خاطره - صفحه 22

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: بعد از عملیات کربلای 4 امام خمینی(ره) فرمانی داد که همه رزمندگان برای اجرای آن به صف شدند حتی آنان که زخمی و مجروح بودند.
کد خبر: ۵۶۴۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴

برادر شهید «داود ابراهیم خانی» می‌گوید: او بسیار فعال و تلاشگری بود و روح معنوی او باعث شد تا با زمان شهادتش به قولی که داده بود عمل کند.
کد خبر: ۵۶۴۷۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳

برادر شهید «داود ابراهیم خانی» می‌گوید: او بسیار فعال و تلاشگری بود و روح معنوی او باعث شد تا با زمان شهادتش به قولی که داده بود عمل کند.
کد خبر: ۵۶۴۷۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳

مادر شهید «احمدرضا اسدی کلایی» می‌گوید: همیشه در جهت جلب رضایت خدا قدم برمی‌داشت و در آخر هم خداوند جواب نماز شب‌های او را داده و در زمره‌ی شهیدان قرار داد.
کد خبر: ۵۶۴۶۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۲

مادر شهید «احمدرضا اسدی کلایی» می‌گوید: همیشه در جهت جلب رضایت خدا قدم برمی‌داشت و در آخر هم خداوند جواب نماز شب‌های او را داده و در زمره‌ی شهیدان قرار داد.
کد خبر: ۵۶۴۶۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۲

همرزم شهید «علی اکبر بابائی ملکی» تعریف می‌کند: دارای روحیه گذشت و عفو بودند و در خیلی از موارد از جهت علمی به من کمک می‌کردند گاهی به یادشان می‌افتم می‌بینم که یک چیز گرانبها را از دست دادم.
کد خبر: ۵۶۴۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

همرزم شهید «علی اکبر بابائی ملکی» تعریف می‌کند: دارای روحیه گذشت و عفو بودند و در خیلی از موارد از جهت علمی به من کمک می‌کردند گاهی به یادشان می‌افتم می‌بینم که یک چیز گرانبها را از دست دادم.
کد خبر: ۵۶۴۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷

برادر شهید «قاسم افتاده» تعریف می‌کند: ایشان سواد قرآنی داشتند سال ۴۵ یک معلم به روستای ما آمد و ایشان نزد آن معلم خواندن و نوشتن را یاد گرفت و آنقدر مهارت پیدا کرده بود در خواندن قران که به دیگران هم قرآن یاد می‌داد.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

برادر شهید «قاسم افتاده» تعریف می‌کند: ایشان سواد قرآنی داشتند سال ۴۵ یک معلم به روستای ما آمد و ایشان نزد آن معلم خواندن و نوشتن را یاد گرفت و آنقدر مهارت پیدا کرده بود در خواندن قران که به دیگران هم قرآن یاد می‌داد.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

پدر شهید «علی ابوالفضلی» تعریف می‌کند: گفت می‌خواهم جبهه بروم من گفتم: من می‌خواهم برایت مغازه بخرم در آن باش. گفت: «نه! ناموسم در خطر است.» راجع به ائمه گفت، از امام حسین (ع) گفت، گفتم تو از ائمه اطهار نگو، این‌ها یک نور خدایی هستند.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

پدر شهید «علی ابوالفضلی» تعریف می‌کند: گفت می‌خواهم جبهه بروم من گفتم: من می‌خواهم برایت مغازه بخرم در آن باش. گفت: «نه! ناموسم در خطر است.» راجع به ائمه گفت، از امام حسین (ع) گفت، گفتم تو از ائمه اطهار نگو، این‌ها یک نور خدایی هستند.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵

برادر شهید «حسین علی اصغرپور» تعریف می‌کند: حسینعلی عارف و عاشق وارسته‌ای بود که شعله‌های عشق در وجودش زبانه می‌کشید، سرانجام در این آتش سوخت و به لقای معبودش پر کشید.
کد خبر: ۵۶۴۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۴

برادر شهید «حسین علی اصغرپور» تعریف می‌کند: حسینعلی عارف و عاشق وارسته‌ای بود که شعله‌های عشق در وجودش زبانه می‌کشید، سرانجام در این آتش سوخت و به لقای معبودش پر کشید.
کد خبر: ۵۶۴۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۴

«یک روز مانده بود به رفتنش. مرا پیش خود نشاند و توصیه‌هایی به من کرد. مخصوصا در مورد پدر و مادرم زیاد سفارش کرد و از من خواست در نبودش مراقبشان باشم.» آنچه خواندید بخشی از خاطرات خواهر شهید است.
کد خبر: ۵۶۴۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

«یک روز مانده بود به رفتنش. مرا پیش خود نشاند و توصیه‌هایی به من کرد. مخصوصا در مورد پدر و مادرم زیاد سفارش کرد و از من خواست در نبودش مراقبشان باشم.» آنچه خواندید بخشی از خاطرات خواهر شهید است.
کد خبر: ۵۶۴۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

حسن برادر شهید «علی اصغر اسدی» تعریف می‌کند: سرم را با گوجه قرمز کردم و با باند بستم رفتم خانه. علی اصغر سر من را باند پیچی دید آمد کنارم نشست و سرم را بوسید گفت: بیا برویم دکتر. بعداً وقتی متوجه شد شوخی کردم خیلی خوشحال شد و گفت: «خدا را شکر که سالم هستی.»
کد خبر: ۵۶۳۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۳

حسن برادر شهید «علی اصغر اسدی» تعریف می‌کند: سرم را با گوجه قرمز کردم و با باند بستم رفتم خانه. علی اصغر سر من را باند پیچی دید آمد کنارم نشست و سرم را بوسید گفت: بیا برویم دکتر. بعداً وقتی متوجه شد شوخی کردم خیلی خوشحال شد و گفت: «خدا را شکر که سالم هستی.»
کد خبر: ۵۶۳۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۳

رحیم برادر شهید «کریم اسدی مرمتی» تعریف می‌کند: بسیار معتقد و مذهبی بود. در شب عروسیش حتی اجازه کف زدن به اعضای خانواده نداد و نوار حاج صادق آهنگران را گذاشته بود.
کد خبر: ۵۶۳۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۱

رحیم برادر شهید «کریم اسدی مرمتی» تعریف می‌کند: بسیار معتقد و مذهبی بود. در شب عروسیش حتی اجازه کف زدن به اعضای خانواده نداد و نوار حاج صادق آهنگران را گذاشته بود.
کد خبر: ۵۶۳۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۱

معصومه اسکندری دختر شهید«عبدالعلی اسکندری خانقاهی» تعریف می کند: پدرم خیلی عاشق امام بود وقتی تصویر امام (ره) را در تلویزیون می‌دید صلوات می‌فرستاد ما هم به سمت تلویزیون می‌رفتیم آقا را می‌بوسیدیم.
کد خبر: ۵۶۳۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۹