كدخدا همرزم شهيد - در کلام یاران
سه‌شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۸
نوید شاهد: تئوري شمشير شهيد به اين معني بود كه اگر مسلماني مورد ستم واقع شده است بايد شمشير برداشت و به مبارزه با ظلم پرداخت. همين است. من اين مسئله را ريز نكردم چون بحث خاطره بود ولي دو نكته برايتان بيان كنم . يك روايتي داريم اگر گروهي از مسلمانان منحرف بشوند بهترين وسيله شمشير است كه آنها را راست كرد و اين تعبير روايت است و تئوري هم نشأت گرفته از همين اصل است و اگر مسلماني هرجا مورد ستم قرار گيرد فقط به وسيلۀ شمشير مي توان برآنها پيروز شد .
شمشير وسيلۀ پيروزي

كدخدا همرزم شهيد

شمشير وسيلۀ پيروزي

 همرزم شهيد مي گويد: تئوري شمشير شهيد به اين معني بود كه اگر مسلماني مورد ستم واقع شده است بايد شمشير برداشت و به مبارزه با ظلم پرداخت.

كدخدا از خاطراتش با شهيد حيدري مي گويد:

آشنايي من با شهيد رسول مربوط به قبل از دوران دانشگاه بود. ترم اول و دوم شروع آشنايي و رفت آمد بين ما بود و به همين منوال و دخالت دوستان ديگر روابط بين ما بيشتر شد. رسول با ماشين اش بچه ها را به دانشگاه مي آورد حتي اگر زودتر هم كارش تموم مي شد منتظر مي ماند تا بچه ها بيايند اون موقع هم وضع ما زياد خوب نبود و وسيله نداشتيم مشكل رفت و آمد داشتيم خوب توي شهر بوديم مشكل مواد غذايي خودشو متعهد مي دونست كه  ما اگر نيازي داشتيم يك دفعه كار واجبي داشتم ديگر هيچ كس به ذهنم نرسيد جزء آقا رسول نپرسيد كه چكار داري بعداً فهميديم كه سويچ  گذاشت كف دستم ما آمديم رفتيم كارهامون انجام داديم ديگر رفتم بنزين هم زدم تحويل دادم فردا تو دانشگاه رسيد گفت چرا اينكار را كردي من ماشين بهت دادم چرا بنزين بهش زدي . همچنين ايثاري داشت . خوب تو مراحل درسي خوب ايشان معروف بود به صاحب يك تئوري . ديدگاه خيلي خوبي بود . مستند هم بود .

 اهل قرآن و رسول خدا و طرز حكومت داري و برخورد با معاندين اسلام و اين تز رو دنبال مي كرد و تو درسهايي كه ما  داشتيم  چون نظامي بود و معروف شده بود مطرح كنندشان بود . توي مراحل ديگه حالا قبل از جريان بوسني همكار داشتيم وظيفۀ اداره امور اجتماعي بچه ها را داشت . بچه ها را جمع كرده بود و بچه ها يك همكاري داشتند روي تدوين و نظرات و روشهاي كار در امور و شهيد رسول هم يكي از متخصصين بخش سازماندهي بود و صاحب نظر بود خيلي كمك كرد شهيد به تعبير خودش مي گفت من زياد اهل قلم نيستم ولي نظرات را ارائه مي داد.

درباره اعزام شهيد حيدري به بوسني بگوييد:

