نوید شاهد زنجان - صفحه 79

آخرین اخبار:
نوید شاهد زنجان

مراسم «همراه با کاروان عطش» به یاد شهدا برگزار می‌شود

مراسم «همراه با کاروان عطش» به مدت چهل روز به همراه قرائت زیارت پرفیض زیارت عاشورا در مساجد زنجان به یاد شهدا برگزار می شود.

برکت روزمان را به یاد شهید «بابایی» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «اکبر بابایی» رقم بزنیم. شهید بزرگوار بیست و دوم دی‌ماه ۱۳۴۳‏، در روستای خرمال آباد از توابع شهرستان قزوین به دنیا آمد.

برکت روزمان را به یاد شهید «حسنلو» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «رمضان حسنلو» رقم بزنیم. شهید بزرگوار یکم خرداد ۱۳۴۶، در روستای جزلا از توابع شهرستان طارم به دنیا آمد. پدرش عزیزالله، کشاورز بود و مادرش فیروزه نام داشت.

برکت روزمان را به یاد شهید «نوحی» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «حمید نوحی» رقم بزنیم. شهید بزرگوار پانزدهم شهریور ۱۳۴۵، در شهرستان خرمدره به دنیا آمد. پدرش محمدنبی، کشاورز بود و مادرش مطهره نام داشت.

برکت روزمان را به یاد شهید «احمدی» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «نظرعلی احمدی» رقم بزنیم. شهید بزرگوار بیستم شهریور۱۳۳۹، در روستای قاضی کندی از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.

برکت روزمان را به یاد شهید «مرادی» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «عباس مرادی» رقم بزنیم. شهید بزرگوار چهاردهم اردیبهشت ۱۳۳۲ ‏، در روستای علم کندی از توابع شهرستان ماهنشان به دنیا آمد.

برکت روزمان را به یاد شهید «آقاجانلو» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «مصطفی آقاجانلو» رقم بزنیم. شهید بزرگوار سوم خرداد ۱۳۴۶، در روستای کردکندی از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.

برکت روزمان را به یاد شهید «زعفرانی» رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «اله وردی زعفرانی» رقم بزنیم. شهید بزرگوار دوم مرداد ۱۳۴۲، در روستای سیدی بلاغ از توابع شهرستان میانه به دنیا آمد.

مسابقه «نامه‌‌ای به دوست عزیزم» برگزار می‌شود

مسابقه «نامه‌‌ای به دوست عزیزم» ویژه فرزندان کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران با تلاش دبیر حجاب و عفاف بنیاد استان برگزار می شود.

مسابقه انشاء با موضوع «حجاب و عفاف» برگزار می شود

مسابقه انشاء با موضوع «حجاب و عفاف» ویژه فرزندان کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران با تلاش دبیر حجاب و عفاف بنیاد استان برگزار می شود.

مسابقه نقاشی «حجاب» ویژه فرزندان کارکنان برگزار می شود

مسابقه نقاشی حجاب با موضوع «من حجاب را دوست دارم» ویژه فرزندان کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان به تلاش دبیر حجاب و عفاف بنیاد استان برگزار می شود.

دومین دوره مسابقه «گوهر وجود» ویژه کارکنان بنیاد استان زنجان برگزار می شود

دومین دوره مسابقه «گوهر وجود» ویژه کارکنان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان به مناسبت هفته عفاف و حجاب برگزار می شود.

برکت روزمان را به یاد شهید «حیدری » رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «زیداله حیدری» رقم بزنیم. شهید بزرگوار نهم مهر ۱۳۳۲، در روستای کناوند از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.

برکت روزمان را به یاد شهید «قربانی » رقم بزنیم

برکت روزمان را به یاد شهید «سلام اله قربانی صوفیلر» رقم بزنیم. شهید بزرگوار دوم خرداد ۱۳۴۴‏، در روستای تازه کند از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.
فاتحان خرمشهر/ قسمت شانزدهم

دشمن چه ها که با خرمشهر نکرده بود!

در قسمت شانزدهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: به صراحت می توانم بگویم شهر خرمشهر به هنگام آزادسازی توسط رزمندگان اسلام یک شهر مخروبه و ویران بود. حتی مسجد جامع شهر نیز از آسیب گلوله های دشمن در امان نمانده و نصف گنبدش فرو ریخته بود. با دیدن وضعیت خرمشهر دل ها به درد می آمد. دشمن چه ها که با خرمشهر نکرده بود. بر در و دیوار شهر شعارهای عربی به طرفداری از صدام و حزب بعث نوشته شده بود.
فاتحان خرمشهر/ قسمت پانزدهم

یکی از زیباترین صحنه های عملیات بیت المقدس

در قسمت پانزدهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: این یکی از زیباترین صحنه های عملیات بیت المقدس بود. ما حدود ده یا دوازده نفر بودیم. بقیه نیروها هم پراکنده بودند. هر چند نفر در یک خانه و یا خیابانی درگیر بودند و عمده نیروها هم رفته بودند به سمت مسجد جامع شهر. حدود سه هزار نفر یک جا بیرون آمدند. همگی شعار می دادند : «الله اکبر!». زیرپوش سفید به تن داشتند و گونی سفیدی به نشانه تسلیم در دست گرفته بودند. نظامی بودند و با نظم و ترتیب گروهان به گروهان و به ردیف نشستند روی زمین.
فاتحان خرمشهر/ قسمت چهاردهم

تشنگی به وقت ایثار

در قسمت چهاردهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: حمید آقا هم بلافاصله قمقمه را از دست برادر روحانی گرفت و به عراقی داد. او هم گرفت چند جرعه خودش خورد و چند جرعه هم دوستش. آب قمقمه تمام شد. آب را که خوردند تازه فهمیدند ما چه ایثاری کرده ایم. برادر روحانی هم تفهیم کرد که ما خودمان تشنه بودیم ولی آب را نخوردیم و به شما دادیم. انگار فهمیدند که طرف حسابشان چه کسانی هستند.
فاتحان خرمشهر/ قسمت سیزدهم

حمله از پشت سر رزمندگان

در قسمت سیزدهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: همانطور که راه می رفتیم به خاکریز عراقی‌ها که در امتداد اروند زده شده بود نگاه می کردم که یکدفعه ستونی از نیروهای دشمن را از دور دیدم که از خاکریز رد شدند. سریع به حمید آقا گفتم، گفت: برو ببین چه خبر است؟ بدو رفتم و نگاه کردم؛ حدود بیست یا بیست و پنج نفر از نیروهای عراقی در یک ستون تند و تیز می‌رفتند که به خیال خودشان ما را دور زده و از پشت سر حمله کنند.
فاتحان خرمشهر/ قسمت دوازدهم

تصرف مقر فرماندهی دشمن

در قسمت دوازدهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: رفتیم داخل ساختمان و دیدیم آنجا مقر فرماندهی عراقی‌ها در خرمشهر است و حالا هم جلسه داشتند که ما کاسه کوزه شأن را به هم ریختیم. به ساعت نگاه کردم هفت و نیم صبح بود. در و دیوار ساختمان پر از نقشه‌های نظامی بود. به قدری اسناد و مدارک بود که آدم واقعاً توش گم می‌شد. چندتایی را با خودم برداشتم. کریم بیات با حمید آقا باکری تماس گرفته و گفت: مقر فرماندهی دشمن در خرمشهر را تصرف کردیم.
فاتحان خرمشهر/ قسمت یازدهم

اسلحه صدای چکی داد و گلوله‌ای شلیک نشد!

در قسمت یازدهم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می‌خوانیم: توکل بر خدا کرده و ماشه را کشیدم. اسلحه صدای چکی داد و گلوله‌ای شلیک نشد! دلم هری ریخت پایین. عرق سرد سر و صورتم را پوشاند. یک لحظه همه چیز را تمام شده دیدم. خداحافظ زندگی! خداحافظ جنگ! من هم این گونه شهید شدم!
طراحی و تولید: ایران سامانه