خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 6

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فکر خانواده شهدا باشید

بتول مرادی مادر شهید «قاسم اکبری» می‌گوید: «زمانی که قاسم به جبهه رفت به من اطلاع نداد، نگران بود نکند حس مادری‌ام اجازه رفتن او را به جبهه بگیرد، به خانه پدرم رفت و از آنجا به جبهه اعزام شد. در جبهه که بود مدام برای پدرم نامه می‌نوشت؛ به مادرم بگویید نگران من نباشد. به فکر خانواده شهدا باشید که فرزندانشان در راه خدا شهید شدند.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

دوست دارم جانم را فدای نجات کسی کنم

احمد مولایی سروندانی پدر شهید «فردین مولایی سروندانی» نقل می‌کند: «همیشه می‌گفت دوست‌دارم در جبهه شهید شوم. هر چه به شهید گفتم که به جبهه نرود قبول نکرد. می‌گفت دوست‌دارم برای نجات کسی جانم را فدا کنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

مادرم دعا کن شهید شوم

فرنگیس خاکسار مادر شهید «علیرضا زغل» می‌گوید: «مادرم دعا کن شهید شوم. مادر عزيز، از دست فرزند خودت ناراحت نباش. فقط دعا کن که خدا مرا ببخشد و شهيد کند. چون ما خيلی آرزوی شهادت داريم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

علیرضا رفتن به خدمت سربازی را مقدس می‌دانست

رقیه کریمی مادر شهید «علیرضا براتی» می‌گوید: «علیرضا وقتی به مرخصی آمده بود من خیلی بی‌تابی می‌کردم، مدام به او اصرار می‌کردم که نرود ولی او می‌گفت: رفتن به خدمت سربازی مقدس است.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطره‌نگاری والدین شهدا

محمد پسری خوش اخلاق و مومن بود

مادر شهید «محمد زینعلی موخر» می‌گوید: محمد من 18 ساله بود که به جبهه رفت. او بقیه با بقیه فرزندانم متفاوت بود و بسیار خوش اخلاق و مومن بود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

علی به من توصیه کرد نگران شهیدت نباش

مرتبه عباس‌خوش‌روزی مادر شهید «علی محمدی» روایت می‌کند: «علی پسر خیلی مهربانی بود. در میان اقوام و آشنایان هم زبانزد بود. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد. قبل از اینکه به شهادت برسد، من خوابش را دیده بودم و در خواب به من توصیه می‌کرد، نگران نباشم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

علی‌محمد توصیه می‌کرد؛ خواهران و برادرانش را انقلابی تربیت کنیم

مدینه عبدالملکی مادر شهید «علی‌محمد نادری» می‌گوید: «خدا رو شکر می‌کنم که فرزندم در راه میهنش به شهادت رسیده است. به من توصیه می‌کرد؛ خواهران و برادرانش را انقلابی تربیت کنم و در راه امام حسین(ع) باشند.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

علی‌اکبر مشتاق خدمت بود

صفرعلی یوسفی پدر شهید «علی‌اکبر یوسفی» نقل می‌کند: «با شروع جنگ تحملی من به جبهه رفتم. بعد از مدتی او نیز دلش می خواست به جبهه برود. من به او نمی‌توانستم اجازه بدهم به جبهه برود. خیلی سنش کم بود و به او توصیه می‌کردم: می‌توانی در پشت جبهه هم به مردم خدمت کنی. با شروع خدمت سربازی به ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران ملحق شد و سرانجام در حال برگزاری رزمایش به شهادت رسید.»
خاطره‌نگاری والدین شهدا

محمد با بقیه کودکان متفاوت بود

مادر شهید والامقام «محمد زمانی‌نیا» می‌گوید: «محمد با تمام فرزندانم متفاوت بود. او خیلی مهربان و دست ‌و دلباز بود و به دوستانش درس یاد می‌داد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

دفاع از کشور را برای خودش یک تکلیف می‌دانست

عوض نجف‌زاده پدر شهید «عزیز نجف‌زاده» می‌گوید: «عزیز مهربان و دوست‌داشتنی بود. بیشتر اوقات به مسجد می‌رفت. یادم می‌آید جنگ که شروع شد، مشتاق رفتن به جبهه بود. من نمی‌توانستم اجازه بدم که به جبهه برود اما شور و شوق او باعث شده بود، راضی شوم برای دفاع از کشورش به جبهه برود. همیشه می‌گفت: اگر جوانان به جبهه نروند، دشمن به خاک کشورشان نفوذ می‌کند.»
خاطره‌نگاری والدین شهدا

شهید چگونه پای قولی که به مادرش داد؛ ایستاد؟

مادر شهید والامقام «اکبر مدنی» می‌گوید: اکبر روزی که به جبهه می‌رفت، قول داد 15 روزه برگردد؛ اما پس از پانزده روز خبر شهادتش را آوردند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

رضایت مادرانه

کشور کشاورزمولایی مادر شهید «عبداله کریمی اسماعیل‌آباد» می‌گوید: «من راضی به رضای خداوند هستم. عبداله برای دفاع از خاک کشورش جانش را فدا کرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

عباس در نامه‌هایش همیشه می‌نوشت: «دوستتان دارم»

زيورمحمدلو مادر شهید «عباس زارع» می‌گوید: «در نامه‌هایش همیشه می‌نوشت: «دوستتان دارم». یادم می‌آید بار آخری که به مرخصی آمده بود، می‌گفت: ممکن است بار آخری باشد که به مرخصی می‌آیم، اگر شهید شدم نگران من نباشید.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.

شهید کاظم حسنی: می روم تا شلمچه را آزاد کنم

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با والدین بزرگوار شهید «کاظم حسنی قوام آباد» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرنگاری والدین شهدا

شهیدی که پس از شهادت به پدر لبخند زد

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر بزرگوار شهید «علی اکبر مرتضایی رتکی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
خاطرات شفاهی

پای صحبت با جانباز «علی‌اصغر درویش»

جانباز «علی‌اصغر درویش» دل و جان خود را در راه وطن و انقلاب خود گذاشته است و از نحوه آشنایی با سپاه پاسداران و نداشتن بازنشستگی در راه خدمت برایمان می‌گوید.
خاطرات شفاهی والدین شهید؛

موهای بهنام نظر حرم امام رضا(ع) شده بود

پدر شهید بهنام عقیلی قاسم پور در خاطراتی از نظر موهای فرزندش برای امام رضا(ع) و گم شدن بهنام در سن کودکی او برایمان خاطراتی را بیان می‌کند.
خاطرات شفاهی پدر شهید؛

دفاع از حرم حضرت زینب(س) زمان و مکان نمی‌شناسد

سیدعلی حسینی برادر شهید مدافع حرم از تیپ فاطمیون شهید «سید جاوید حسینی» در خاطراتی از برادر شهیدش گفت: «سیدجاوید از مداحان اهل بیت و حافظ کل قرآن بود. در افغانستان از پدر خواست به ایران برود و در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) فعالیت کند که در روز قیامت در محضر حضرت روسفید باشد.»
خاطرات شفاهی والدین شهید؛

نور معنویت در چهره فرزندم پیدا بود

مادر شهید "احمد کریمی" در خاطراتی از فرزند شهیدش او را فردی نورانی توصیف کرد و گفت: «احمد فرزند اولم بود در سنین کودکی بود که نماز و روزه خود را می گرفت. هر روز صبح به مسجد می رفت و نمازش را به جماعت می خواند.»
خاطرات شفاهی والدین شهید؛

پسرم با تاسیس کتابخانه، نسل انقلابی پرورش می‌داد

مادر شهید «جلال طالبی» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «جلال کتابخانه‌ای را تاسیس کرده بود و بچه‌های روستا را در آنجا تعلیم می‌داد. در آن زمان می‌گفت یک امام خمینی خواهد آمد و بچه‌های روستا را با اسلام آشنا می‌کرد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه