به ياد خبرنگار در بند رژيم صهيونيستي كاظم اخوان
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۶
نوید شاهد: برادرمان كاظم اخوان خبرنگارعكاس خبرگزاري‌جمهوري‌اسلامي، بيست‌سال پيش در 14 تيرسال1361 به‌دنبال يورش‌وحشيانه نظامي‌اسرائيل به خاك‌لبنان، به‌طور داوطلبانه براي‌عكاسي ازمقاومت مردم‌فلسطين ولبنان، به‌آن كشور رفت و دربدو ورود به بيروت، توسط مزدوران ‌اسرائيلي (فالانژيست‌ها) ربوده‌شد.

رياست‌محترم انجمن‌صنفي‌روزنامه‌نگاران
باسلام! برادرمان كاظم اخوان خبرنگارعكاس خبرگزاري‌جمهوري‌اسلامي، بيست‌سال پيش در 14 تيرسال1361 به‌دنبال يورش‌وحشيانه نظامي‌اسرائيل به خاك‌لبنان، به‌طور داوطلبانه براي‌عكاسي ازمقاومت مردم‌فلسطين ولبنان، به‌آن كشور رفت و دربدو ورود به بيروت، توسط مزدوران ‌اسرائيلي (فالانژيست‌ها) ربوده‌شد. عليرغم آگاهي نيروهاي‌فوق از موقعيت‌شغلي وي، بعداز گذشت دو‌دهه، هنوزسرنوشت اين خبرنگاركشورمان و سه‌همراه مظلوم‌وي، همچنان در‌هاله‌اي ازابهام قراردارد. مسئولان‌ذيربط نيز تاكنون پاسخ‌روشني به‌خانواده‌ها و افكارعمومي ارائه‌نكرده‌اند. سرنوشت كاظم اخوان نه‌تنها به‌عنوان يك‌خبرنگار، بلكه درميان همه‌كساني كه در تاريخ‌معاصر نام‌گروگان داشته‌اند، چهره‌اي‌غريب دارد. حكايت اين چهارشهروند كشورمان، كم‌نظيراست. نه دردنيا، بلكه دركشور خود نيز غريب‌هستند. عليرغم درخواست سال‌گذشته ما، در روزخبرنگار مبني‌بر اين‌كه خبرنگاران و رسانه‌هاي‌داخلي همكاردربندشان را فراموش‌نكنند و دستگاه‌هاي‌ذيربط داخلي ازجمله وزارت‌امورخارجه را به تحرك بيشتري وادارند، چراكه كاظم اخوان آيتي‌از مظلوميت‌خبرنگاران و نمادغمبار دفاع ازخبرنگاران است، در دور جديد پي‌گيري تصورمي‌كرديم همكاران‌وي خصوصا درمطبوعات، ياري‌مان خواهندكرد.
ما زياران چشم‌ياري داشتيم / خود غلط‌بود آنچه‌مي‌پنداشتيم
آري، در برهمان پاشنه‌تغافل بيست ‌سال گذشته، ‌مي‌چرخد. امروز به‌يقين رسيده‌ايم كه دراين مسير، هيچ‌كمكي نخواهيم‌داشت وتنها خواهيم‌بود. وقتي‌كه مطبوعات كه به‌لحاظ حرفه‌اي واخلاقي بايد يار ومددكار ومدافع وحامي باشند، بي‌تفاوت هستند، از ديگران چه‌انتظاري بايد‌داشت. ما هرچه‌قدر كه تنها باشيم، با اميد به‌پروردگار كه نااميد نشويم، سرنوشت‌كاظم را دنبال‌مي‌كنيم. اين اشاره دردناك شايد دل‌هايي را بلرزاند و ذهن‌هايي را بيداركند . اين تغافل وسكوت درپي‌گيري سرنوشت يك‌خبرنگار ايراني توسط‌مطبوعات، سوال‌ها و ابهامات زيادي را به‌ذهن متبادرمي‌سازد. به‌ياد داريم يك‌دهه قبل، وقتي چندغربي درلبنان گروگان گرفته‌شدند، رسانه‌هاي‌گروهي غرب خصوصا مطبوعات، بايك سياست‌تبليغي وپوشش خبري‌گسترده، با‌تكيه بر بارعاطفي وانساني‌قضيه، سرنوشت شهروندان‌شان را تا آزادي پي‌گيري‌كردند و باهمراهي خانواده‌ها، بردولتمردان وسازمان‌هاي مربوطه فشار وارد مي‌كردند تا براي آزادي آنان اقدام‌جدي كنند. به‌هرحال كليه گروگان‌هاي‌غربي درلبنان ده‌سال پيش آزاد‌شدند و به‌آغوش خانواده وكشورشان بازگشتند وحتي تا جنازه‌هاي‌كشته‌شدگان خود را نيز تحويل‌نگرفتند، از پاي‌ ننشستند. درصورتي كه ما اولين قربانيان‌گروگان‌گيري درلبنان بوديم. اما دركشور ما مسئله چهارگروگان‌ايراني، درصحنه اكثر قريب به‌اتفاق مطبوعات به‌لحاظ خبري وتفسيري در بيست‌سال‌گذشته، بسيار‌كم‌رنگ بوده وتلاش‌زيادي صورت‌نگرفته است و ازتوجهي درخور وشايسته بي‌نصيب بوده‌است و درمقاطعي اخبارمربوط به‌كاظم به‌عنوان يك‌خبرنگار، هيچ‌انعكاسي درمطبوعات نداشته‌است ويا به‌صورت حاشيه‌اي منعكس‌شده . البته يكي‌دو روزنامه و يك‌ماهنامه به‌موضوع اهميت‌داده‌اند كه سعي‌شان مشكورباد. اهميت يك‌موضوع براي‌مطبوعات‌، بستگي به‌جايي دارد كه در صفحه‌اول و يا سايرصفحات به‌آن اختصاص مي‌يابد ويا درقالب سرمقاله‌، تفسير وتحليل وگزارش به‌آن پرداخته‌مي‌شود. هيچ‌شاهدي گوياتر از واكنش‌سرد مطبوعات درقبال اين‌مسئله نيست وما هرروز اين‌نشانه‌ها را روشن‌تر باز‌مي‌يابيم. بسياري ازمطبوعات كه داعيه‌دفاع ازخبرنگاران رادارند، باسكوت وتسامح از واقعه‌اي كه 7300 روز ازآن گذشته، به‌شكلي برخوردمي‌كنند كه‌گويي ‌خبرنگاري‌كه بيست‌سال پيش درلبنان ربوده‌شده، يك‌خاطره فراموش‌شده است كه به‌گذشته تعلق‌دارد و به‌تاريخ پيوسته است و‌براي صاحبان منافع‌سياسي طرح وپي‌گيري سرنوشت او سود وزياني ندارد. گرچه وجدان‌حساس تاريخ هرگز او را به‌فراموشي نخواهدسپرد.
مگر فلسفه‌وجودي تشكل‌هايي مانند انجمن‌صنفي‌روزنامه‌نگاران احقاق‌حقوق‌حقه روزنامه‌نگاران وخبرنگاران نيست؟ انجمن‌از ابتداي‌تاسيس، براي روشن‌شدن سرنوشت‌كاظم چه‌ كرده‌است؟ شعارهايي ازقبيل اخلاق‌مطبوعاتي، تعهدروزنامه‌نگاري ودفاع وحمايت ازخبرنگار، درنزد مطبوعات‌ما چه‌ جايگاهي‌دارد؟ اگرحرفه وجايگاه‌اجتماعي خبرنگاران اهميت‌دارد، چرامطبوعات حتي‌در روزخبرنگار به‌سرنوشت اين‌خبرنگار توجه‌ندارند. در بيست‌سال‌گذشته كدام روزنامه‌نگار ويا خبرنگار به‌سراغ مسئولين‌ذيربط رفته واز آنان سوال‌كرده چرا اسارت اين چهار‌شهروند، بيست‌سال طول‌كشيده و سرنوشت‌آنان به‌چه دليلي نبايد روشن‌شود؟ اين‌تغافل ناشي ازچيست؟ آيا باخدماتي كه‌اين چهارشهروند براي‌كشور داشته‌اند، شايسته چنين‌غفلتي ‌هستند؟ آقايان موسوي، متوسليان ورستگارمقدم از بهترين‌فرزندان‌ايران بودند. آيا اين سكوت و بي توجهي قلب هرايراني را آزرده‌نمي‌سازد؟ همان‌طور كه درمورد برخي‌از شهروندان وروزنامه‌نگاران شاهد حساسيت‌ها و اعلام‌نظرهاي فراوان توسط مطبوعات‌هستيم، اين برخورددوگانه را چگونه‌بايد توجيه‌كنيم؟ آيا اين‌انتظاركه چنين روي‌كردي درمواجهه با ديگرخبرنگاران وشهروندان نيز صورت‌گيرد، انتظار بي‌جايي از‌مطبوعات است؟ درعين داشتن تفكرات‌خاص‌سياسي، وجدان‌انساني واخلاقي ايجاب‌مي‌كند فعال‌تر برخوردشود گرچه پايان‌دادن به اين‌تراژدي وظيفه‌دولت ومسئولان وزارت‌خارجه است و دولت بايد پاسخ‌گو باشدكه نيست، مطبوعات نيز بهاي‌لازم را به‌اين مسئله‌انساني وملي بدهند و خط‌تماس عاطفي بادرد واندوه و زخم‌كهنه خانواده‌ها را حفظ‌كنند وفقط منحصر به‌سالگرد اسارت‌نباشد، و آن را به يك‌غصه‌ملي تبديل‌كنند تا توان‌ديپلماتيك در سطح‌مناسبي به‌كار گرفته‌شود. عملكرد مجامع بين‌المللي وسازمان‌هاي مدافع‌حقوق‌بشر ومدعيان دفاع ازخبرنگاران دردنيا، به‌راستي مفتضح وشرم‌آور است ونشان‌مي‌دهد آنها دردفاع ازانسان‌ها وخبرنگاران، گزينشي عمل‌مي‌كنند.
آيا تغافل‌ما نسبت به‌سرنوشت شهروندان‌مان دربرابر غربي‌ها واسرائيل كه ازجاسوسان وجنايتكاران خود باشدت وجديت حمايت‌مي‌كنند، ما را مشمول اين‌سخن امام‌علي(ع) قرار‌نمي‌دهد: «آنان بر باطل‌خود فراهمند و شما در حق‌خود پراكنده وپريش.»
پدرما، پس ازسال‌ها انتظارسخت وطولاني براي بازگشت يوسف‌گم‌گشته خود، چشم‌انتظار به سراي‌باقي‌شتافت. غرض‌از اين درددل كه به‌درازا كشيد، اين بودكه يك‌بار ديگر سرنوشت‌كاظم به‌عنوان يك‌خبرنگار و سه‌همراه او، موردتوجه جدي مطبوعات قرارگيرد واميدواريم كه شوق‌روزنامه‌نگاران كشور براي پي‌گيري سرنوشت همكاردربندشان را برانگيزد وبراي پي‌گيري فعال‌تر، ترغيب‌شوند.
روزي‌كه مطبوعات ما صرفاً درپي اهداف‌سياسي خودباشند وبپندارند ازقيد قواعدديرينه اخلاقي وانساني آزادند، وتعهدي نسبت به كرامت انسان وحقوق او ندارند، به راستي بايد به‌سوگ حقيقت‌ نشست.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده