زندگینامه
بسمه تعالي
شهيد حسين اخلاصي زنگنه در سال 1338 در خانواده اي مذهبي در شهر كرمانشاه چشم به جهان گشود وي در همان اوائل كودكي علاقه وافري به شركت در مراسمات سوگواري ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصا" ارادت ويژه اي به سالار شهيدان امام حسين (ع) كاملا" مشهور بود. همچنين حضور مستمر و با عشق وي در جلسات قرآن نيز نشان دهنده اين بود كه ايشان در همان ابتدا به غدير مي انديشيد و جهت كامل نمودن آن احتياج به هادي واولي الامر داشت كه ذوب شدن خود و پيدا نمودن خود را در آن بيابد و وضعيت كفرآميز دوران ستم شاهي او را زجر مي داد لذا در موقعي كه دانش آموز بود با افكار نوراني حضرت امام (ره) آشنا گرديد و اولي الامر زمان خود را يافت و در اين راستا با پخش اعلاميه ها و نوارهاي حضرت امام (ره) و شركت در تظاهرات مراتب انزجار خود را نسبت به رژيم ستم شاهي اعلام مي نمودند و بعد از پيروزي با شركت در گروه هاي گشت و پايگاه هاي مردمي از نظام مقدس پاسداري مي نمود با شروع جنگ تحميلي سريعا" به سپاه رفت و به جبهه اعزام شد . ( مهر 59 ) و در عملياتهاي نامنظم و منظمي زيادي از جمله بيت المقدس ، مسلم بن عقيل و ..... شركت داستند ايشان در سال 1359 مسئول گروهان مسجد موسي بن جعفر (ع) وسپس جهت دوره فرماندهي به تهران معرفي شدند و سپس فرماندهي گردان عاشورا ( از تيپ المهدي ) و گردان ضربتي صاحب زمان (عج) و همچنين مسئوليت محور سومار به وي واگذار گرديد و بالاخره ايشان در مورخه 25/8/1361 در مرحله دوم عمليات مسلم بن عقيل در جبهه سومار در شهر مندلي عراق به آرزوي ديرينه خود رسيدند و شربت گواراي شهادت را نوشيدند از خصوصيات اخلاقي ايشان حسن خلق و جذابيت عجيب ايشان بود و نسبت به فقرا بسيار مهربان و حساس بودو در اين امر به مولاي خود حضرت علي (ع) اخلاص ايثار ، از خود گذشتگي ، صداقت و اخلاص از خصائص بارزايشان بودند به اعتراف كليه دوستان و حتي افرادي كه در محل زندگي نبست به ارزشهاي نظام بي تفاوت بودند. و بسيار مسلط در بحث و سخنراني بود و با هر كس صحبت مي نمودند كاملا" وي را مسحورمي كرد و در جبهه ضمن كارهاي موجود روزمره با دائر كردن كلاسهاي اخلاق در بالا بردن روحيه رزمندگان اسلام سهم بسزائي داشت در خصوص مسلط بودن در بحث و داشتن اطلاعات بالا گفتم خوب است يك خاطره از صدها خاطره ايشان جهت شما بازگو نمايم و آن اين كه در سال 59 ايشان به همراه شهيد بزرگوار علي سوري فرمانده عمليات سپاه استان كرمانشاه جهت كاري مي رفتند كه اجتماعي از برادران حزب الهي را در حال نهي از منكر مي بيند ايشان هم به جلو رفتند و با سه نفر از آن افرادي كه در حال گناه بوده اند صحبت مي كند آن سه نفر آنچنان تحت تأثير قرار مي گيرند كه مي گويند ايشان كه بود عجب آدم خوبي سپس هر سه نفر متحول شده و تغيير رويه مي دهند و حتي به جبهه نيز مي روند كه يكي از آنها شهيد مي شوند و دو نفر ديگر به سپاه مي روند و گزينش مي شوند كه هم اكنون از اعضاي خوب و فعال سپاه مي باشند .
و السلام
شهيد حسين اخلاصي زنگنه در سال 1338 در خانواده اي مذهبي در شهر كرمانشاه چشم به جهان گشود وي در همان اوائل كودكي علاقه وافري به شركت در مراسمات سوگواري ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصا" ارادت ويژه اي به سالار شهيدان امام حسين (ع) كاملا" مشهور بود. همچنين حضور مستمر و با عشق وي در جلسات قرآن نيز نشان دهنده اين بود كه ايشان در همان ابتدا به غدير مي انديشيد و جهت كامل نمودن آن احتياج به هادي واولي الامر داشت كه ذوب شدن خود و پيدا نمودن خود را در آن بيابد و وضعيت كفرآميز دوران ستم شاهي او را زجر مي داد لذا در موقعي كه دانش آموز بود با افكار نوراني حضرت امام (ره) آشنا گرديد و اولي الامر زمان خود را يافت و در اين راستا با پخش اعلاميه ها و نوارهاي حضرت امام (ره) و شركت در تظاهرات مراتب انزجار خود را نسبت به رژيم ستم شاهي اعلام مي نمودند و بعد از پيروزي با شركت در گروه هاي گشت و پايگاه هاي مردمي از نظام مقدس پاسداري مي نمود با شروع جنگ تحميلي سريعا" به سپاه رفت و به جبهه اعزام شد . ( مهر 59 ) و در عملياتهاي نامنظم و منظمي زيادي از جمله بيت المقدس ، مسلم بن عقيل و ..... شركت داستند ايشان در سال 1359 مسئول گروهان مسجد موسي بن جعفر (ع) وسپس جهت دوره فرماندهي به تهران معرفي شدند و سپس فرماندهي گردان عاشورا ( از تيپ المهدي ) و گردان ضربتي صاحب زمان (عج) و همچنين مسئوليت محور سومار به وي واگذار گرديد و بالاخره ايشان در مورخه 25/8/1361 در مرحله دوم عمليات مسلم بن عقيل در جبهه سومار در شهر مندلي عراق به آرزوي ديرينه خود رسيدند و شربت گواراي شهادت را نوشيدند از خصوصيات اخلاقي ايشان حسن خلق و جذابيت عجيب ايشان بود و نسبت به فقرا بسيار مهربان و حساس بودو در اين امر به مولاي خود حضرت علي (ع) اخلاص ايثار ، از خود گذشتگي ، صداقت و اخلاص از خصائص بارزايشان بودند به اعتراف كليه دوستان و حتي افرادي كه در محل زندگي نبست به ارزشهاي نظام بي تفاوت بودند. و بسيار مسلط در بحث و سخنراني بود و با هر كس صحبت مي نمودند كاملا" وي را مسحورمي كرد و در جبهه ضمن كارهاي موجود روزمره با دائر كردن كلاسهاي اخلاق در بالا بردن روحيه رزمندگان اسلام سهم بسزائي داشت در خصوص مسلط بودن در بحث و داشتن اطلاعات بالا گفتم خوب است يك خاطره از صدها خاطره ايشان جهت شما بازگو نمايم و آن اين كه در سال 59 ايشان به همراه شهيد بزرگوار علي سوري فرمانده عمليات سپاه استان كرمانشاه جهت كاري مي رفتند كه اجتماعي از برادران حزب الهي را در حال نهي از منكر مي بيند ايشان هم به جلو رفتند و با سه نفر از آن افرادي كه در حال گناه بوده اند صحبت مي كند آن سه نفر آنچنان تحت تأثير قرار مي گيرند كه مي گويند ايشان كه بود عجب آدم خوبي سپس هر سه نفر متحول شده و تغيير رويه مي دهند و حتي به جبهه نيز مي روند كه يكي از آنها شهيد مي شوند و دو نفر ديگر به سپاه مي روند و گزينش مي شوند كه هم اكنون از اعضاي خوب و فعال سپاه مي باشند .
و السلام