها میخواستندامام(ره) را از دسترس مردم دور كنند تا ارتباط ایشان با مردم قطع شود.ابتدا بنا بود ایشان را به كویت بفرستند، ولی بعد دیدند كه كویت هم باتوجه به ارتباط آن با ایران و وجود شیعیان، عراق كوچكی خواهد بود. باوجودی كه ویزای كویت را هم به ایشان داده بودند از مرز برگرداندند.بالاخره امام (ره) سیزده مهر از عراق به سوی پاریس پرواز كردند.
به نقل از كتاب "عبور از شط شب" ، خاطرات محمد علی بشارتی ، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی
روز 17 شهریور فوج عظیمی از مردم، كه بسیاری از آنها، از جملهخودم، نسبت به اعلام حكومت نظامی بیاطلاع بودند، در تهران بهخیابانها ریختند. در این تظاهرات من از طرف تسلیحات به میدان ژالهیسابق میآمدم كه یك مرتبه تیراندازی شروع شد و مردم را به رگباربستند؛ همه متفرق شدند و من هم فرار كردم. در این راهپیمایی جمعزیادی از خانمها شركت داشتند و در آن وضعیت بعضاً با سر و پای برهنه به این طرف و آن طرف میدویدند. بعضیها بچههایشان را هم آوردهبودند و شرایط بسیار ناگواری بود. بچهها افتاده بودند، جوانها در خونآغشته بودند و كفشها و چادرهای زیادی در خیابان بود. من از تسلیحاتبه خیابان دماوند رفتم. آنجا باز پانصد نفری جمع شده، شعار میدادند ومیگفتند: �كشتند ای برادرها، هموطنانتان را كشتند�. جمعیت به طرفمیدان امام حسین (ع) راه افتاد كه در آنجا نیز خودروهای نظامی آمدند ومردم را متفرق كردند. ما از یك خیابان فرعی كه اسمش اقبال (اقباللاهوری كنونی) بود به طرف میدان ژاله آمدیم. حالا دیگر از آغاز درگیری مدتی گذشته بود و میخواستیم ببینیم چه اتفاقی افتاده است. در نزدیكمیدان دیدیم همهی نظامیان كلاهخود گذاشته، مسلح و مجهز هستند. منبه یكی از این نظامیان گفتم كه آیا میتوانم به آن طرف بروم؟ او با شنیدن این حرف به یكی از سربازها دستور شلیك داد و او نیز برای اینكه ما رابترساند پشت سر هم سه تیر هوایی شلیك كرد. وضعیت جنگ و گریزهمچنان ادامه داشت. یك بخش از مردم هم كه در تظاهرات شركتنداشتند آمده بودند ببینند كه چه خبر شده است. نظامیان مصمم بودندكه از بهوجود آمدن هرگونه تجمعی جلوگیری كنند، ولی مردم بهطورمتفرِ رفتوآمد میكردند. این وضعیت ادامه داشت كه ما دیگربرگشتیم. من در آنجا انبوه جنازهها و افراد مجروح را دیدم كه درفاصلهی دویست متر مانده به میدان ژاله در جوی آب ریخته شده بودند.مطمئن هستم كه آنها خودشان به جوی نیفتاده بودند؛ معلوم بود كه آنهارا مأموران در جوی ریختهاند. جنازهها در سطح خیابانها افتاده بود، كه بهمنظور باز كردن مسیر برای رفت و آمد خودروها و كامیونهای ارتشی،آنها را كشانده بودند و به جوی آب انداخته بودند كه البته بعداً آمدند وجنازهها را جمع كرده و بردند. مجروحانی هم كه در بیمارستان بودندعمداً مورد رسیدگی قرار نگرفتند و شهید شدند. مثلاً یكی از افرادی كهمیشناختم، پایش تیر خورده و در بیمارستان بستری بود. به ملاقاتشرفتم و متوجه شدم كه شهید شده است. بعید است كسی از پایش تیربخورد و بمیرد.
آمار رسمی كه درخصوص تعداد شهدا اعلام كرد خیلی كمتر از تعدادواقعی آنها بود. رژیم تعداد شهدا را هشتاد و نه و تعداد مجروحین رادویست و پنجاه تن اعلام كردند. البته قبل و بعد از انقلاب هیچ آمار دقیقیاز تعداد شهدای 17 شهریور به دست نیامد؛ اما من كه در بهشتزهرا (س)بودم روی پای یكی از جنازههای شهدا عدد 1723 را دیدم. معلوم بود كهاینها را از یك كانال رسمی، مثلاً ساواك، عبور داده و جواز دفن صادركردهاند و آن شماره هم، شمارهی مسلسل افرادی بود كه از كانالگذشتهاند. بنیصدر تعداد شهدا را سههزار نفر اعلام كرد و رادیوهایبیگانه تا چند هزار هم ذكر كردند. بعد از انقلاب هم آمار دقیقی از تعدادشهدا به دست نیاوردیم؛ یعنی به دنبال آن نبودیم كه این آمار را به دستآوریم. علتش هم این بود كه ما بیشتر به دنبال ماهیت قضیه بودیم و نهشكل آن. تعداد شهدا شكل قضیه است. ماهیت قضیه این بود كه شاهحرف آخرش را زد و مردم هم حرف آخرشان را به شاه زدند. این برای مامهم بود. خدا هم در قرآن ما را به این امر توصیه میكند كه دنبال شكلقضیه نباشیم و به دنبال ماهیت و هدف آن باشیم و به همین دلیل هنگامیكه داستان اصحاب كهف را میگوید تعداد آنها را ذكر نمیكند. از این رواختلاف است و عدهای میگویند سه نفر بودند و چهارمی، سگشان بود؛برخی دیگر میگویند پنج نفر بودند و ششمی، سگشان بود. خدا خودشمیگوید تعداد آنها را میداند ولی تعدادشان را نمیگوید.
خدا میخواهد به ما بفهماند كه به شكل توجهی نداشته باشیم وبیشتر به دنبال هدف و برنامه باشیم. من واقعاً بر مبنای درسی كه از اینآیه گرفتهام، هیچ وقت دنبال تعداد شهدا نبودم و این پیام را از آن قضیهگرفتم كه دیگر هیچ راهی برای مذاكره با شاه، نه برای خودمان و نه برایكسانی كه دنبال مذاكره بودند، وجود ندارد. 17 شهریور به پایان آمد و ازآن به بعد، مردم به بهانهی تشییع جنازهی شهدا در بهشت زهرا (س) گردهم میآمدند. آنجا دیگر حكومت نظامی نبود. آتش روشن میكردند ودور آن جمع میشدند، یا یكی پیت نفت زیر پایش میگذاشت و در بالایآن برای افراد صحبت میكرد. من خود در آنجا این فعالیتها را دنبالمیكردم و در جریان آن دستگیر شدم كه شرح ماوقع را پس از تبییندستاوردهای واقعهی 17 شهریور خواهم گفت.
دستاوردهای واقعه 17 شهریور
امامخمینی(ره) در پیامی كه پس از واقعهی 17 شهریور به مردم دادنداین روز را �یومالله� نامیدند. لابد امام با آن درایت و تیزبینی خود، در اینواقعه منافع زیادی برای انقلاب میدیدند كه قطعاً آن طور بود.
اولین فایدهی واقعهی 17 شهریور این بود كه راه هر گونه ارتباط وآشتی مخالفان با رژیم بسته شد. از آن به بعد شریفامامی هر چه زور زدنتوانست هیج مستمعی برای حرفها و بحثهایش پیدا كند؛ بهطوری كهحتی افراد محافظهكاری چون آقای شریعتمداری هم اعلامیهی تند دادندو كشتار مردم را محكوم كردند. خلاصه آنكه واقعهی 17 شهریور هیچراهی برای ارتباط با شاه و نزدیكی با دولت و دربار باقی نگذاشت و اینقویترین بیتالغزل آن روز است.
