شهید حسن رضا میرزایی گودرزی

شهید حسن رضا میرزایی گودرزی
ارسالی از روانسر به خدمت پدر و مادر عزیزم؛

من دیگر «حسن رضا»ی سابق نیستم!

پدر و مادر عزيزم سلام عليكم اميدوارم كه حالتان خوب باشد و كسالتی نداشته باشيد هرگاه از احوالات اينجانب را خواستار باشيد . خوب می باشم پدر و مادر عزيز در اينجا اشخاصی وجود دارند كه كوچكترين آنها چهارده ساله و بزرگترين آنها شخصی است كه يك دندان ندارد و شما نمی خواستيد كه من بيايم اما بدانيد كه خيلی به نفع من شد كه به اينجا آمدم من ديگر حسن رضا سابق نيستم...
روایتی مادرانه از خاطرات شهید «حسن رضا میرزایی گودرزی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

آلبوم عکس

لبخند کمرنگی بی اختیار بر لبان مادر نشست . آلبوم را ورق زد . یکی از عکسهای زمان دبیرستان حسن رضا را تماشا کرد . سال سوم او با سالهای اوج مبارزات مردمی همزمان شده بود . حسن رضا در همان سالها به صف مبارزان انقلابی پیوست . بعد هم که انقلاب پیروز شد به عضویت بسیج درآمد و در جاهای مختلفی فعالیت می کرد . حسن رضا هر وقت که از میدان تیر به خانه بر می گشت ، به مادرش خبر می داد که در تیراندازی مقام اول شده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه