"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 24 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «چند دقیقهای گذشت و نه خبری از سردار زلفخانی شد و نه از نیرویهای کمکی، چند موشکی که با خود داشتم برای دور نگاه داشتن کماندوها شلیک کرده و دیگر موشکی برایم باقی نماند، نگران شده و برای اطلاع یافتن از اوضاع و آوردن موشک به این طرف پل آمدم که خبر شهادت سردار زلفخانی را از بچهها شنیدم.»