شعرجنگ

شعرجنگ

رجعت سرخ ستاره

آن روز/ بگشوده بال و پر/ با سر به سوي وادي خون رفتی

قطعه شعري از شهيد علي‌رضا گلي

گفتم كه من و اين همه عصيان چه كنم ، گفتـي كـه بيـا، من آمـدم يــا الله/ سـرشك از ديـدگـانـم، دانـــه دانــــه، بي‌امان مي‌چكد، درايـن شبــانـه

صبحي ،كنار پلك تو...

صبحي ،كنار پلك تو، آغاز مي شود/ با چشم هاي خيس تو،همراز مي شود/ فصل وضوي تاول وخون است،روز من

بيرق درد...

تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت

بهار کجاست؟

ناميق صفي زاده بوره كه يي /گفتم: بهار كجاست؟ / تابوتي نشانم داد / كه بر دوش هزار لاله سرخ
طراحی و تولید: ایران سامانه