یا الله تو را به همه انبیاء و اولیاء و خالصان درگاهت، تو را به همه شهداء، تو را به همه زحمت هایی که پیامبر برای اسلام کشید، تو را به فرق شکافته حضرت علی (ع) و ... عاقبت همه مؤمنین و مؤمنات را ختم به خیر بگردان.
شهید محمدرضا بخشی فتح آبادی در وصیت نامه خود آورده است: پدر و مادر عزیزم، برادرانم را بفرستید تا در دانشگاه الهیات جبهه، درس شجاعت شهامت صبر و استقامت شهادت بیاموزند و با دشمنان اسلام مبارزه کنند.
در وصیت شهید علی اسدی آمده است: اگر شهید شدم و جسدم به دست مزدوران آمریکایی نیافتاد جسدم را با لباس در کنار برادر شهیدم حسین اسدی دفن کنید. چون من افتخار می کنم که در چنین لباسی یعنی لباس پاسداری شهید شوم.
ناگهان صداي خنده سکوت ميدان صبحگاه را شکست. همه با تعجب به شخصي که هنوز مي خنديد، نگاه کردند. محمد طائي به جرم مسخره کردن شاهنشاه به زندان افتاد و تا پايان دورهي آموزشي آزار و اذيت شد .
همسرم امروز تو باید همچون زینب پیام شهیدان را به گوش جهان برسانی و امروز سراسر میهن اسلامیمان پر از زینب است، تو باید چون زینب کشتی نجات را به ساحل برسانی و تسلیم مصیبتها نشوی.
صبح عاشوراي سال 1359 به ما دستور دادند که در ارتفاعات مشرف بر سومار تظاهر به تک کنيم، به سنگرهاي برادران ارتش رسيديم، آنها از طرف بنيصدر ملعون دستور داشتند تا با ما همکاري نكنند با وجود اين، قرار شد با آتش تهيه از ما پشتيباني کنند.
شهید رضا کدخدایی در وصیت نامه خود آورده است: هدف من از رفتن به جبهه شهادت نیست که فقط برای شهید شدن بروم و هدف من تنها دفاع از وطن نیست، بلکه هدف من از رفتن به جبهه تنها دفاع از اسلام و قرآن است.
ابراهيم گفت:« ماندن اجباري نيست. حالا که نميخواهد، خودم او را از منطقهي درگيري خارج ميکنم.» ماشين سيمرغ را آورد. کاليبر 50 را روي آن گذاشت. پشت کاليبر رفت و به راننده گفت: « ماشين را روشن کن. دنبال سيمرغ بيا.» راننده و ماشين را از منطقهي خطر خارج کرد.
در وصیت نامه شهید حسین اکبری نژاد آمده است: در این زمان که تاریخ تکرار گردیده و صحنه کربلا در مرزهای کشور اسلامی ما متجلی شده باید در مقابل این تجاوز دفاع کرده، به امید برپایی پرچم اسلام در کشور اسلامی عراق و کشورهای اسلامی بخصوص قدس عزیز.