رجبعلی بهتویی

رجبعلی بهتویی

خاطرات/ داماد موقت!

نوید شاهد - «دوستان از آقای بهتویی پرسیدند که چرا ازدواج نمی‌کنی و به دوران مجردی خاتمه نمی‌دهی؟ ایشان در جواب با خنده و خوشرویی فرمودند مگر داماد موقت می‌خواهید؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید " رجبعلی بهتویی " است که تقدیم حضورتان می‌شود.

3 خاطره خواندنی از سردار شهید « رجبعلی بهتویی »

از آقای بهتویی پرسیدند که: چرا ازدواج نمی‌کنی و به دوران مجردی خاتمه نمی‌دهی؟ ایشان در جواب با خنده و خوشرویی فرمودند مگر داماد موقت... آنچه می‌خوانید 3 خاطره خواندنی از همرزم سردار شهید« رجبعلی بهتویی » است که همزمان با نیمه شعبان، سالروز ولادت باسعادت امام زمان(عج) تقدیم حضورتان می‌شود.

تیربارچی مزاحم!

آقای بهتویی لوله تیربار را گرفت و حتی دستش از داغی لوله سوخت اما دستانش را روی سنگر گذاشت و با جفت پاهای خود ضربه‌ای محکم بر زیر چانه او زد... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سردار شهید « رجبعلی بهتویی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.

آب کم بود، باید صرفه‌جویی می‌کردیم!

با مشکل کم‌آبی مواجه شدیم این در حالی بود که هوا بسیار گرم بود و بچه‌ها تشنه شده بودند، آقای مسعود پرویز مرتب به بچه‌ها سفارش می‌کرد که از آب بسیار کم استفاده کنند تا به مشکل جدی برخورد نکرده و بتوانند به عملیات ادامه دهند... آنچه می خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « رجبعلی بهتویی » است که تقدیم حضورتان می شود.

شکار تک‌تیرانداز و تیربارچی

در حالی که به پیاده‌روی خود ادامه می‌دادیم تیرهایی به طرف ما شلیک شد، ما سر درگم بودیم که این تیرها از کدام جهت و توسط چه کسی شلیک می‌شود...
پیامی کوتاه از سرار رشید اسلام شهید رجبعلی بهتوئی

ما در برابر خدا و شهدا مسئولیم

رجبعلی بهتویی ، سوم آبان ۱۳۴۲، در روستای شریف‌آباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدعلی (فوت۱۳۵۱) و مادرش صفیه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به‌عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند ۱۳۶۲، با سمت معاون فرمانده گردان در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه