نوید شاهد - خاطرات و زندگینامه سردار شهید ناصر قاسمی نوشتۀ «محمدحسین جلیلیپور» و محمدحسین صادقی،گلچینی از نوشتههای پراکنده و مصاحبههای متعدد و چند ساله با خانواده، دوستان و همرزمان شهیدی بزرگوار از شیراز است.
نوید شاهد - کتاب "جلوههای حماسه استان سمنان" به قلم حسینعلی احسانی و علیرضا شاهحسینی، مجموعهای از فعالیتها و تلاش مردم، رزمندگان و ایثارگران استان سمنان در هشت سال دفاع مقدس به روایت مطبوعات است.
نوید شاهد - کتاب "طومار سکوت"، ناگفتههای صفرعلی عالینژاد با 1361 روز اسارت و بعد ... در اردوگاههای بعثی است که در 9 فصل از زمان حضور در جبهه تا آزادی و بازنشستگی بازگو شده است.
نوید شاهد- سردار غلامرضا علاماتی ، رییس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس در این کلیپ از رونمایی از ۴ جلد کتاب مرجع درباره تبادل اسرا در مرزهای کشور در سال ۶۹ خبر میدهد.
نوید شاهد - کتاب "گردشگری و آثار فرهنگی آزادگان" به قلم دکتر سیدرضی نبوی چاشمی، آثار فرهنگی و هنری اسرای جنگی ایران در اردوگاههای عراق را به تصویر میکشد.
نوید شاهد - کتاب "روزهای بیآینه"، روایت زندگی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید "حسین لشگری" است که از زندگیاش و چگونگی تحمل هجده سال دوری از همسرش در دوره اسارت سخن میگوید.
نوید شاهد - کتاب شناخت نامه شهید «سيد ابراهيم كساييان» به قلم «سپیده واگذاری» با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران و توسط نشر «رسانش نوین» در 36 صفحه به چاپ رسید.
نوید شاهد - کتاب «کاغذ و قلم ممنوع» با موضوع بررسی سبک و محتوای خاطرات دفاع مقدس، با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است.
نوید شاهد - کتاب "من ابرم تو ماه منی" داستان پدری است که در جنگ شیمیایی شده و ماجرای آزادسازی شهری که در آن زندگی کرده و قصه آزاد شدنش را برای فرزندش روایت میکند.
نوید شاهد - کتاب «کوت کاپن» خاطرات یک سرباز ارتشی را روایت می کند که به قلم «شعبان زلیکانی» با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران توسط نشر «رسانش نوین» در 80 صفحه به چاپ رسیده است.
نوید شاهد - «یک قبله برای رفتن» عنوان کتاب ی است که زندگی دو برادر شهید، شهیدان "عبدالعلی و علیرضا جوادی" را روایت می کند و سال جاری وارد بازار نشر شد. با نوید شاهد اصفهان همراه باشید.
نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " گفتههایی از اسارت"، روزهای سخت و غم انگیز اسارت را روایت می کند که می خوانیم: «در نیمه های یکی از شب ها، صدای فریاد نگهبانان و باز شدن درب آسایشگاه همه را حیرت زده کرد. افسر عراقی فریاد می زد: یالا بلند شوید، یالا بلند شوید...»