خيلي خوب راهگشا بود و از اين قضيه آشناتر بود ولي ما خودمان تو بحث اطلاعات كه اونجا بوديم تو جلسات هم شهيد شركت مي كرد آشنا است كار كرده است و دلسوز هر كسي هم نمي آمد چون نه پول مي دادند نه مزدي كار داشت صلواتي كار مي كرد و حضورش كار كردنش پشت كارشو نشان مي داد . دنبال كنندۀ اين كار است هر موضوع بوسني هم كه شروع شد  يك نظرِيۀ خيلي خوبي داشت در رابطه با اعزام  بچه ها من اينقدر تو گوشم زنگ مي زد و سعي مي كنم اين اعزامهايي كه مي رم مد نظرم باشد اگر اينها براي مأموريتهاي ما مثل امور خارجه  در نظر بگيرند تو مأموريت تأثير مي گذارد و جواب لازم را نخواهد داد . اعزامهاي اوليه هم چنين بحثهايي نبود و حالا به خاطر بچه هايي كه رفتند يك نوعي مي تونم بگم مشابه با شهادت يك نوع از خود گذشتگي واقعي  چون خطرات  .مرحلۀ دومي كه احساس ضعف به من دست داد زماني بود كه اعزام اوليۀ بوسني بود وآقاي شمس دعوت كلي كرد از بچه هايي كه تجربه كاري در اين باب را داشتند . مثل سيد و چند نفر ديگه  كه بعد از آموزش به بوسني اعزام شدند و بعد از آن  من درگير يكي دو درس عقب مانده بودم و نتوانستم بروم . ولي تو حين كار آمديم خودمان را معرفي كرديم . همان جا ما را مسئول دفتر تهران گذاشتند و آنهايي هم كه رفتند هيچ كدام تجربه نداشتند به منطقه و محيط كه اينجور مواقع احتياط شرط اول است  و لازم است ولي چون بچه ها توي منطقه بودند و هر خبري كه از منطقه مي آمد مي دانستيم كه صحيح است چون بچه ها آن جا بودند و به صداقت آنها همه اعتماد داشتيم و اين را گفتم كه اين مسائل قبل از عزيمت ما به بوسني بود و بعد كه توفيق حضور در بوسني و بين بچه هاي نصيب ما شد البته نه به عنوان جانشين شهيد رسول كه به عنوان ادامه دهندۀ كار ايشان كه وقتي كه به زنتيسا وارد شدم توي زنتيسا خوب امورات را دنبال كردم ديدم كه رسول همۀ آنها را دنبال كرده بجز موارد ناچيز و كلاً  بعد از اينكه مقداري به وضعيت آشنا شدم ديدم كاري نيست كه اينها با آن درگير نشده باشند و آن را آماده نكرده باشند توي بحث اطلاعات بحث جذب نيروهاي انقلابي آنجا و افراد مؤثر و فعال و جذب عوامل و ارتباط با گروهها و احزاب مثل گروه توحيد من فكر نكنيد كه بجز رسول كسي قادر به كشف وارتباط با اينها نبود و در بحث نظامي هم وقتي وارد شديم تيپ مسلمانان وابسته به عربها تشكيل شده بود .

 يك ارتباط زدند كه ما وارد شديم داخل گروهشان و فعاليت خودمان را شروع كرديم كه بعداً هم گسترش پيدا كرد و چهار يا پنج تيپ مسلمان تشكيل شد كه همۀ آنها را ما زير نفوذ و تأثير داشتيم و اين باعث شد كه تفكري در ذهن بوسنيايي ها و صربها و كرواتها پيش بيايد كه ما نيروي منظم نظامي آنجا تشكيل داديم و به صورتي بود كه حتي بعضي از فرماندهان آنجا حتي بصورت علني به ما مي گفتند شما نزديك هزار نفرنيرو اينجا داريد خوب بخشي از آن را به ما بدهيد . و به ما كمك كنيد ولي جمع ما را اگر مي زديد 7 الي 8 نفر بيشتر نبوديم ولي خوب اقدامات و شروع كار از بچه ها مثل رسول بود  و برخوردهاي نظري و سازنده پاره اي موارد ظريف وجود دارد كه خيلي از ماها كه در كار نهضتي واطلاعاتي هستيم يك مقدار خشكه مذهبيم  و در ارتباط ها خيلي خشك و احتياط آميز برخورد مي كنيم و سعي مي كنيم كه هم تيپ و هم فكر خودمان را پيداكنيم .

من هم تااون موقع اين چنين بودم ولي بعد كه برخوردهاي رسول من جمله را ديدم برخوردم عوض شد و به خاطر پيشبرد كار و اهداف از بعضي مواضع عقب بروم مثلاً بعضي مواقع مجبور بودم از كرواتها بنشينم و آنها مشروب مي خورند و شوخي مي كردند كه براي من سخت بود ولي آن مرز را بچه ها شكستند و زمينه را ايجاد كرد كه بچه ها بتوانند در فضاي بازتر با كارايي بهتر و بيشتر كار بكنند و يا مثلاً برخورد با زنان ما هم خودمان خيلي پرهيز داشتيم كه اصلاً يا كم برخورد كنيم كه بچه ها زمينه را طوري بوجود آورد كه ارتباط با زنان هم براي ما مثل برخورد با مردان شد و حتي باعث جذب بعضي  از آن زنان شد و اين زمينه ها حاصل كار رسول و بچه ها بود خيلي از افراد هم كه بعدها سازنده شدند مثل افرادي از جمله قصاب يا بقيه كه خيلي از آنها اسمشان خاطرم نيست كه اينگونه ارتباط ها و زمينه عامل پيدايش جز رسول ندانست وكلاً رسول در آنجا بصورت مخرج كلام به عنوان يك سمبل و اسطوره تبديل و هر چند ما به عنوان يك نيروي مذهبي براي مردم آنجا مقدس و قابل احترام بوديم وكارهايي مثل تقويت نيروهاي آنها كمك به نظام آنها قرار دادن خودمان در شرايط  سخت زندگي و خيلي با آنها از ما چهره اي مقدس ساخته بود . ولي شهادت رسول خودش و ديگران را كه تأثير گذار بودند در بوسني را به يك اسطوره و شخصيت برجسته تبديل كرده بود كه مي تواند الگوي جامعه باشد و من خودم شاهد بودم كه در بي سدكو كسي نيست كه رسول را نشناسد هر چند كه مجيد تعداد زيادي از نوجوانان و جوانان را جمع كرده و درويشان كار مي كند ولي خوب  تأثيري كه رسول بروي جوانان داشت نه تنها كمتر از مجيد نيست بلكه بيشتر هم مي تواند باشد . حالا نظر ديگران هم شايد همين باشد و كلاً خون رسول باعث محكم شدن جاي پاي ما آنجا شد و چه بسا وقتي آمريكاييها آمدند  ما را براحتي بيرون مي كردند ولي خون رسول و امثالهم كه ما از دست داديم بطور كلي بدست آورديم و ما را در آنجا تثبيت كرد مخصوصاً در ذهن فرماندهان و مردمي كه در آن زمان در آنجا زندگي مي كردند.

وي از فعاليت هاي نظامي و اطلاعاتي شهيد مي گويد:

يكي از برجسته ترين كارهاي رسول را براي شما نقل مي كنم . يكي از عواملي كه رسول را فردي فعال در بوسني مطرح كند همان ويژگي نهضتي ايشان با تجربه اي گرانبها كه از كردستان عراق داشت بود . و سازماندهي نهضتي و نظامي آنجا را به خوبي انجام مي داد . و در محيط اوليه كار ما زينستا و بي سكو افراد پراكنده اي بودند كه دولت مركزي هم نتوانسته بودند آنها را مثل همان توحيدي ها بودند دور هم جمع كند .

توحيدي ها افراد تركيه اي بودند كه به عنوان  دانشجوهاي مهاجران تركيه بوده كه تشكل سياسي نداشتند فقط يك تشكل كوچك اقتصادي بازرگاني داشتند ايشان خوب آنها را توانست جذب كند و به ما در زمينۀ حمل و نقل و ارتباط با بوسنيايي ها خيلي كمك كردند در امر جذب مترجمين .

 هم ايشان خوب كمك كردند . افرادي را مثل راسم و ابوحسين را بيشتر رسول جذب كرد و من خودم در برخورد اوليه با حاج راسم فرد خوبي و با صلاحيتي ولي با گذشت زمان به من و بقيه ثابت شد كه ايشان فرد خوبي براي نيرو مي توانند باشند . و حالا نكته ديگر كه خيلي مهم بود آزاد كردن دو تا از بچه ها  بود كه 55 روز در آنجا اسير بودند و مادر مقطعي بوديم كه مسئول عوض شده بود و كسي ديگر پاسپورت سياسي در آن منطقه نداشت و دو مربي هم اونجا داشتيم بر سر يك جابجايي اسير شدند و ما از طريق سازمان ملل – صليب سرخ – ارتش بوسني و ديگران هم پي گيري كه نتيجه اي نداشت ويك آدم با جرأت و جسارتي مي خواست كه برود و خودش با كرواتها صحبت كند و بعد كه موضوع به تهران كشيده شد و آقاي شمس گفت يك نفر را مي فرستم و ما منتظر بوديم كه اين آدم دلير و شجاع  بيايد و نمي دونستيم كه چه كسي هست كه يك دفعه ديديم رسول با يك ماشين كمك رساني رسيد و وقتي كه اومد به من حسي دست داد كه هيچ كس بجز رسول  نمي توانست كار را انجام دهد و بعد هم در يك روز رسول كار را حل كرد يعني صبح با كرودي صحبت كرد و بعد از ظهر بچه ها آزاد شدند و به محل نمايندگي ايران آمدند و ما با يك بد بستون سياسي حل شد و نكته اي كه خيلي مهم جلوه مي كرد جسارت و شجاعت رسول بود .

از ويژگي هاي شهيد حيدري مي گويد:

واقعاً سخت است افرادي مثل شهيد رسول مردان چند بعدي  هستند چهره هاي مذهبي – مسلمان واقعي ولي رسول آدمي بود كه خودش را براي مسلمانان جهان وقف كرد و شهادت بهترين دستمزد او بود و ما قبل از آشنايي با رسول و تقريباً قبل از شروع كار در بوسني خيلي بسته بودم خوب چون ما نظامي بوديم  و قواره اي كار چي كرديم  و با راهكارهاي محدودي كار مي كرديم ولي  با روابط پيدا كردن با رسول و هم تيپهاي او مثل شمس باز شدم و از فضاي بسته كه ايده آل من بود بيرون آمدن و جهان شمول شدم و هر وقت مي خواستم كاري يا تلاشي كنم خودم را جزء يك  ميليارد مسلمان  مي دانستم و هميشه سعي مي كردم در كارهايم كم نگذاريم و تئوري شمشير ايشان كه مسائل سياسي و حكومتي مشكل است وما در اين بابها درسهاي زيادي از شهيد گرفتيم و شهادت ايشان هم باعث شد كه هم مظلوميت ايشان نمودار بشه و هم سازمان توجه بيشتري به بحث شخصيتي بچه ها داشته باشد و ما وادار به انجام كارهايي براي بچه ها شديم  كه الان فكر مي كنم بچه ها خيلي حساب شده تر عمل مي كنند .

در آخر درباره تئوري شمشير شهيد رسول، بگويد:

تئوري شمشير شهيد به اين معني بود كه اگر مسلماني مورد ستم واقع شده است بايد شمشير برداشت و به مبارزه با ظلم پرداخت.  همين است. من اين مسئله را ريز نكردم چون بحث خاطره بود ولي دو نكته برايتان بيان كنم . يك روايتي داريم اگر گروهي از مسلمانان منحرف بشوند بهترين وسيله شمشير است كه آنها را راست كرد و اين تعبير روايت است و تئوري هم نشأت گرفته از همين اصل است و اگر مسلماني هرجا مورد ستم قرار گيرد فقط به وسيلۀ شمشير مي توان برآنها پيروز شد .

منبع : قرارگاه الزهرا (س)– تهران نقسا – دي ماه سال 1379 طرح جمع آوري خاطراتي از زندگاني و عملكرد شهيد رسول حيدري .
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده