روايت آيت الله العظمي بهجت از سرنوشت شيخ فضل الله نوري
شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
ملا فتح علي گفت: اگر او شيخ فضل الله است، مي بينم كه از عراق به ايران مي رود و به جرم حق گويي كشته مي شود.
آيت الله شيخ عباس محفوظي رييس دفتر مرجع فقيد شيعه آيت الله العظمي بهجت (ره) خاطرات و ابعاد علمي و معرفتي آيت الله بهجت را تشريح كرد.
از اولين ملاقات و آشنايي خود با مرحوم آيت الله بهجت(ره) بگوييد ؟
بسم الله الرحمن الرحيم
يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (مجادله؛ 11) وقتي وارد حوزه علميه قم شدم، آيت الله بهجت ( ره ) نيز از نجف تشريف آورده بودند؛ مدتي در زادگاهشان بودند و بعد به قم آمدند، البته تصميم مراجعه به نجف را داشتند، اما زماني كه به قم آمدند، اساتيد ايشان در نجف يكي پس از ديگري از دنيا رفته بودند؛ لذا در قم ماندگار شدند؛ راجع به نحوه آشنايي بنده با ايشان بايد عرض كنم، شنيدم در درس آيت الله بروجردي (ره) اشكال كرده و اشكال هم مورد توجه واقع شده از آن به بعد مورد توجه فضلاي جوان واقع شد، به گونه اي كه رفقاي ما پاي درس ايشان رفته بودند و براي آن ها مكاسب تدريس مي كردند.
بعد از آن براي اقامه نماز جماعت به مسجد فاطميه تشريف آوردند، قبل از آيت الله بهجت؛ آيت الله شيخ عبد النبي اراكي امامت جماعت مسجد را بر عهده داشتند، بزرگاني مانند آيت الله مشكيني در نماز ايشان حاضر مي شدند و مسجد رونق خاصي داشت.
قبل از مرجعيت گاهي خدمتشان مي رسيدم تا بعضي از مسائل را استفاده كنيم، مسائلي كه در ديگران نبود، بالاخره ايشان از نجف آمده بودند و شاگرد آقاي قاضي بودند لذا خدمتشان مي رسيديم و بعضي از مسائل را دستور مي گرفتيم.
* بعد از رحلت آيت الله اراكي جامعه مدرسين ايشان را به عنوان يكي از مراجع وقت اعلام نمودند و ايشان نمي پذيرفتند؛ اگر ممكن است اشاره اي به اين مطلب داشته باشيد.
آقايان جامعه مدرسين در جلسه اي بعضي از آقايان را براي مرجعيت معرفي كردند، يكي از سه نفر اولي كه راي آوردند، آيت الله بهجت بود؛ اما روحيه ايشان روحيه اي بود كه امر مرجعيت را به اين سادگي قبول نمي كردند و از كنار اين اقدام جامعه مدرسين به سادگي گذشتند و واكنش خاصي نداشتند، زماني كه براي عمل چشم به تهران رفته بودند، بعد از مراجعت، به عيادت ايشان رفتيم و عرض كرديم، افراد زيادي مقلد حضرت عالي شده اند، براي پاسخگويي به مسائل شرعي مردم به دفتر نياز داريد، اما نپذيرفتند، در نهايت با اصرار دوستان و ارادتمندان تصميم گرفتيم رساله ايشان را تنظيم و منتشر كنيم.
به ايشان عرض كردم، تا زماني كه اين رساله چاپ شود در خدمت شما هستم و شما از اين جهت ناراحت نباشيد، بنده به گمان اينكه اين مسئله بعد از پنج، شش ماه سر و ساماني مي گيرد وارد اين عرصه شدم، اما در نهايت همكاري بنده در دفتر حضرت آيت الله بهجت تا آخرين روزهاي حيات ايشان ادامه يافت.
* نظر بزرگان درباره شخصيت علمي و عرفاني آيت الله بهجت چگونه بود ؟
زماني كه مرحوم آيت الله شيخ كاظم شيرازي از بزرگان بنام نجف و از اساتيد فقه آيت الله بهجت به ايران آمدند آقايان و بزرگان زيادي مانند آيت الله روحاني؛ آيت الله احمدي ميانجي و.... به ديدن ايشان رفتند، ايشان فرمودند: از آقاي شيخ محمد تقي بهجت غافل نباشيد، ايشان در نجف خيلي درس خوانده اند و زحمت كشيده اند؛ از وجودشان استفاده كنيد.
حضرت آيت الله بهجت در ابتدا به كربلا وارد شدند و درس هاي مقدماتي را آنجا خواندند و بعد به نجف رفتند، در نجف اشرف علاوه بر دروس حوزي متداول مانند فقه و اصول و شايد فلسفه، وارد سير و سلوك شدند و كسي را كه شايسته اين مطلب مي دانستند، مرحوم قاضي از شاگردان سيد احمد كربلايي بود كه شاگردان زيادي مانند آيت الله شيخ محمد تقي آملي، علامه سيد محمد حسين طباطبايي و جمع كثيري از طالبان عرفان را تربيت نمودند و يكي از شاگردان اخير ايشان هم آيت الله بهجت بود.
آيت الله بهجت، درس هاي رسمي حوزه را خوب خواندند و از شاگردان خوب مرحوم ميرزا محمد حسين غروي اصفهاني بودند و در درس هاي مرحوم ميرزاي نائيني و سيد ابو الحسن اصفهاني شركت فعالي داشتند و مقداري هم در درس آيت الله خويي بودند، بعدها شاگرد رسمي آيت الله سيد كاظم شيرازي و مرحوم آيت الله اصفهاني شدند و در سير و سلوك نيز شاگرد مرحوم سيد علي قاضي بودند.
* وضعيت زندگي شان در قم چگونه بود؟ و چرا مانند استاد خود مرحوم قاضي طباطبايي شاگرداني را در عرفان تربيت ننمودند؟
ايشان در قم همواره اجاره نشين بودند و خانه هاي زيادي عوض كردند و در اين اواخر، كسي باني شد و خانه كوچكي در گذر خان برايشان تهيه نمود، با اين كه علاوه بر فقه و اصول و فلسفه در عرفان ممتاز بودند، منتهي حاضر نشدند مانند استادشان شاگرداني را تربيت كنند، شايد زمينه را براي اين امر مناسب نديدند، با اينكه از نظر فقه و اصول مجتهد ممتازي بود و از نظر اخلاق هم در دل ها نفوذ داشت و به قول شيخ انصاري \"خرج من القلب و دخل في القلب\" از عمق جان سخن مي گفت و در دل دوستان مي نشست.
بعد از پيروري انقلاب، همراه آيت الله مشكيني با اعضاي جامعه مدرسين خدمت امام رسيديم؛ مرحوم آيت الله مشكيني به امام پيشنهاد كرد همانطوري كه فقه و اصول در حوزه هاي علميه رواج دارد بايد درس اخلاق را هم رسميت بخشيد و امام فرمودند: سراغ آيت الله بهجت برويد و به ايشان پيشنهاد كنيد.
گفتند: قبول نمي كند.
امام فرمود اصرار كنيد، چون امام ايشان را خوب مي شناخت و از هر جهت ممتاز بودند و در اوج سادگي زندگي مي كردند، واقعا از لحاظ اخلاق عملي موثر واقع مي شدند
*جلسه استفتاء ايشان چه موقع فعال شد و چه خاطره اي از آن جلسات داريد ؟
براي هر مرجعي سئوالات مختلف از اقصي نقاط دنيا فرستاده مي شود، ايشان هم بايد پاسخگو باشند و برخي از اين مسائل و سئوالات نياز به گفتگو و مذاكره دارد، شوراي استفتاء دفتر ايشان در ابتداي امر دو نفر بود و گاهي تنها من و آيت الله بهجت بوديم، بعد تعداد اعضاي شورا افزايش يافت و در اين اواخر به پنج نفر رسيد، از امتياراتي كه در ايشان ديدم حضور ذهن عجيب و تسلط كامل به آراء و نظرات فقهي بود، طبق روال، مسائل بايد يك هفته قبل تحويل ايشان داده مي شد تا تحقيق لازم را داشته باشند، اما وقتي مسائل را تحويل مي داديم روز بعد پاسخ مي دادند؛ به ياد ندارم در مدت 15 سالي كه خدمت ايشان بودم، پاسخ به مسائل را به هفته بعد موكل كرده باشند، الا چند مورد خاص. ايشان تسلط فوق العاده اي به اقوال قدماي علماء مانند محقق حلي؛ علامه حلي و شيخ طوسي داشتند و به حرف هاي ايشان عنايت داشتند و گاهي مي فرمود؛ اين حرف را محقق در «معتبر» گفته است.
*از مسائلي كه شايد كمتر مورد توجه قرار گرفته است شرح حال بزرگان از زبان آيت الله بهجت است، لطفا خاطره اي در اين خصوص بفرمائيد.
از اموري كه براي ما خيلي جالب بود، آشنايي ايشان با مسائل و رجال حوزه هاي نجف، سامرا و كربلا و شناخت كامل از جريان مشروطه و علماي آن روز بود،، زماني به ايشان عرض كردم: بايد اين مطالب نوشته و ثبت شود، اما در جواب مي فرمودند: هاضمه مردم نمي تواند اين مسائل را درك كند، از جمله مي فرمودند: زماني در جلسه مرحوم آيت الله محمد تقي شيرازي معروف به ميرزاي دوم، مرحوم شيخ عبد الكريم حائري و آيت الله شيخ فضل الله نوري حضور داشتند، در آن جلسه به مرحوم ميرزا اطلاع دادند شيخي ساده وارد شده و مي خواهد شما را ببيند، وقتي وارد شد، ميرزا خيلي او را احترام كرد و مسائل علمي بين آن دو مطرح شد آن شخص «ملا فتح علي سلطان آبادي» بود، از ميرزا سئوال كرد، اين دو نفر يعني «مرحوم حائري و شيخ فضل الله نوري» كيستند ؟ ميرزا در جواب فرمود، ايشان شيخ فضل الله نوري است، ملا فتح علي گفت: اگر او شيخ فضل الله است، مي بينم كه از عراق به ايران مي رود و به جرم حق گويي كشته مي شود، گفت، اين آقا كيست گفتند: شيخ عبد الكريم حائري، تاملي كرد و گفت، ايشان نيز به ايران مي رود و مرجعيت تامي مي يابد، مرحوم حاج شيخ عبد الكريم گفته بود من نمره دوم و سوم علماي عراق هستم؛ من كجا و ايشان كجا، بالاخره به قم آمد و مرجع منحصر بفرد ايران شد.
اين مطالب را چه كسي باور مي كند، هاضمه مردم نمي تواند درك كند و از اين قبيل حكايات زياد نقل مي نمودند مرحوم آيت الله شيخ محسن اراكي در اراك تفسير قرآني مي گفتند، ايشان نقل مي كرد در ذيل آيه « يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (مجادله؛ 11) » روايتي ديدم كه مضمون آن روايت اين بود، اگر كسي در طلب علم باشد و از دنيا برود در درجه انبيا است و ايشان مي گفت؛ كتاب را بستم و برايم سئوال شد، چگونه چنين مطلبي ممكن است و نتوانستم اين مسئله را درك كنم تا اينكه فردا درس رفتم، شخصي گفت؛ عرضي دارم؛ گفتم: بعد از درس در خدمت هستم، بعد از درس به من گفت: ديشب رسول الله را خواب ديدم و فرمود؛ به شيخ بگو اين روايت صحيح است و من گفته ام.!
توصيه آيت الله بهجت به سالكان و طالبان عرفان چه بود ؟
روزي به ايشان عرض كردم، نسل شاگردان آقاي قاضي رو به انقراض است و تنها سه نفر در قيد حيات هستند، آقاي مرندي در مرند؛ آقاي موسوي در همدان و شما، شروع كرد در فضائل مرحوم ميرزا علي اكبر مرندي صحبت كردند؛ گفتم چه مي كنيد، چرا شاگرداني را تربيت نمي كنيد ؟ به هر حال زمينه را مستعد اين مطلب نديدند، چه كسي قدرت و حوصله ايشان را داشت ؟! در سن هشتاد سالگي نماز صبح را به جماعت با آن حال و هواي خاص بخواند و ارباب حوائج را پاسخ دهد و بعد از آن هر روز به حرم فاطمه معصومه (سلام الله عليها)برود و سپس هر شب در جلسات استفتاء حاضر شود!
گاهي اوقات هنوز جلسه استفتاء شروع نشده بود، آقا شمع و چراغي روشن مي نمودند؛ چه راز و نيازها داشتند، خدا مي داند در تابستان ها كه مشهد تشريف مي بردند و ميهمان ثامن الحجج بودند هر روز مقيد بود دو سه ساعت در حرم بماند چه مناجاتي داشتند
وقتي از ايشان سئوال مي شد راه رسيدن انسان به خدا و ورود به وادي سير و سلوك چيست؛ مي فرمود: دو كلمه؛ تعبد و اجتناب از گناه.
* كرامت هاي بسياري از آيت الله بهجت نقل شده، كرامتي كه فكر مي كنيد نقل نشده يا كمتر گفته شده را بيان كنيد ؟
اگر كسي بخواهد در كرامات ايشان بنويسد، زندگي و رفتن ايشان كرامت بود، سخن ايشان كرامت بود، 45 سال پيش آيت الله شيخ كاظم شيرازي از علماي نجف به قم آمد و به ما گفتند:« از شيخ محمد تقي بهجت غافل نباشيد، ايشان خيلي در سير و سلوك كار كرده است».
مگر امثال ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي به اين راحتي ميرزا جواد آقا شدند؟! نقل است، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي رضوان الله عليه، مدّت چهارده سال ملازم جمال الاولياء و العرفاء مرحوم آخوند ملا حسينقلي همداني رضوان الله عليه بودند. مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مي گفت: روزي استاد به من فرمود تربيت (فلان شخص) به عهده شما است. و آن شاگرد، بسيار همّت عالي و سعي بلند و رَسا داشت، شش سال در مراقبت و مجاهدت دوران مقدّماتي تجرّد را پيمود و قابليّت افاضه مقام تجرّد را پيدا نمود. خواستم به دست استاد بدين خلعت مخلَّع گردد، او را نزد استاد خود بردم عرض كردم: اين آقا كار خود را انجام داده و مطلوب آن است كه به دست مبارك بدين فيض نايل آيد.
مرحوم آخوند رضوان الله عليه با دست مبارك خود اشاره اي فرمودند و گفتند: تجرّد مثل اين است. آن شاگرد مي گويد: فوراً ديدم من از بدنم جدا شده ام و تمام بدن خود را در كنار خود به همان حال كه بوديم مشاهده مي نمودم.
امام به آقا مصطفي خميني فرموده بود: «آقاي بهجت موت اختياري» دارد و شناخته بود، گاهي براي امام مسائلي پيش مي آمد، آقاي بهجت به امام(ره) پيغام مي دادند، قرباني كنيد و راهنمايي مي كرد تا خطر از امام دفع شود، آيت الله شيخ كاظم شيرازي مي فرمود: شاگردان مرحوم قاضي همه در مدرسه قزويني ها دور هم جمع بودند، خواستند شاگردان مرحوم قاضي را امتحان كنند، از آيت الله بهجت كه جوان بود سئوال كردند؛«الان شيخ غلام حسين كجا و در چه حال است ؟ آقاي بهجت گفتند: الان او در كنار فرات است و لباس خود در آورده است و مي خواهد در آنجا بماند و غسل جمعه كند و بعد از تاملي گفتند: الان لباس خود را پوشيد و وارد نجف شد، گفتم الان كجاست ؟ گفت: الان پشت در است». البته اين امور در نزد اهل معرفت اهميت چنداني ندارد، ايشان به حقيقت عرفان حق رسيده بود، جامع فقه و كلام و اخلاق بود و واقعا فقيه و اسلام شناس بود.
شخصي از علماي اروميه در مكه به من گفت، آقاي بهجت در اروميه كسي را ندارد كه تبليغش كند، اما از هر كه مي پرسيم مقلد كه هستي مي گويد: «آيت الله بهجت».
آيا ايشان در خصوص ظهور حضرت حجت نظر خاصي داشتند ؟
ايشان هميشه مي فرمودند: دعا كنيد كه فرج نزديك شود و هرگز وقت تعيين نكردند، بلكه مي فرمود؛ دعا كنيد، گاهي سئوال مي كرديم چگونه مي توان به محضر امام زمان عليه السلام تشرف يافت، هرگز ادعا نمي كرد، اما از كساني كه خدمت امام رسيده بودند براي ما مطالبي نقل مي كردند؛ مثلا مي فرمودند: زماني كه يكي از اهالي خراسان در منا از دنيا رفته بود در آنجا حضرت بر بالينش آمد. ولي نمي گفتند؛ چه كسي را ديد « چه ديد و اين مطالب از اسرار است.»
نگاه آ يت الله بهجت به فلسفه و عرفان چگونه بود ؟
ايشان فلسفه را خوانده بود و نظري داشتند كه مخالف با فلسفه نبود، حتي در اوائل ورود به قم مدتي نيز منظومه ملا هادي سبزواري را تدريس مي نمودند.
منبع: پايگاه اطلاع رساني مركز خبر حوزه
انتهاي پيام/
نظر شما