شهدای فارس - صفحه 64

آخرین اخبار:
شهدای فارس
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «20»

حال و هوای هویزه در سال 63

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «به شهر شهيدپرور هويزه رسيديم. شهری که خيلی از جوان‌های پاسدار ما را تکه‌تکه يا زنده‌ به گور کردند. هويزه‌ای که با خاک و خون يکسان شده بود و...» متن کامل خاطره بیستم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

پیکر مطهر طلبه شهید مدافع امنیت«محمد زارع مویدی» در شیراز تشییع شد

پیکر مطهر طلبه شهید مدافع امنیت «محمد زارع مویدی» شنبه ۲۸ آبان از پل معالی آباد و مسجد شهید آیت الله دستغیب به طرف پارک ملت، محل شهادت این شهید گرانقدر تشییع شد.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «19»

مادری چشم انتظار فرزند

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از شهرهای خرمشهر و آبادان گذشتيم، به سوی هويزه در حرکت بوديم، در کنار جاده هفت شهيد گمنام را در کنار همديگر به خاک سپرده بودند. شهيدانی که مادرانشان در انتظار بازگشت آنها می‌باشند اما...» متن کامل خاطره نوزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «18»

شهری زير چکمه‌های دژخيمان

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «صدای سوت باد گوشم را نوازش می‌دهد. شهری خالی از سکنه، شهری که در زير چکمه‌های دژخيمان له شده است و...» متن کامل خاطره هجدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «17»

مدرسه‌ای که زیر خاک بود

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از درِ سينما وارد شدم. پس از برخورد با چند خمپاره 60 که عمل نکرده بود وارد يک مدرسه راهنمايی شدم. کره جغرافيايی زمين روی ميز است و پاره شده بود و...» متن کامل خاطره هفدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «16»

مغولانِ زمان

شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «صدا خمپاره سکوت مرگبار شهر را فرو شکسته است. شهری که وقتی انسان نگاه می‌کند به خيال اينکه هزاران سال بدون سکنه مانده و...» متن کامل خاطره شانزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

یک طلبه بسیجی در جریان اغتشاشات شیراز به شهادت رسید

«محمد زارع مویدی» طلبه بسیجی در جریان اغتشاشات شیراز بر اثر پرتاب کوکتل مولوتف به دست اغتشاشگران به شهادت رسید.
وصیت‌نامه شهید «محمدعلی وطن‌خواه باغسیاهی»

از شهادت در راه خدا نترسید

شهید وطن‌خواه در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «پيام من به شما اين است که آستين‌ها را بالا بزنيد، از جنگ و شهادت در راه خدا نترسيد و بر امپرياليسم شرق و غرب و اسرائيل بشوريد.»
خاطره‌ خودنوشت شهيد پارسایی«2»

شام و ناهار به طعم خمپاره 60

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « در اين مدت که ما در جبهه شوش بوديم يک دقيقه‌ای نبود که صدای انفجار به گوش نخورد هميشه صبحانه و ناهار و شاممان خمپاره 60 و...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
خاطره‌ خودنوشت شهيد پارسایی«1»

معجزه‌ای دیگر در ارومیه

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در اروميه يک معجزه بسيار عظيمی به چشم خورده آن هم اين بود که يک برادر انتظامات از برج يک هتل چهار طبقه به پایين افتاد و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد پارسایی «3»

نجات یافته از سياه چاله‌های زندگی و گردنه‌های روزگار

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در وصیت خود می نویسد: « بايد از رهبرم، امامم، حجت عصر ما، خمينی بت‌شکن قدردانی کنم که مرا از سياه چاله‌های زندگی و گردنه‌های روزگار به سوی پرتگاه‌ها روانه بود نجات داد و...» متن کامل وصیت سوم این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد پارسایی «2»

امام زمانم نِدای «هل من ناصر ينصرنی» سر داده است

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در وصیت خود می‌نویسد: «حساب کنيد که امام حسين (ع) حاضر است و امداد «هل من ناصر ينصرنی» سر داده و چون...» متن کامل وصیت دوم این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «25»

اشک‌های یک شهید در روضه حضرت رقیه (س)

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعضی وقت‌ها كه به خوابگاه می‌آمد می‌رفت زير پتو و با گوشی روضه حضرت رقيه (س) گوش می‌داد و گريه می‌كرد...» قسمت بیست و پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «24»

حمامی دبش به روش سنتی

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ساعت 11 بود که داشتیم به روشی سنتی آب گرم می‌کردیم که حمام کنیم. اول برادر حمید حمام کرد و بعد هم یکی از برادران همرزم دیگرمون سر و صورت خودش را شست و نوبت من که رسید...» قسمت بیست و چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «21»

سرعت‌گیر شهادت چیست؟

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «اما خارج از این‌ها شهادت سخت هست و لبیک گفتن به شهادت و تا آخر بر این شعار ایستادن سخت‌تر و شاید به جای شعار، عقیده گفتن بهتر است و...» قسمت بیست و یکم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

تاریخ تکرار می شود، به یاری حسین زمان بشتابید

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در وصیت خود می نویسد: «ما که می‌دانيم اگر کشته شويم پيروزيم و اگر هم بکشيم پيروزيم اگر به ياری اسلام نشتابيم پس چه فرقی بين ما و دشمنان امام حسين(ع) می‌باشد زيرا...» متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.

سید مهمان چند روزه‌ی مادر

شهيد «سيد غضنفر پارسایی» خرداد سال 1343 به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصیلی و با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه نبرد شد. مادر اين شهيد بزرگوار در خاطره‌ای می‌گويد: «غضنفر عاشق جبهه و جنگ بود ولی ...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

شهيد «محمدرضا نامدار بيلويی» در قاب تصاویر

شهيد «محمدرضا نامدار بيلويی» فروردین سال 1335 به دنیا آمد و آبان سال 1361 در منطقه عين خوش به شهادت رسید. تصاویری از این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.

محمدرضا در خط مبارزین و مبلغین

شهيد «محمدرضا نامدار بيلويی» فروردین سال 1335 به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصیلی و با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه نبرد شد.» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

رفیق خوشبخت ما، مصیب درستکار!

رفقای واقعی آنان هستند که آرزوی خوشبختی رفیقشان را دارند و این آرزو در کربلای ایران با به شهادت رسیدن معنا می‌گرفت و رفقا اینطور برای یکدیگر آرزوی خوشبختی می‌کردند. گروه چندرسانه‌ای نوید شاهد تصاویری از این رفقای خوشبخت را به نمایش می‌گذارد که رفیق خوشبخت ما، امروز شهید «مصیب درستکار» است.
طراحی و تولید: ایران سامانه