دومین دستاورد واقعهی 17 شهریور آن بود كه اگر چه مردم بلافاصلهپس از واقعه اندكی ترسیده بودند، اما بعداً جرئت و تهور پیدا كرده وپیوسته حكومت نظامی را نادیده میگرفتند و بعضاً اعتصابهایی به راهمیانداختند و یا شبها بر فراز بامها شعارهای ضد شاهنشاهی میدادند.مثلاً دوم مهرماه كاركنان پالایشگاه آبادان، اعتصاب كردند و بعد كاركنانتأسیسات بندری و پالایشگاه خارك نیز به آنها پیوستند. بازار تبریز همتعطیل شده بود. امام پیام داده بودند كه عجلهای برای پایان بخشیدن بهاعتصاب نداشته باشید. از این رو اعتصابها طولانی شد و اعتصاب بازارتبریز سه ماه بهطول انجامید. اصولاً در كلیهی شهرهایی كه حكومتنظامی اعلام شده بود تحركات زیادی از جانب مردم برای نادیده گرفتنآن صورت میگرفت. در قم، كه ما به آنجا رفت و آمد داشتیم، صولتحكومت نظامی كاملاً شكسته شد. ابتكار بسیار خوبی كه آنجا پیاده شدهبود این بود كه مردم شبها بر فراز بامها میرفتند و بدون توجه بهحكومت نظامی شعار میدادند. هیچ كس جرئت نمیكرد به درونكوچهپسكوچهها برود و دنبال آن باشد كه ببیند شعار از كجاست. در آنایام مابین شهرهای مشهد، تبریز، تهران و قم رفتوآمد داشتیم و در آنشهرها، پیوسته شاهد چنین وضعیتهایی بودیم. در سایر شهرهایی همكه حكومت نظامی اعلام شده بود كمابیش اخباری حاكی از تداوم اینوضعیت را میشنیدیم. البته در شهرهای مختلف كشور، همهی نگاههامتوجه تهران بود. هر تحولی در تهران به وقوع میپیوست به شهرهایدیگر نیز سرایت میكرد و تحول و اقدامی مشابه آفریده میشد.
سومین دستاورد واقعهی 17 شهریور استحالهی ارتش شاهنشاهیبود. امامخمینی(ره) در پیامی كه بعد از این واقعه دادند ارتش را موردخطاب قرار داده و فرمودند: �ای ارتش وطنخواه ایران؛ شما دیدید كهملت دوست شما است و شما را گلباران میكند و میدانید كه اینچپاولگران برای ادامهی ستمگری شما را آلت قتل برادران خود قراردادهاند. به دیگر برادران ارتشی خود كه شاه را رها كردند و در پشتیبانیمردم به دشمن حمله نمودند، بپیوندید.�
شاه با بهوجود آوردن واقعهی 17 شهریور در پی آن بود كه از مردمزهرچشم بگیرد؛ ولی امام با این گونه پیامها، مهمترین قدرت شاه، یعنیارتش را به هم میریختند. این پیام بر روی جوانان ارتشی تأثیر زیادیگذاشت و خیلی از آنها استعفا دادند و بعضی دیگر از داخل ارتش باانقلابیون ارتباط برقرار كردند و اطلاعات درون ارتش را به بیرون انتقالمیدادند. من خودم با چند تن از آنها در ارتباط بودم. انصافاً آنها خوببا ما همكاری میكردند و كمك بزرگی به استحالهی ارتش كردند. فرارارتشیها از تبعات بزرگ 17 شهریور بود. اگر چه قبلاً این روند بهطورپراكندهای وجود داشت، اما پس از این واقعه، سرعت بیشتری پیدا كرد.اوایل سلاح خودشان را میگذاشتند و فرار میكردند، ولی بعدها به آنهاپیام داده شد كه سلاحهایشان را هم با خود بیاورند تا مردم مسلح شوند.رفته رفته تعدادی از جوانان مسلح شدند. اگر تا آن موقع در كوچه پسكوچهی سیدون (واقع در قم) آب بر سر سربازها میریختند، از آن، بهبعد علاوه بر آن چند تیر هوایی هم شلیك میكردند كه به آنها بفهمانندكه مسلح هستند. برخی از طرفداران شاه ادعا میكردند كه از غرب وشرِ كامیون، كامیون برای انقلابیون اسلحه میرسد. اینها همه كذبمحض بود. هر چه اسلحه در دست بچهها بود از خودشان ]ارتشیها[گرفته شده بود. البته تعدادی از گروهها و گروهكها كه با خارج در ارتباطبودند، بعضاً از خارج اسلحه آورده بودند. شایان ذكر است كه انقلابیونهیچ وقت نیازی برای استفاده از اسلحه پیدا نكردند و فقط برخی اوقاتبرای خالی نبودن عریضه چند تیر هوایی شلیك میكردند. یكی از اینافراد مسلح من بودم كه هیچگاه از آن علیه كسی استفاده نكردم. بایدبگویم كه ما به پیروی از امام(ره) با خشونت مخالف بودیم. حضورمیلیونی مردم در صحنه و فروپاشی تدریجی رژیم، نیازی به قیام مسلحانهنداشت.
اجمال قضیه اینكه پس از واقعهی 17 شهریور تمّرد و عصیان به نحوچشمگیری در بین ارتشیان رسوخ كرده، وضعیت به گونهای شده بود كهمثلاً در جهرم سربازی به نام فرد اسدی كه میبایست به دستور فرماندهخود به سوی كسانی كه حكومت نظامی را نادیده میگرفتند شلیك كند،فرماندار نظامی و رئیس شهربانی آن شهر را با ژـ3 ای كه در دست داشتهدف قرار داده و كشته بود. خلاصه آنكه در آن وضعیت، رژیم با هردستی كه میزد دستش میرفت و با هر پایی كه میزد، پایش میرفت.وضعیت واقعاً بههم ریخته بود. دیگر هیچ كس برای حكومت نظامی، كهبه تعبیر حضرت امام (ره)، قبلاً یك پاسبانش با اطاعت از درجهدارشمیتوانست یك بازار را به ستوه آورد، تره خرد نمیكرد. حالا دیگر نبایدبگوییم كه چرا و چگونه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ؛ برای سلطنتیكه همّ و غم و فكر و امیدش به این آبا و اجداد سفاك و خونریزش بود وبا آن همه خونریزی كه كرده بود هیچ تأثیری در مردم مشاهده نكرده و ازرسیدن به مقصود بازمانده بود، دیگر چه كاری از دستش برمیآمد كهانجام دهد.
وضعیت ارتش بهحدی به هم ریخته بود كه ارتشبد اویسی، فرماندارنظامی، غزل خداحافظی را خواند. ارتشبد فردوست در كتاب �ظهور وسقوط پهلوی� نقل میكند كه بعد از جریان 17 شهریور اویسی پیش منآمد و به او گفتم كه چرا در این روز اقدام به این كار كردید؛ پاسخ داد كهدستور بود؛ من نیز گفتم پس حالا نتیجهاش را هم ببینید، مدتی پس ازواقعهی 17 شهریور، اویسی استعفا داد و سپهبد رحیمی جانشین ویشد. به هر حال استحالهی ارتش از تبعات بزرگ واقعهی 17 شهریورمحسوب میشود. این روز از �یومالله�های بزرگ است كه صولت و پشتشاه را شكست و مهمترین سلاح او را كه، ارتش بود، از كار انداخت. اینرا باید با زیباترین خط و با بهترین مركب نوشت و در اعلیترین نقطهنصب كرد.
چهارمین دستاورد واقعهی 17 شهریور تبعید امام(ره) از عراِ بهپاریس بود. شاه بعد از این واقعه دید هر كاری انجام میدهد امام (ره) آنرا خنثی میكند لذا با مشاوره و همدستی دوستان آمریكاییاش با دولتعراق تماس گرفتند كه امام(ره) را از نجف اخراج كند. آنها میخواستندامام(ره) را از دسترس مردم دور كنند تا ارتباط ایشان با مردم قطع شود.ابتدا بنا بود ایشان را به كویت بفرستند، ولی بعد دیدند كه كویت هم باتوجه به ارتباط آن با ایران و وجود شیعیان، عراق كوچكی خواهد بود. باوجودی كه ویزای كویت را هم به ایشان داده بودند از مرز برگرداندند.بالاخره امام (ره) سیزده مهر از عراق به سوی پاریس پرواز كردند.
به نقل از كتاب "عبور از شط شب" ، خاطرات محمد علی بشارتی ، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما