کتاب مردان دشت نور

کتاب مردان دشت نور

احساس شجاعت

سرهنگ به صورت استخواني و پوست تيره اش خيره شد.چشمانش درشت و كشيده بود . دستهايش بلند و انگشتانش استخواني و قوي به نظر مي رسيد . ناخودآگاه پرسيد : « قدت چقدر است ؟» حسن براي چند لحظه از افكار عميقش بيرون آمد و سريع جواب داد : « نزديك 190 سانتي متر»

مجنون شهادت

وقتي قرارگاه كميل تشكيل شد (تيمسار صياد شيرازي)، تيمسار عبادت،تيمسار آبشناسان و خيلي ها در آن حضور داشتند) من در كنار شهيد آبشناسان بودم و با هم به شناسايي مي رفتيم.

ابراهيم و آتش

40 كيلومتر پيشروي كرديم. اما سرهنگ بي توجه به اضطراب ما و موقعيت دشمن تا آنجا جلو رفت . طي يك كمين در محور دشت عباس، سه خودروي عراقي را منهدم كرديم و حدود 15 نفر از آنها را اسير كرديم و برگشتيم عقب .

هميشه در خط

«من از سالها پيش افتخار خدمت در محضر ايشان را داشتم و زماني كه ايشان فرماندهي جنگ نامنظم و يگان رنجر مركز پياده شيراز را داشتند در خدمت ايشان بودم .
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه